یک هفته هفت چهره؛ در محاصره سیاست
به دلیل سیطره ی سیاست بر فضای رسانه ای در یک هفته ی گذشته، «یک هفته هفت چهره» این هفته تحت تاثیر انتخابات مجلس شورای اسلامی و انتخابات خبرگان قرار گرفته است.
محمدرضا عارف یا (عرف ائتلاف، هفته)
چهارشنبه ی سرنوشت ساز خرداد ۹۲ و در حالی که در اردوگاه قالیباف و جلیلی امید به پیروزی موج می زد اعتدالیون و اصلاحات چی ها خیلی اوضاع مساعدی نداشتند، حداقل تا قبل ازغروب چهارشنبه؛ اینکه هم معاون دولت اصلاحات و هم مذاکره کننده ارشد هسته ای همان دولت با هم پا در یک رقابت گذاشته بودند واضح بود که نفعی برای اصلاحاتی ها نداشت، اگر نقعی هم بود به اردوگاه رقیب می رسید عقلای قوم باید پادرمیانی می کردند که یکی نباشد که دیگری باشد و بماند .
عارف در موقعیتی شبیه به معین در انتخابات ۸۴ کمی از لحاظ کاریزما کم داشت، بزرگی این را به درستی تشخیص داده بود اما مساله این بود که حرف آن بزرگ را خیل جمعیت جوان رای دهنده نمی خریدند، حداقل آن چهارشنبه ی سرنوشت ساز خرداد ۹۲ هنوز حرف هایش خریدنی نشده بود، باید یک نام دیگر هم ضمیمه کار میشد که شد؛ معاون دولت اصلاحات هرچند با اکراه اما فرمان «رئیس دولت اصلاحات» را پذیرفت و آرای اصلاحات در یک سبد ریخته شد به نفع اعتدال، عارف کنار رفت روحانی ماند و رئیس جمهور شد؛ برای عارف پیشنهاد چند وزارتخانه روی میز بود اما او نپذیرفت. با نصب شدن ارضا نمیشد او باید تحت آزمون مردم خودش را اثبات می کرد و انتخابات مجلس ۹۴ دقیقا همان بزنگاهی بود که عارف منتظرش بود حالا همان بزرگان و همان عقلا او را اول فهرستی گذاشتند که «امید» داشتند شوکه کننده بود، نه اینکه عارف رای آورد نه ! این میزان رای اما شگفت آور بود؛ ظاهرا آن بزرگ و آن رئیس دولت برای عارف طی این دوسال کاریزما خریده بودند...
غلامعلی حداد عادل یا (عدل ناباور، هفته)
فوت آیت الله مهدوی کنی و حبیب الله عسگر اولادی و خلا پر نشدنی یک «نفرِ اول» در میان اصولگریان محاسبات و پیش بینی های این جریان را تا حدی دچار خطا کرد که چهره ی با تجربه ای چون حداد عادل هم به خطا افتاد، مطمئنا رئیس فرهنگستان ادب فارسی گمان اینکه در مجلس دهم نباشد را نمی کرد، اصلا از شما چه پنهان با حال و روز نه چندان مناسب لاریجانی در میان اصولگریان ، ادیب سیاستمدار آماده ی تصاحب پست ریاست مجلس شده بود اما همان خلا آزار دهنده که پس از فوت آن دو بزرگ اصولگرا ایجاد شده بود کار دست حداد و رفقا داد.
اگر بزرگی بود نمی گذاشت فهرست ائتلاف اصولگریان انقدر ناموزون ارائه شود، چهره هایی وزین و کارکشته و دلسوز استخوان خرد کرده مثل احمد توکلی نباید در کنار تازه به دوران رسیده های سیاسی قرار می گرفتند، لیست متعادل نبود؛ ضربه اش را اصولگرایان قدیمی تر و نامدارتر خوردند، حالا مجلس دهم حداد عادلی ندارد همان طور که احمد توکلی و یا حجت السلام ابوترابی را ندارد چهره هایی که می توانستند موثر باشند اما نیستند؛ حداد اما پس از شکست جنتلمن ماند و شوخی های مجازی را تاب آورد. همراه مردم شد و شاید این همراهی سرآغاز یک تحول باشد، کسی چه می داند؟
مهدی کوچک زاده یا (حباب، هفته)
تیپ سیاست ورزی کوچک زاده و همفکران او محصول شرایط بیماری است که گروه های سیاسی به جای تمرکز بر حل اختلافات بر گسترش آن دامن می زنند و از میانه ی این اختلافات صداهای بلندی که فقط صدا هستند و با اندیشه بیگانه اند ظهور پیدا می کنند، کوچک زاده و رفقا در چنین شرایطی و در زمانی که قشر عظیمی از مردم با صندوق قهر می کنند حائز اکثریت رای اقلیتی از مردم می شوند که فکر می کنند صدای بلند لزوما دادخواه و نگران است، کما اینکه صدای بلند همیشه نشانه دادخواهی نیست. گاه صدای بلند جلب می کند و نمایش می دهد تا کف و هورا بخرد تا جایگاهی را کسب کند که لایقش نیست.
اما این شو را تا مدتی می شود ادامه داد و پس از چندی دست اکتورها رو می شود، دیگر تماشاچی دل و رغبتی برای شنیدن فریادهای تو خالی را ندارد، صندوق رای بارها و بارها حال سیاستمداران را دگرگون کرده است. سیاستمداری که امروز نفر اول خبرگان تهران است روزی در ۳۰ نفر مجلس جای نداشت، اما شکل کنش سیاسی می تواند دوباره ورق را برگرداند، اینکه کوچک زاده و رفقا از این شکست همه جانبه چه طرفی می بندند بسته به عقل و درایت سیاسی آن ها دارد، وگرنه اگر با همین فرمان پیش بروند باشد، باید منتظر یک شرایط آشفته ی دیگر و قهر مردم با صندوق های رای باشند، و خب سیاستمداری که محصول آشفتگی است با آشفتگی هم خواهد رفت !
علی لاریجانی یا (نجات یافته، هفته)
با مرور تک تک رفتارهای علی لاریجانی طی یک سال گذشته در می یابیم که او با نبوغی قابل ستایش حس شکست جریان اصولگرایی را لمس کرده بود که تن به هیچ جریان و ائتلافی نمی داد و حتی فراتر از آن با گنجاندن یار دیرینه اش کاظم جلالی در فهرست امید، تمایلش به جریان اعتدال و اصلاحات را ابراز کرد، البته فحش هم شنید و اما باز هم تن به ائتلاف اصولگرایانه نداد، کلید ماجرا را در جای دیگری باید جست. لاریجانی سبقه فعالیت رسانه ای زیادی دارد، او سکاندار صدا و سیما بوده، در ارشاد فعالیت داشته و همین حالا هم یکی از پایگاه های خبری پر طرفدار منسوب به اوست، مواجهه بی واسطه با مردم قدرت تحلیلی دو چندان را در اختیار سیاستمدار می گذارد که فارغ از آنچه که اطرافیان ارائه می کنند نبض نظرات مردم را بداند.
نکته همین جاست لاریجانی مجهز به رسانه بود و می دانست باید چه کند، او خودش را در بزنگاه سختی حفظ کرد (با وجود تخریب های قبل از انتخابات افراطی ها در قم و توزیع شب نامه علیه وی)، گرچه به عنوان نفر دوم حوزه انتخابی قم، اما به هر حال همین امروز شانس زیادی برای کسب کرسی ریاست مجلس دارد، علی لاریجانی با رفتاری پخته و حساب شده نوید ظهور یک رجل سیاسی هوشمند و تعیین کننده را در سپهر سیاسی ایران را می دهد.
آیت الله هاشمی رفسنجانی یا (شکست ناپذیر، هفته)
روزی عالیجناب سرخپوش، روزی منجی آزادی! روزی در 30 نفر نمایندگان تهران جا نمیشود، روز دیگر به تنهایی دو میلیون رای دارد، روزی پناه راست های افراطی، روز دیگر پناه افراطی های چپ، یک روز در تلویزیون های اپوزیسیون در تکفیرش می گویند، فردایش به نفع او متن می نویسند، فرزندش را از لندن فرا می خواند به زندان می اندازند؛ نگاه می کند، فائزه را هم به همچنین، او نگاه می کند، گاهی اما نگاه نمی کند، حرف می زند مثل: نماز جمعه ی آخرش، حرف می زند و این بار دیگرانند که نگاه می کنند با چشمانی حیرت زده؛ و گاهی که او را رد صلاحیت می کنند بیکار نمی نشیند، عمل می کند و یکی از نزدیکانش را بر کرسی ریاست جمهوری می نشاند!
خاطره می گوید. هر وقت که نیاز باشد، خاطره هایش شهر را بهم می ریزد. گاهی عکسی از آلبوم قدیمی باز نشر می کند، عکس هایش هم شهر را بهم می ریزد، نگاهش، سکوتش، خاطراتش، حرف هایش، کرشمه هایش... مردی با این درجه تاثیر گذاری و با آن طیف رنگارنگ کنش ورزی که در پاراگراف اول آمد. هاشمی کدام آن هاست؟ یا شاید همه ی این هاست و او می داند خیلی از آن هایی که به او رای دادند ته دلشان با او صاف نیست و این سال ها شاید فرصت خداست که در اختیار شیخ اکبر قرار گرفته است برای دلجوئی و دلبری از این مردم نازنین.
رای دهندگان تهرانی یا (صرفا رای دهندگان تهرانی، هفته)
اصولا در جامعه ای که نهادهای حزبی ریشه ندارند و رفتار های سیاسی خیلی قاعده مند و دنباله دار نیست، نباید رفتارهای انتخاباتی مردم را بیش از آنچه که هست تحلیل کرد. مردم تهران در انتخابات جمعه ی گذشته به لیست امید رای دادند، لیستی رای دادند چه آنهایی که به اصولگرایان رای دادند چه آن ها که به صدای ملت و و چه همین هایی که به امید، این «فهرستی انتخاب کردن» نشانه ی خوبی از برتری حزب و تشکیلات بر نام ها و افراد است. حالا با موفقیت و یا شکست یک جریان مردم خواست هایشان را از حزب ها و گروه ها مطالبه می کنند و نه از افراد، اگر فرد سیاسی می تواند با فرافکنی آدرس غلط دهد و از مهلکه پاسخگویی سالم بیرون آید برای حزب و یا یک جریان عمل نکردن به مطالبات چیزی جز سر افکندگی ندارد.
سطح مشارکت بالای مردم و قبول این وضعیت که در عالم سیاست باید روی زمین گام برداشت و افکار ایده آلیستی را به قصه ها سپرد دیگر نشانه ی خوب این انتخابات بود هر چقدر که از آرمانگرایی های جهان سومی فاصله بگیریم در روی زمین و با توجه به امکانی که داریم تصمیم بگیریم به کنش منطقی نزدیکتر شده ایم اما این نشانه های خوب البته که باز هم زیر چتری از احساس و تکیه به نام ها بود، «تکرار» های رئیس دولت اصلاحات و استفاده از محبوبیت یک چهره ی سمپات، مشخص نیست اگر این ِاِلمان ها نبود آیا باز هم درصد مشارکت و نتیجه ی انتخابات این میشد؟
بیژن ترقی یا (ترانه سرا، هفته)
نوشتن از سیاست انتخاب نیست ضرورت است. اگر به انتخاب باشد و میل من، همه از ترانه می نویسم و داستان و سینما، به واقع که نفس کشیدن در میان واژگان سیاسی نفس تنگی می آورد.
بیژن ترقی اگر مانده بود 12 اسفند امسال 86 ساله میشد ترانه سرای دوران تصنیف های طلایی رادیو گلها، ترقی هم روایتگر خوبی بود و هم تصویر ساز در واقع هنر ترانه سرایی او هم دوره ای هایش که هنوز روی زبان ها هستند همین بوده که چند هنر را ترکیب می کردند و در ترانه سرایی صرفا به بازی های زبانی دست نمی زدند، ترانه سرایی که روایت می کند باید با ادبیات تا اندازه ی زیادی آشنا باشد و قصه گویی بداند، فضا سازی بلد باشد و امثال ترقی که توامان تصویر سازی هم می کردند مطمئنا سواد بصری زیادی داشته اند حتما نقاشی می دانسته اند، با رنگ ها آشنا بوده اند و ...ترانه هایی که ماندگار می شوند به مانند هر هنر ماندگار دیگری واجد پیچیدگی هایی هستند که در نهایت سادگی به مخاطب فرهنگی عرضه می شوند.
در آستانه نوروز مرور دلنشین ترین بهاریه ی ترانه های ایرانی :
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن / ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن/ چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر/ تا که گلباران شود کلبه ویران من...
ترقی برای خزان زدگان هم دنیایی ساخت
به رهی دیدم برگ خزان پژمرده ز بیداد زمان کز شاخه جدا بود
ولی بشارت روزهای خوش بود
گل من چندین منشین غمگین شام محنت بسر آمد / سر و دست افشان غم دل بنشان غمخوارت از سفر آمد
نظر کاربران
خانه تکانی به شیوه تهرانی ها
خوب بود
دوست داشتم
خیلی چسبید حال داد
خود حداد عادل بگه که با تکنولوژی و شبکه اجتماعی مخالفه اما استفاده میکنه مسئولش و مردم فیلتر شکن دارن پس فیلترینگ برای کیه الان دقیقا !
کوچک زاده یعنی چی خیلی زشته که ادعای همه چیز داری به مردمی که اومدن رای بدن به تو نه بگن چون بهت گفتن نوبت رو رعایت کن برو ته صف بگی اوباش بهشون مصاحبه با صدا وتصویر خودت بود خیلی خوبه تو و دوستانت دیگه نیستین مرسی مردم تهران.
یاد حرفای علی مطهری افتادم به کوچک زاده خخخخخخ
تو رو خدا چه جوی گرفته شما رو همچین از حماسه عارف و اصلاحات مینویسید ک.. چرا اینارو الکی گنده میکنید؟ بابا اینا هیچکدوم نه اصولگرا نه اصلاح طلب به فکر مردم نیستن همشون تو فکر قدرت برا خودشونن مردم بیچاره حرص و جوش الکی میخورن برا اینا..والا. بچاپ لطفا
واقعا برخی بزرگ هستند حتی با بریدن سرشان نمی شود کوچک شان کرد
مانند رفسنجانی عزیز
هاشمی، روحانی، عارف، لاریجانی، توکلی و مردم رو دقیق و درست و بجا گفتی، احسنت خسته نباشی.
البته جای دوتا سید عزیز خالی بود...
این سری خیلی قلمتون خوب، از اینکه به حرف مخاطبین گوش کردید خوشحالم. زنده باشید.
من نفر اول به عارف رای دادم به خاطر ادب و منطقش,صحبت هاش رو هم خوندم با اکثریتشون موافق بودم ربطی به کاریزمای خاتمی نداشت
مشکل اصولگراهایی مثل حداد نبود ((نفر اول )) نبود . گروه رقیب با توپ پر آمد و زور طرفداران حداد به رقیب واقعا نرسید .
کوچک زاده در تهران 40 هزار رای آورد .
40 هزار نفر برای پر کردن نصف استادیوم آزادی کافی است . پس خیلی هم تا حالا بیراه نرفته است .
درصد مشارکت مردم تهران 50 بود . یعنی نصف مردم نیامدند و این پیام خوبی ندارد . نه برای راست نه برای چپ.
در وصف انتخابات این دوره و رایی که هاشمی رفسنجانی اورد باید یاد کرد از ایه سوره آل عمران که:
هر کس را بخواهی، عزت می دهی، و هر که را بخواهی خوار می کنی.
خیلی خیلی خوب
آفرین
اين دفعه خيلى ساده تر و روون تر و عامه پسند تر نوشتين خيلى خوب بود
خواهشا همينطورى ادامه بدين نه اينكه متن ادبى بنويسين P:
ممنون طبق معمول خیلی قلم خوبی دارین ...مخصوصا در ارتباط با هاشمی رفسنجانی عالی بود ... در تمام این مدت به این فکر میکردم که چرا دارم میرم رای بدم ؟... من که میدونم یادم نرفته ... اما نباید بدتر میشد
مرسی عالی بود مثل همیشه.