امیرحسین صدیق: عشق ورزیدن را بیاموزیم
از نسلی است که با عشق، محبت و توجه به محیط زیست رشد پیدا کرده است. او به دلایل مختلفی همچون آلودگی هوا و مشکلات زیست محیطی حدود ۱۰ سال است که از تهران به روستای خوش آب و هوای «کمرد» کوچ کرده و به دور از هیاهو، زندگی خود را سپری میکند...
امیر حسین صدیق در باغچه کوچکش باغبانی میکند،در گوشهای از حیاط خانهاش كارگاه مجسمهسازی برپا كرده و مجسمه میسازد و از طبیعت استفاده میکند. او در روزهای هفته به تهران هم میآید و مقابل دوربین به نقش جان میبخشد.در كنار همه اینها از شنبه تا پنج شنبه هم با برنامه «کتاب باز» مهمان شبکه نسیم است. امیر حسین صدیق یکی از طرفداران محیط زیست است .این بهانهای شد تا درباره محل زندگی و دغدغههای این روزهایش با او به گفت و گو بنشینیم.
کتاب بازی میکنم؛ یعنی اجرای برنامهای با نام «کتاب باز» را بر عهده دارم. در این برنامه کتاب میخوانیم ، کتاب بازهای دیگر را دعوت میکنیم. این برنامه از شنبه تا پنج شنبه روانه آنتن شبکه نسیم میشود.
این روزها اقشار مختلف مردم ساعات زیادی از روز را صرف شبکههای مجازی و اجتماعی همچون واتس آپ، لاین، فیس بوک، اینستاگرام و تلگرام میکنند و از طرفی هم به گفته كارشناسان سرانه مطالعه پایین است. در چنین شرایطی آیا این برنامه میتواند مخاطب را به مطالعه کتاب ترغیب کند؟
هدف از ساخت برنامه تاثیرگذاری روی مخاطب است. البته برای نتیجه کار زود است. مردم باید نظر دهند. شاید یکی از دلایل فقر فرهنگی این است که کتابهایمان را بستهایم. این برنامه میگوید که کتابها را باز کنیم. ابتدای هر برنامه میگویم؛ کتاب باز یعنی ما کتاب باز هستیم و آخر برنامه هم میگویم کتاب باز؛ یعنی کتاب آن قدر جذاب است که باز باشد و آن را نگاه کنیم و بخوانیم.
خودتان هم کتاب باز هستید؟
در نوجوانی و جوانی خیلی زیاد کتاب میخواندم. دغدغهام برای حضور در برنامه «کتاب باز» این بود که چند سالی است كه به بهانه دنیای مجازی و زندگی پر هیاهو، کتاب نمیخوانم و بدین وسیله ترغیب به مطالعه شوم.
خب! از کی و چرا به فکر محیط زیست افتادید و برای زندگی روستا را انتخاب کردید؟
حمایت از محیط زیست مسالهای نیست که یک شبه به فکرش افتاد. اگر فردی به آن فکر نکند معضل فرهنگی است.من همیشه به فکر محیط زیست بودم. خانوادهام از ابتدا نیز ارتباط مستقیم با طبیعت داشتند. از یک جایی به بعد دیدم تهران غیر قابل تحمل است. بنابراین تصمیم گرفتم از این فضا فرار و به روستا مهاجرت کنم. اگرپایم به کارم در تهران بسته نبود، خیلی دورتر هم میرفتم.
چه حس بدی نسبت به تهران دارید!
متولد تهران و عاشقش هستم و در این شهر بزرگ شدم، اما آن تهرانی که میشناختم این نبود و نمیدانم چه بلایی سر شهر آوردهاند که برایم غیر قابل تحمل شد.
پس برای اینکه رفت و آمد به تهران آسان است روستای«کمرد» را برای زندگی انتخاب کردید؟
اگرمحل زندگیام نزدیک تهران باشد رفت و آمد راحتتر است. این روستا در ۲۵کیلومتری شهر تهران در مسیر جاده آبعلی قرار دارد.
شرایط زندگی در روستا که فاقد سینما و پارک است، برایتان سخت نیست؟
نه! در عوض جای همه اینها را طبیعت بکر پر میکند. یکی ازدلایلی که اخلاق مان در حال تغییر است، به قهر ما با طبیعت برمیگردد. ما همه طبیعت را با آسفالت و سیمان صاف میکنیم و یادمان میرود که چقدر داشتن تماس مستقیم با طبیعت سبب میشود که آدم بهتری شویم.
برآورده شد، اما در گذشته فکر میکردم چرا همه مردم برای زندگی به روستا نمیروند یا چرا روستاییها و شهرستانیها، شهرهای بزرگ را برای زندگی انتخاب میکنند؟ حال که ۱۰ سال است در این روستا زندگی میکنم مشکلات اهالی را دریافتم. چون همه امکانات در شهرهای بزرگ متمرکز شده است و بر عکس شعارهای مسئولان، هیچ گونه امکاناتی به روستاییان نمیدهند. با بدبختی، پارتی بازی، كلی پیگیری و دوندگی توانستهایم بعد از سه سال تلفنمان را وصل کنیم. به تازگی اینترنت گرفتهایم. وسایل گرمایشی با گازوئیل کار میکرد که آن را هم در اختیارمان قرار نمیدادند و کلی نامه نگاری کردیم.اینجا بود كه فهمیدم روستاییان حق دارند. اگر زندگیشان در رفاه باشد به شهرهای دیگر مهاجرت نمیکنند.
حضور شما به عنوان یکی از ساکنان روستا سبب نشد تا رسیدگی بیشتری به روستا شود و امکانات در اختیارتان قرار دهند؟
نه! مسئولان هم مثل مردم عادی تصور میکنند من میلیاردر و مرفه بی درد جامعه هستم. هنوز هم بعد از ۱۰سال تصور میکنند این روستا ویلایم است و میگویند شما موبایل داری و هفتهای یک شب روستا میآیی.بنابراین اینترنت میخواهی چه کار؟ در صورتی که زندگیام این روستا است.
كمرد حتما دارای جاذبههای زیادی است كه شما را به سوی خودش كشاندهاست. کمیاز جاذبههای آن برای ما بگویید.
کمرد جزو قدیمیترین روستاهای تهران محسوب میشود. از سالها پیش آبشار کمرد جزو دیدینیهای تهران بود. منطقه زیبا و طبیعت خوبی داشت. متاسفانه با گسترش شهر پردیس آبشار و قناتش نابود شد. با ساخت شهرکهای غیر مجاز صنعتی محیط زیست را آلوده میکنند. البته به غیر از اینها، كمرد مکانهای قشنگ دیگری هم دارد، اما در حال نابودی است.این منطقه حفاظت شده است و در فصل بهار و پاییز، کبکها و شکارها پایین میآیند، البته قبل از ساخت و سازهای بی حساب و کتاب ساختمانهای مسکن مهر. شکارها اینجا میآمدند.
بهار و پاییز ییلاق و قشلاق میکردند و سپس به منطقه خجیر میرفتند، اما- همان طور كه اشاره کردم- حالا با ساخت و سازها راه آنها بسته شده و کم کم در حال مهاجرت هستند و به مکان دیگری رفتهاند. کمرد منطقه سر سبزی است و جزو حوزه آب خیز سد لتیان محسوب میشود، اما ورودی آن از یک شهرک صنعتی به شدت کثیف میگذرد که شهرداری پردیس بیش از یک سال است سعی در جمع آوری زباله های آن دارد، اما شبها که از این مسیر به خانه بر میگردم، شاهدم پیمان کاری که قرار داد را بسته برای این که کارش آسان تر شود زبالهها را آتش میزند و هوا را آلوده میکند! ما بدون دلیل خودمان را نابود میکنیم. بخش عمده این کار فقرکلی فرهنگی مان است و بخش دیگر هم نیاز به فرهنگ سازی و رسیدگی دارد.
خلوتی که در روستا دارید در کتاب خواندن تان هم تاثیر داشته است؟
مطمئنا موثر است. چون وقت کمتری را در ترافیک و شلوغیهای ناخواسته سپری میکنم و فرصت بیشتری برای مطالعه دارم.
شنیدهایم در این خلوت مجسمه هم میسازید و کارگاه کوچک مجسمه سازی در گوشه حیاط خانه روستاییتان دارید.
من مجسمه ساز نیستم و درواقع آن را تجربه میکنم. دوست دارم این تجربه را با دیگران به اشتراک بگذارم. انشاالله عمری باقی باشد امسال قصد دارم نمایشگاهی از مجسمههایم برگزار کنم. مجسمه سازی کار لذت بخشی است و خیلی این حرفه را دوست دارم. خیلی از دوستان ایراد گرفته بودند که چرا از هیزمها مجسمه ساختهام؟! چرا من که دم از محیط زیست میزنم این کار را انجام میدهم؟! باور کنید این هیزمها را برای آتش زدن میفروشند. سعی میکنم آنها را تبدیل به اثری کنم تا یک یادگاری از درخت خشكیده بماند.
**در سفرهایی که به خارج از کشور داشتم شاهد بودم که آنها طبیعت را از شهر حذف نکردند.ببینید! شهرداری تهران زحمت میکشد، پارکها و بوستانهای بزرگ میسازد، ولی واقعیت تلخ این است كه در زندگی جاری ما رفته رفته طبیعت در حال از بین رفتن است. بخشی از مشکلات روحی، روانی و حتی عصبی مردم به دلیل قطع شدن رابطه آنها با طبیعت است. طبیعت لزوما جنگل، دریا و مکان خیلی سر سبز نیست، لمس و راه رفتن روی خاک هم هست و اینکه بدانیم درخت از چه به وجود میآید و چقدر به پای آن زحمت کشیده میشود و به چه چیزهایی نیاز دارد كه تبدیل به درختی شود تا ظهر تابستان بتوان زیر سایهاش نشست.
این که بدانیم چه گیاهی مضر و چه گیاهی مفید است و گیاهان چه عادتهایی دارند ، خود اینها یک نگرش و جهان بینی به انسان میدهد. باید شناختی نسبت به حیواناتی که در طبیعت زندگی میکنند، نحوه تغذیه و محیط زندگی شان پیدا کنیم. عادت کنیم كه به حیوانات احترام بگذاریم و بدانیم پیش از این که ما انسانها به طبیعت هجوم بیاوریم،طبیعت مکان زندگیشان بودهاست. اگربا آب و هوا، خاک و دیگر منابع طبیعی مهربان باشیم آن موقع میتوانیم با یکدیگر نیز مهربان باشیم. ما آدمها داریم طبیعت را نابود میکنیم.
طبیعت چه چیزهایی به شما آموخته است؟
درس زندگی یاد گرفتم. دریافتم اشرف مخلوقات بودن بدین معنا نیست که اختیار طبیعت دست ما باشد؛ بلکه بدین معناست که خداوند عقل و شعوری به ما داده تا آن چه را که خودش زندگی میکند، نابود نکنیم و اگر کمکی نمیرسانیم، دستكم آسیب نرسانیم.
این نشان میدهد كه از طبیعت حس و انرژی میگیرید.درست است؟
بخش عمده حس و انرژی مثبتی که میگیرم از طبیعت است. گاهی که حالم خوب نیست و کار و مشکلات اقتصادی و اجتماعی رویم فشار میآورد سراغ باغچهام میروم . گلها و درختان را هرس میکنم، بیل میزنم، آبیاری میکنم و با آنها صحبت میکنم تا حالم خوب شود و حس خوبی پیدا کنم. انگار باغچه تمام مشکلاتم را جذب میکند و از بین میبرد. این حس را نمیتوانی در تهران پیدا كنی. مردم ساعتها در دود، ترافیک و در معرض آلودگی هستند . جای پارک به زور پیدا میکنند و مجبورند در یک آپارتمان ۵۰، ۶۰ یا ۱۰۰ متری زندگی کنند.تازه آنجا هم از امواج پارازیت، حال و هوای بد و بعضا همسایه بد در امان نیستند.
پس در بین کارهای روزمره تان كاشت گیاهان و نگهداری از حیوانات هم جا دارد.
درحال حاضر حیواناتی مثل مرغ، خروس و اردک در حیاط خانهام ندارم؛ چون سمور و روباه به منطقه ما آمدند و دو سال پیش همه حیواناتی را که بزرگ کرده بودم، قتل عام کردند. دلم هم نمیآمد برایشان تله بگذارم یا آنها را بکشم. بنابراین تصمیم گرفتم حیوانی نگهداری نكنم.از بس گل و گیاه در باغچه خانهام كاشتهام، دستم مثل کارگرها زبر شده. دوستان ایراد میگیرند و میگویند این دست یک هنرمند نیست و اگر بخواهی نقش یک مهندس را بازی کنی چطور میتوانی وقتی دستت مثل کارگرها شده است؟
در منطقه کاشانک نیاوران زندگی میکردم. آنجا پر از باغ و درخت و خیلی سر سبز بود . مثل همین روستایی که زندگی میکنم، اما در مدت پنج سال تغییراتی در آن صورت گرفت که وقتی حالا به آن منطقه میروم وحشت میکنم؛ چون شبیه اتوبان نواب شده است. ساختمانهای ۱۰ یا ۱۵ طبقه ساخته شده و تمام باغها را خراب کردهاند. در صورتی که شهرداری اجازه تخریب و مجوز ساخت نداده است، ولی آن طبیعت نابود شد و آپارتمانها سر به فلک کشیده اند. حتی جای رفت و آمد در آن کوچه باغها نیست و هر دو طرف، خودروها پارک شدهاند.
نمیدانم چطور اجازه چنین کاری را میدهند؟! بعد میگوییم چرا حال مان بد است و چرا...؟ خب! حال مان بد شده است. در گذشته فرهنگ خوبی داشتیم. هر فردی خانه میساخت غیر از باغچه حیاط آن، در خیابان، مکانی کنار پیاده رو درست میکرد و جلوی در خانهاش درخت میکاشت، اما در ساخت و سازهای جدید این چنین چیزی نمیبینیم. فقط درباغچه سه در چهار به سبك ژاپنی درخت میکارند و نور پردازی میکنند.
گویی عشق و علاقه به محیط زیست از دوران کودکی در شما وجود داشته، درست است؟
از دوران کودکی ارتباط مستقیمی با طبیعت داشتم. فرهنگ خانوادهها خیلی اهمیت دارد که چه چیزی به فرزندان خود میآموزند. این روزها کودکان نمیدانند که چطور باید از درخت مراقبت کنند و گل بکارند. از حیوانات فرار میکنند و از گربه و پرنده میترسند. اینها همه عوارض دوری کودکان از طبیعت است؛ چون با آن آشنایی ندارند.
اما یک لپتاپ یا گوشی هوشمند در اختیارشان قرار دهید، همه فوت و فنهای دنیای مجازی و تکنولوژی را از بر هستند! نمیگویم اینها بد است. مسلما بچهها باید به روز باشند.اما تكنولوژی و طبیعت باید كنار هم باشند. متاسفانه هر چیزی كه وارد کشورمان میشود، همراه با فرهنگش نمیآید.این است كه بعد از سالها متوجه میشویم كه چون فرهنگش را نداشتیم، به این جا رسیدیم و آن وقت میگوییم كه حالا فرهنگ سازی بکنیم یا نه؟
روزی چهار، پنج ساعت گریم سختی داشتم. علاقهمند بازی در آثار خانم برومند هستم. البته سریال به موضوع محیط زیست میپرداخت و متن زیبایی هم داشت.
حرف سریال آب پریا شد. به نظرتان هنرمندان ما در سینما توانسته اند آثاری مناسب برای فرهنگسازی تولید کنند؟ چون محافظت از محیط زیست نیازمند آگاهی و هوشیاری همه افراد جامعه است و هنرمندان تاثیر به سزایی در این موضوع دارند.
اصلا کار نمایشی در این زمینه نداریم که بخواهم مثال بزنم. سریال سازان ما در موارد دیگر پیشرو بودهاند. «کتابفروشی هدهد» تنها سریال درباره فرهنگ کتاب و کتاب خوانی است که ساخته شد. میگویند چرا مردم تلویزیون نگاه نمیکنند؟ چون کار خوب تولید نمیشود.
گفتید كه از تهران فرار كردید و چند سالی است كه در روستای« كمرد» ساكنید.تهران برایتان اصلا جاذبه زیست محیطی ندارد ؟
تهران شهر بسیار زیبایی است. البته زیبا تر بود. طبیعت خاص و مکانهای دیدنی بسیاری دارد، از دامنههای البرز گرفته تا حاشیه کویر.تهران از لحاظ محیط زیست متنوع است. البته اگر راهها اجازه بدهند و مردم فرصت سرزدن به این جاذبهها را داشته باشند. کاش آن چه که اکنون داریم نگه داریم و نابود نکنیم. اگر طرف تهرانسر یا جاده قم برویم جاهای دیدنی بسیاری وجود دارد. راههایی در اطراف تهران برای دوچرخه سواری ، کوه نوردی و پیست اسکی وجود دارند. ییلاق اوشان فشم ایده آل است. مکانها و طبیعت زیادی در تهران و اطرافش وجود دارند، اما مهم این است که چگونه از آنها استفاده کنیم.خود شهر تهران محلههای قدیمیزیادی دارد که میتوان در آنها پیاده روی و تهران گردی کرد.
خودتان تهران گردی میکنید؟
گاهی که بیکار میشوم کوله پشتیام را بر میدارم و تهران گردی میکنم. به محلههای پایین و خانههای قدیمیمیروم، کله پاچه، سیراب شیردون و فلافل میخورم. اطراف بازار میچرخم تا ببینم ما چه بودیم و ساختمانها چه شکلی بودند. در گذشته چه نمایی برای ساختمانها کار میکردند و اکنون چگونه است؟
خیلی از ستارههای دنیا دغدغه محیط زیست دارند، مثل دی کاپریو كه از وضعیت دریاچه ارومیه انتقاد کرد و طرفدار سرسخت محیط زیست است...
بله! مطلبش را خواندم. آنها راحت میتوانند صحبت کنند منتها در کشورمان بعضی حرفها را نباید بزنیم؛ چون از آن برداشت سیاسی میشود. این است كه میبینیم از آن سوی دنیا بعضی از كشورها حتی میخواهند حمایت ازمحیط زیست ما را به نام خودشان ثبت کنند؛ چون ما در این زمینهها کم کاری میکنیم یا اصلا کاری نمیکنیم.
عضو کمپین محیط زیستی هم هستید؟
خیر! در حال حاضر عضو هیچ کمپینی نیستم، اما هر جا لازم باشد کمک میکنم.
از آن دست افرادی هستید که ساعت پنج صبح بیدار شوید و پیاده روی بروید؟
عمرا ! علیرغم كه این كار را که دوست دارم؛ چون کارم تا دیر وقت طول میکشد، نمیتوانم صبح زود بیدار شوم.
امیر حسین صدیق از وقتی كه وارد طبیعت میشود تا زمانی كه از آن بیرون میرود،چه رفتاری با طبیعت دارد؟
وقتی طبیعت گردی میروم با خودم آب و گاهی هم کتری برای نوشیدن چای میبرم. یک کیسه زباله بزرگ هم با خودم حمل میکنم و دائم در حال جمع آوری آشغالها هستم.امیدوارم بالاخره یك روز یاد بگیریم كه در طبیعت زباله نریزیم، با همین یك كار بزرگ ترین لطف را به طبیعت میكنیم! بارها درصفحات شبکههای اجتماعی نوشتهایم که نایلون چند هزار سال ازبین نمیرود. اما متاسفانه همه تپهها پر از زباله اند و باد نایلونها را پراکنده کرده است.
یا در پارکهای جنگلی عدهای را دیدهام که درختها را میشکنند و آتش روشن میکنند. از باربیکیو و مکان هایی هم که شهرداری برای روشن کردن آتش درست كرده استفاده نمیکنند و همان جا وسط جنگل آتش روشن میکنند . گاهی هم بعضی افراد در دل طبیعت گلهایی مثل شقایق را با ریشه میچینند. گیاهان دارویی طبیعی را نباید ازریشه و بن كند تا سال بعد هم بتوان از آنها برداشت کرد.طبیعت خیلی چیزها به ما میآموزد. مرتب سفارش میکنند که به دامن طبیعت برویم، اما مهم این است که با طبیعت ارتباط برقرار کنیم .
۴۳ سال از عمرتان گذشته است. برای ۴۰ سال بعدی زندگی چه برنامههایی دارید؟
برنامههای زیادی دارم. دوستدارم اگر عمری باقی باشد تمام دنیا و ایران را ببینم. کلی کتاب خوانده نشده، موسیقیهای نشنیده، نقاشیهای نکشیده و مجسمههای نساخته دارم و عمرم خیلی کوتاه است. میدانم به همه کارهایم نمیتوانم برسم، اما تلاش میکنم بخشی از آنها را انجام دهم. به دوستی گفتم که دلم نمیخواهد بخوابم بلکه میخواهم مدام قهوه بنوشم، بیدار باشم و به زندگی ادامه دهم، ببینم و تجربه کنم.
با توجه به دل مشغولی هایی که دارید مسلما کمتر دچار روزمرگی میشوید.
وقتی دچار روزمرگی میشوم که در مناسبات اداری گیر کنم. این بدترین حالت روزمرگی است.
عجیب ترین کاری که تا کنون انجام داده اید، چه بودهاست؟
از دوران کودکی قصد داشتم که سه خانه در طول عمرم بسازم و تا امروز با دست خودم دو خانه ساختهام.
آنقدر در زمینههای گوناگون فعالیت دارید كه آدم میماند كه بالاخره شما چه كارهاید!
خودم هم درمیمانم! معتقدم از بین همه اینها اگر سعی كنم آدم باشم،مهمترین كار را انجام دادهام. کارهایی که انجام میدهم هنر نیست بلکه سرگرمیدر کنار کارهای دیگرم محسوب میشود. من نقاش و مجسمه ساز نیستم. این را میگویم تا مردم بدانند و وقتی به دیدن نمایشگاهم آمدند انتقاد نکنند. من دلی و برای تجربه کار میکنم.
از بین نقشهایی که تاکنون بازی کردهاید کدام برایتان لذت بخشتر بودند؟
از بیشتر کارهایی که با خانم برومند انجام دادم، لذت بردم، مثلا سریال «آب پریا» را دوست دارم. همینطور به نقش خودم درسریال «خودرو تهران ۱۱» خیلی علاقه دارم. در کار با خانم برومند همفکری میکردیم و از ابتدای نگارش متن در جریان بودم. بنابراین احساس همذات پنداری نسبت به نقش داشتم.
به دو اثر از خانم برومند اشاره کردید، اما قبول دارید که بینندگان شما را با مجموعه «قصههای تا به تا» و نقش آقای پدر میشناسند؟
بله! من با این سریال دیده شدم. خیلی خوشحالم دراین سریال بازی کردم، اما درآن سال خیلی جوان و کم تجربه بودم و استرس داشتم. این سریال پربیننده بود و دیده شد؛ چون خود «قصههای تابه تا» کارگردانی محکم، حساب شده و قوی داشت. وقتی اثری خوب باشد تک تک عوامل ماندگار میشوند، حتی از مریم سعادت با عنوان اعظم خانم قصه یاد میکنند یا لیلی رشیدی را با نام مادر خانومیمیشناسند. چون برای این کار زحمت کشیده شد،بنابراین با بیننده ارتباط برقرار کرد و در ذهنها ماند.
یاد بگیریم که به همه چیز عشق بورزیم. رو به نیکی حرکت کردن از همه چیز مهمتر است. باید هنر عشق ورزیدن را آموخت.
گاهی که حالم خوب نیست و کار، مشکلات اقتصادی و جامعه روی من فشار میآورد به سراغ باغچهام میروم . گل و درختان را هرس میکنم، بیل میزنم، آبیاری میکنم و با آنها صحبت میکنم تا حالم خوب شود و حس خوبی پیدا میکنم.
طبیعت لزوما جنگل، دریا و مکان خیلی سر سبز نیست، لمس و راه رفتن روی خاک هم هست و اینکه بدانیم درخت از چه به وجود میآید و چه قدر به پای آن زحمت کشیده میشود و به چه چیزهایی نیاز دارد كه تبدیل به درختی شود تا ظهر تابستان بتوان زیر سایهاش نشست.
تهران شهر بسیار زیبایی است. البته زیبا تر بود. طبیعت خاص و مکانهای دیدنی بسیاری دارد، از دامنههای البرز گرفته تا حاشیه کویر.تهران از لحاظ محیط زیست متنوع است. البته اگر راهها اجازه بدهند و مردم فرصت سرزدن به این جاذبهها را داشته باشند.
نظر کاربران
دمت گرم