با پيمان قاسمخاني،يكي از بهترين نويسندگان امروز سينما
من رهبر اركستر متنها هستم
نام پيمان قاسمخاني براي مخاطب سينما يادآور تجربه لذتبخش تماشاي فيلمهايي مانند: مارمولك، مكس، نان وعشق و موتور هزار و اين اواخر سن پترزبورگ است. اين نام براي تماشاگران تلويزيوني هم يادآور مجموعههاي شيرين پاورچين، شبهاي برره، مرد هزار چهره است.
نام پيمان قاسمخاني براي مخاطب سينما يادآور تجربه لذتبخش تماشاي فيلمهايي مانند: مارمولك، مكس، نان وعشق و موتور هزار و اين اواخر سن پترزبورگ است. البته به اين فيلمهاي كمدي ميتوانيم چند فيلم ديگر از جمله دختري با كفشهاي كتاني را هم اضافه كنيم و دلخوش كنيم به اينكه قرار است در تابستان ۹۰ فيلم ديگري با فيلمنامه پيمان قاسمخاني در سينماها ببينم. ورود «آقايان ممنوع» به كارگرداني رامبد جوان. اين نام براي تماشاگران تلويزيوني هم يادآور مجموعههاي شيرين پاورچين، شبهاي برره، مرد هزار چهره است. آخرين مجموعه تلويزيوني پخش شدهاي كه، متنهايش را پيمان قاسمخاني سرپرستي كرده «مسافران» رامبد جوان بود و كيفيت تمام اين كارهاي سينمايي و تلويزيوني باعث شده كه پيمان قاسمخاني براي مخاطب و سينماگران نامي معتبر باشد. او اين روزها سرپرستي نويسندگان مجموعه ساختمان پزشكان را برعهده دارد و همراه گروهش مشغول آماده كردن قسمتهاي آخر ساختمان پزشكان هستند. مجموعهاي كه در آن بعد از سالها رفاقت و همكاري با سروش صحت اين بار در جايگاه كارگردان تعامل داشته، تجربهاي كه براي هر ۲ لذتبخش و خوب بودهاست. با پيمان قاسمخاني درباره تجربه «ساختمان پزشكان»، وظايف سرپرست نويسندگان و كارهايي كه در آينده ميخواهد انجام بدهد صحبت كرديم كه نتيجهاش خواندني شده.
- جنس كمدي و شوخي نويسي پيمان قاسمخاني با بقيه كاملا متفاوت است دوست دارم بدانم ريشه اين فانتزي ذهني از كجا آمده؟
- اين نخستين كاري نيست كه در آن سرپرست نويسندگان هستيد، اصلا وظيفه سرپرست نويسندگان چيست؟
در مورد «ساختمان پزشكان» من 50 طرح از يك پاراگراف گرفته تا يك صفحه يا بيشتر آماده كردم و در اختيار بقيه نويسندگان گذاشتم، آنها هم آن طرحهايي را كه بيشتر دوست داشتند، انتخاب كردند. روش كار اين است كه طرحها زيرنظر من تبديل به سيناپس ميشود و بعد هم مرحله به مرحله شكلگيري متن را بررسي ميكنم البته فرقهايي هم در ميزان نظارتم است، مثلا بسيار پيش ميآيد كه طرحهاي مهراب را اصلا نخوانم چون يك جورهايي با هم آنها را شكل داديم. بهطور مثال، مسئلهاي كه در مورد عليرضا ناصر فصيحي داريم اين است كه نويسنده بسيار خوش ذوقي است و ما به شوخي در مورد او ميگوييم كه در طول يك سريال مثلا 70 قسمتي او سريال 15 قسمتي خودش را مينويسد و كار من اين است كه نوشته فصيحي را در سريال خودمان حل ميكنم يا در نهايت تمام متنها مثل هم نيستند ضعيف، متوسط و خوب هستند و من مينشينم و متنها را يكدست ميكنم. ميتوانم بگويم من رهبر اركستر هستم.
قطعا. اين يك طنز آپارتماني است. ايده اوليهاي براي كارهايي به اين شكل وجود ندارد. كافي است آدمهايمان را پيدا كنيم و شغل و محل زندگيشان را هم مشخص كنيم. بعد بايد موقعيتها را تعريف كنيم. ما يك روانشناس را گذاشتيم در يك ساختمان پزشكان، در كار ديگري ميشود يك خلبان باشد در فرودگاه و... سعي ما اين است كه با دقت بيشتري كارمان را انجام بدهيم. سروش صحت كارگرداني است كه خيلي بهخودش سخت ميگيرد، محسن چگيني تهيه كنندهاي است كه با سريالهاي كمدي روز جهان بهخوبي آشناست و سواد طنز دارد... اين سخت گرفتنها امتياز كار را بالا ميبرد.
- كار كردن با سروش صحت كه اساسا خودش يك نويسنده است و در اينجا كارگرداني هم ميكند، چطور است؟
سروش خودش يكي از نويسندههاي اين كار است. سروش و ايمان صفايي ۲ نفري مينويسند. وقتي سروش بهعنوان نويسنده ميآيد در اتاق من مينشيند ديگر سروش كارگردان نيست. تنها تفاوتي كه با ديگر نويسندگان دارد اين است كه وقتي سكانس را پيشنهاد ميكند، به او ميگويم اگر اين سكانس بهنظرت رسيده است و فكر ميكني در اجرا خوب ميشود كار كن، اگر هم فكر ميكني خوب نيست بگذارش كنار. كم پيش ميآيد كه سر مسئلهاي اختلاف نظر داشته باشيم مثلا سروش ابتدا شخصيت شيرزاد را كارتوني درآورده بود، من گفتم اين آن شخصيتي كه من فكر ميكنم نيست. سروش هم به راحتي قبول كرد و جنس شخصيت شيرزاد به اين شكلي كه الان ميبينيد درآمد.
- بازيگران سريال، تركيب بازيگران تئاتر و تلويزيون هستند. به عمد از ستارههاي معمول تلويزيوني دوري كرديد؟
- از اين تركيب بازيگران راضي هستيد؟
- هيچوقت به محسن تنابنده فكر نكرديد؟
- براي شما و تيم نويسندگان بيشتر شخصيتپردازي مهم است يا طراحي موقعيتي كه قرار بود اين آدمها در آن قرار بگيرند؟
سريال خاصي هست كه متنهاي ساختمان پزشكان را بيشتر تحتتاثير آن پيش برديد؟
شايد ما اين كار را تحتتاثير 30 سريال نوشتيم و به طرح خيلي از سريالها فكر كرديم و اصلا نميشود از كار خاصي نام ببرم. فكر ميكنم گرمترين سريالي كه در اين سالها ديدم، friends (دوستان) بود. سريالهاي بهتري هم ديدم اما هيچكدام آن ارتباطات گرم و دوست داشتني friends را نداشتند اما واقعيت اين است كه ما نميتوانيم براساس آن سريالها را بنويسيم چون جنس روابط در آن سريالها براساس فرهنگ خودشان است و الگو برداري روابط در كارهايي براي ما اصلا شدني نيست.
در ايران سرپرست را بهعنوان هماهنگكننده نويسندهها و متنها ميشناسند اما در واقع كار اصلي من طراحي است كه در سريالهاي خارجي به اين حرفه ميگويند «creator» يعني خالق. من طراحي شخصيتها را عمدتا با كمك مهراب انجام ميدهم
- تا امروز چندين قسمت از سريال پخش شده، نظرهايي كه تا الان گرفتيد چطور بود؟
- فكر ميكنيد اين سريال ميتواند يك اتفاق براي تلويزيون باشد؟
نظر کاربران
خوبه دستت به خود پیمان قاسم خانی نمیرسه وگرنه آدرس سایتت رو رو تنش داغ میکردی