همه ایستادند، حتی کامو و همینگوی: در برابر اشغالگر!
در طول اشغال خاک فرانسه توسط نیروهای آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، هزاران زن و مرد با شکل دادن «نیروی مقاومت فرانسه» بطور مؤثری یاریگر نیروهای متفقین گشتند. در حالیکه بسیاری از آنان مردمانی معمولی و شجاع بودند، برخی نیز در آن میان هنرمندان، بازیگران و نویسندگانی بودند که در همان زمان نیز بسیار مشهور بودند یا در آستانهی دروازهی شهرت قرار داشتند.
۱- آلبر کامو
در آغاز سال ۱۹۴۴، آلبر کامو برای روزنامهی زیرزمینیِ نیروی مقاومت، Combat، مطلب مینوشت. در نهایت، این نویسندهی اگزیستانسیالیست، به عنوان سردبیر ارشد این نشریه، مشغول به کار شد. قطعاتی که او برای این روزنامه مینوشت، در سال ۲۰۰۷ جمعآوری و ترجمه شد و با عنوان «کامو در Combat» به چاپ رسید. ولی اگر امکان آن را ندارید که نسخهای از این کتاب را تهیه کنید، برایتان یکی از نوشتههای بسیار شورانگیز و معروفش را اینجا میآوریم:
۲- مارسل مارسو
هنرمند پانتومیم معروف، مارسل مارسو، در حقیقت با نام «مارسل مَنگِل» بهدنیا آمد. وقتی که آلمانیها، استراسبورگ را اشغال کردند، او نام خانوادگیاش را تغییر داد تا پیشینهی یهودیاش را پنهان نماید و با برادرش آلن، به مقصد شهر Limoges فرار کرد. با وجود این اقدام پیشگیرانه، مارسو بارها و بارها زندگیاش را برای کمک به جریان مقاومت، به مخاطره انداخت.
۳- لوئی ژوردان
لوئی ژوردان تازه وارد دنیای سینما شدهبود که پاریس، توسط نازیها اشغال شد. پدر او که هتلی را در کن اداره میکرد، توسط گشتاپو دستگیر شد. ولی موفق شد که فرار کند. بنابراین تمام خانوادهاش به سوی جنوب فرار کردند. به محض آن که ژوردان و برادرانش به محلی امن رسیدند، به نیروهای مقاومت پیوستند. آنها اعلامیه های زیرزمینی را به چاپ میرساندند و توزیع میکردند.
۴- ژوزفین بِیکر
«جاسوس مخفی میخانه» شبیه عناوین بعضی فیلمهای تلویزیونیِ نازل است، اما این عنوان در حقیقت، شهرت بسیار غیر رسمیِ ژوزفین بیکر بود. این خواننده و رقصنده حتی پیش از آنکه «ژاک اَبتی»، رئیس سازمان اطلاعات Le Deuxième Bureau، او را بهعنوان یک خبرچین استخدام نماید، در سطح اروپا به شهرت فراوان رسیدهبود. او خیلی زود شروع به انتقال اطلاعاتی از افسران آلمانی به جاسوسهای انگلیسی و آمریکایی و مبارزان نهضت مقاومت فرانسه نمود.
۵- ارنست همینگوی
در حقیقت، داستان پیوستن همینگوی به نیروهای مقاومت، بخاطر یک «بار» بود. در سال ۱۹۴۴، همینگوی سربازان آمریکایی و مشخصاً نیروهای رستهی چهارم را که در نورماندی پیاده شدند، همراهی میکرد. در حالیکه او ظاهراً خبرنگار جنگیِ نشریهی Collier بود، چیزی نگذشت که وی موضع خود را از یک ناظر خاموشِ صِرف، تغییر داد. او ابتدا برای چند روز در رامبویه، به «عملیات اطلاعاتیِ شبهنظامی» روی آورد. بعد از مدتی او به فکر افتاد که خود، بارِ هتل ریتز در پاریس را آزاد کند.
ارسال نظر