۲۹۳۲۳۴
۵۰۱۹
۵۰۱۹
پ

حرف های ناگفته از زندگی رهبر انقلاب (۱)

زندگی نامه رجال سیاسی در حال حیات را نوشتن، کار خطیری است. خطیر از آن رو که هم باید شرط ادب را نگه داشت، هم انصاف را رعایت کرد و هم نگران بود که مبادا این گونه تاریخ نویسی با سیاست ورزی آمیخته شود.

ماهنامه مهرنامه - محمد قوچانی: زندگی نامه نویسی به خصوص زندگی نامه رجال سیاسی در حال حیات را نوشتن، کار خطیری است. خطیر از آن رو که هم باید شرط ادب را نگه داشت، هم انصاف را رعایت کرد و هم نگران بود که مبادا این گونه تاریخ نویسی با سیاست ورزی آمیخته شود و یکی از موضع عشق و علاقه و دیگری از منظر خشم و کینه به تاریخ جاری بنگرد و واقعیت را با تصورات خود درآمیزد. در این میان پیدا کردن زاویه دیدی مستقل و متفاوت و در حقیقت یک «روایت سوم» کار دشواری است. روایتی که دوست، نرنجد و دشمن، خشنود نشود.

حرف های ناگفته از زندگی رهبر انقلاب (1)
روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیت الله سیدعلی خامنه ای (۱۳۱۸ تاکنون)
تالیف: جعفر شیرعلی نیا
نشر سایان: ۱۳۹۴
992 صفحه
۱۴۰ هزار تومان
مصور/ رنگی

نویسنده و درواقع مولف زندگی نامه دانشنامه ای «روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیت الله سیدعلی خامنه ای» در چنین موقعیت خطیری قرار گرفته و کوشیده از چشم سوم به موضوع اثر خود بنگرد و بکوشد نه یک کار تبلیغاتی که اثری تحقیقاتی منتشر کند. البته در سال های اخیر چند مجموعه زندگینامه ای درباره مقام رهبری جمهوری اسلامی منتشر شده که مهمترین آنها «شرح اسم» به قلم هدایت الله بهبودی است اما وجه ممیزه کار جعفر شیرعلی نیا در ادامه دیگر «زندگینامه های دانشنامه ای» دو مساله است: اول- فرم کار که دربرگیرنده عکس های تاریخی بسیاری از زندگی و زمانه رهبری است و دوم- محتوای کار که فقط به زندگی آیت الله خامنه ای نمی پردازد و از آن بیشتر، به زمانه رهبری ایشان می پردازد و در واقع تاریخ ۷۵ ساله ایران از سال ۱۳۱۸ تا به امروز را روایت می کند.

در این روایت، بازیگران بسیاری از موافقان یا مخالفان نظام جمهوری اسلامی حضور داشته اند که انتشار کتابی با این کیفیت چاپ و نشر عکس و سند درباره همه آنان کار جالبی است. به خصوص آن که درباره افراد منتقد یا مخالف با ادبیاتی پاکیزه نوشته شده است و این همان رعایت شرط ادب و انصاف است. درواقع از منظر اصول گرایی می توان این کتاب را یک کار آموزشی برای راویان و تاریخ نگاران اصولگرا و نیز اصلاح طلب دانست که درباره مخالف و موافق باید به چه زبانی سخن گفت. خوشبختانه مولف محترم آن اندازه معتمد شناخته شده است که این سنت حسنه را پایه گذاری کند و از جمله در مقدمه کتاب نوشته است:

«در این کتاب برای نام بردن از شخصیت اصلی کتاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در مقاطع مختلف تاریخی از عبارت های متفاوتی استفاده شده است. از کودکی تا مقطع پیروزی انقلاب از سیدعلی، سیدعلی خامنه ای یا آقای خامنه ای استفاده کرده ایم و پس از پیروزی انقلاب تا آغاز رهبری غالبا عبارت های آقای خامنه ای، حجت الاسلام خامنه ای یا رئیس جمهور خامنه ای و رئیس جمهور آمده. هر چند ایشان از سال ها پیش از پیروزی انقلاب به اجتهاد رسیده بودند اما عبارت آیت الله خامنه ای یا حضرت آیت الله خامنه ای در مقاطع پس از رهبری ایشان استفاده شده و در این دوران نیز گاه از عبارت های رهبر معظم انقلاب یا رهبری استفاده کرده ایم.

برخی از کارشناسان محترم موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی این ادبیات را نمی پسندند. با احترام به نظر آنها باید تاکید کنم استفاده از این عبارات متناسب با لحن، روانی ادبیات کتاب و مبتنی بر نگاه بیرونی است و مبنایی برای ارزش گذاری برای شخصیت اصلی کتاب حضرت آیت الله خامنه ای نیست که جایگاه ایشان بسیار فراتر از این خطاب هاست.» (مقدمه به قلم مولف: جعفر شیرعلی نیا)

با همین زاویه دید و از نگاه یک مخاطب مستقل می توان از شخصیت اصلی کتاب، تصویری توام با ادب و انصاف و اعتدال دریافت. در چهار فصل:

حرف های ناگفته از زندگی رهبر انقلاب (1)

۱- از حوزه مشهد به حوزه قم: پیوند معرفت و شریعت

براساس کتاب می توان دریافت در دوره تحصیل آیت الله خامنه ای در میانه دو مکتب و مدرسه دینی مشهد و قم قرار داشته اند. «چهار ساله بود که پدر، او و برادر بزرگش را به مکتب فرستاد. مکتب خانه را نمی پسندید. هنوز کودک بود. تاب یادگیری درس مکتب خانه را نداشت. میرزای مکتب هرچند احترام سید جواد را داشت و فرزندانش را آزار نمی داد اما اخلاق درستی نداشت. روزهای پنج شنبه همه را صف می کرد و زیر زبانشان مهر می زد و می گفت هر کس نماز نخواند جای مهر تا شنبه پاک می شود. سید علی خاطرات تلخ مکتب به ویژه روزهای شنبه را تا ۱۰ سال از یاد نبرد.» (ص ۴۹)

برخلاف مکتب، در مدرسه و سپس حوزه چهره تازه و دل پذیری از دین و دینداری به روی او گشوده شد: «اولین سال طلبگی اش به مدرسه دینی سلیمان خان که زیر نظر آیت الله میرزااحمد کفایی اداره می شد، رفت... در حوزه ادبیات عرب می خواند و شبانه هم ثبت نام کرد تا در مدرسه آموزشی جدید دوره متوسطه را هم بگذراند.» (ص ۵۶)

و افزون بر درس و مدرسه: «شعر هم می خواندم من با بسیاری از دیوان های شعر در دوره نوجوانی و جوانی آشنا شدم... مطالعه رمان مربوط به اوایل طلبگی ام بود اما تدریجا این گونه مطالعاتم وقتی که به فقه و اصول و اینها رسیده بود، کم شد. البته باز هم قطع نشده بود و دیگر به شعر و دواوین شعر او کتاب هایی که در زمینه تاریخ ادبیات بود، کتاب هایی که در زمینه سبک شعر بحث می کرد به تدریج نزدیک و آشنا می شدم تا وقتی که به قم رفتم.» (ص ۵۷).

پیش از آن البته از مدرسه سلیمان خان به مدرسه نواب مشهد رفته بودند که «گل سرسبد مدارس علمیه مشهد بود.» (ص ۶۴)

نکته مهم اما آن بود که برخلاف روش مرسوم در مکتب مشهد، آیت الله خامنه ای به فلسفه و عقل فلسفی علاقه داشتند و در همان مشهد نیز این مشرب را داشتند: «حوزه مشهد در ایام تحصیل... جوی ضدفلسفی داشت... هم به جلسات بحث فلسفی آیت الله میرزا جواد آقاتهرانی می رفت [که] او شاگرد آمیرزا مهدی غروی معروف به اصفهانی از مخالفان فلسفه و به ویژه ملاصدرا بود. آیت الله تهرانی کتاب ملاهادی سبزواری را می خواند و نظراتش را نقد و رد می کرد. مدتی از شرکت... در جلسات می گذشت که یکی از دوستان فلسفه خوانده اش در قم گفته بود تو باید پیش کسی بروی که به فلسفه معتقد است وگرنه مفاهیم حکمی را یاد نمی گیرد... پیش شیخ سیف الله ایسی از محضرداران مشهد رفت [که] ملای قدیمی و فاضل و حکیم و خیلی هم معتقد به حکمت بود.» (۶۵)

این آموزه ها در قم هم ادامه یافت. حوزه علمیه قم نسبت به حوزه علمیه مشهد بیشتر طرفدار تفکر عقلی و اصولی و فقهی بود: «دیدار از حوزه قم و مشورت با طلبه ها مصممش کرد تا به حوزه آنجا برود... آیت الله میلانی... مخالف بود. همچنین برخی دوستانش در حوزه مشهد کوشیدند تا منصرف شود. شاید جو حوزه مشهد هم در اصرار او برای رفتن به قم بی تاثیر نبود. اصرار و مخالفت پدر تا ماه ها ادامه پیدا کرد تا شروع سال تحصیلی ۱۳۳۷ که پدر رضایت داد.» (ص ۷۸)

در حوزه علمیه قم شاگرد درس امام خمینی و آیت الله شیخ مرتضی حائری شد. از درس فرزند بنیان گذار حوزه علمیه قم چنین روایت می شود: «خیلی خوش بیان نبود اما من می پسندیدم... کمتر نقل قول می کردند و بیشتر فکر می کردند و این طور نبود که اقول ۱۰، ۲۰ نفر را نقل کنند. حالا یادم نمی آید چیزی را متن قرار داده بودند ولی همان وقت که درس می دادند بیشتر فکر می کردند.» (ص ۷۹)

حرف های ناگفته از زندگی رهبر انقلاب (1)

اما آنچه از آیت الله خمینی و به تعبیر آن روزها حاج آقا روح الله برای این طلبه مشهدی جالب بود آمیزه درس فلسفه و اخلاق نزد امام بود: «از قدیمی ترها شنیدیم که این مرد فیلسوف بزرگی هم هست و در قم درس فلسفه او، درس اول فلسفه بوده است و لکن حالا ترجیح می دهد که فقه تدریس کند. شنیدیم که این مرد، معلم اخلاق هم بوده است و کسانی که در درس اخلاق او شرکت می کردند و او به تقویت فضایل اخلاقی در جوانان همت می گماشته است.» (ص ۸۰)

در حوزه علمیه قم با افرادی مانند غلامحسین ابراهیمی دینانی آشنا شد که بعدا از فیلسوفان مشهور شد. آقای ناطق نوری می گوید: «کسی که بیش از همه به آقا نزدیک بود (در مدرسه) آقای شیخ [غلام] حسین بود؛ دکتر [ابراهیمی] دینانی.» (ص ۸۰) اما به جز هم درسی با دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی خود در کلاس های فلسفه علامه سید محمدحسین طباطبایی و آیت الله شیخ حسینعلی منتظری هم شرکت می کرد. (ص ۸۱)

با وجود این حضور آیت الله خامنه ای در حوزه علمیه قم دیری نپایید. با آغاز مبارزه: در کنار انقلاب قرار گرفت و در جریان نهضت روحانیت در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بازداشت شدند. در همین دوران با ۱۱ نفر از مدرسین حوزه علمیه قم سنگ بنای نهادی را گذاشتند که بعدا به جامعه مدرسین مشهور شد و سرانجام دو عمل سبب بازگشت ایشان به مشهد شد: اول دستگیری ها و فشارهای ساواک و دوم خواست پدر که بیماری اش شدت گرفته بود.

حرف های ناگفته از زندگی رهبر انقلاب (1)

۲- دفاع از نوگرایی مذهبی و تلاش برای آشتی شریعتی و مطهری

براساس کتاب می توان دریافت که آیت الله خامنه ای از آغاز به تعبیر خودشان به محروم سیدمجتبی نواب صفوی علاقه مند بود: «جرقه های انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نواب صفوی در من به وجود آمده و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را مرحوم نواب در دل ما روشن کرد. به کلی مرا مجذوب خودش کرد. هر کس هم که آن وقت در حدود سنین ما بود مجذوب نواب صفوی می شد. از بس این آدم پرشور و با اخلاص، پر از صدق و صفا و ضمنا شجاع و صریح و گویا بود.» (ص ۶)

اما آشنایی با نواب صفوی تنها انگیزه مبارزه در آیت الله خامنه ای نبود. در مشهد با کانون نشر حقایق اسلامی و شریعتی ها (پدر و پسر) آشنا شدند و در قم تحت تاثیر امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی قرار گرفتند. رابطه آیت الله خامنه ای با مرحوم دکتر علی شریعتی رابطه ای جالب بود. مشهد دو متفکر جذاب و معروف داشت: علی شریعتی و مرتضی مطهری که هر دو خراسانی (سبزواری و فریمانی) بودند اما در فهم دین با هم اختلاف نظرهای جدی داشتند. آیت الله سید علی خامنه ای در آن دوران خطیبی شناخته شده بودند که پس از بازگشت به مشهد در مسجد کرامت درس های پررونق تفسیر قرآن و تبیین دین داشتند. مترجم آثار مبارزان و متفکران سیاسی مسلمان بودند:

شاید از نخستین کتاب ها، کتابی از سیدقطب را ترجمه کرد تا در این انتشارات به چاپ برسد... عنوان فارسی اش را گذاشت آینده در قلمرو اسلام.» (ص ۱۱۱) سیدقطب به روایت مولف اولین کسی بود که از میان روشنفکران مسلمان اهل سنت مفاهیمی مانند انقلاب، عدالت اجتماعی و اسلام آمریکایی را وارد ادبیات مبارزه کرد: «آمریکایی ها نیازمند اسلام هستند آنها اسلامی می خواهند که اهل سنت در خاورمیانه با کمونیسم مبارزه کند نه اسلامی که با استعمار و استبداد مبارزه کند.» «ترجمه کتاب دیگری را هم آغاز کرد. کفاح المسلمین فی تحریرالهند نوشته عبدالمنعم النمر از علمای دانشگاه الازهر که بعدها با نام نقش مسلمانان در نهضت آزادی هند منتشر شد.» (ص ۱۱۵)

حرف های ناگفته از زندگی رهبر انقلاب (1)

ترجمه صلح امام حسن نوشته شیخ راضی آل یاسین در این دوره انجام شده بود. «ابتدا خودش می خواست کتابی درباره امام حسن علیه السلام و صلحش بنویسد.. ترجمه کتاب صلح امام حسن (ع) اما از آنجا نشأت گرفت که رخداد مصالحه امام دوم شیعیان ایده ای در ذهن او پدید آورده بود که می خواست آ« را بنگارد و در معرض افکار علاقه مند قرار دهد. یادداشت هایی جمع کردم و آماده شدم که بنویسم [در پی جویی] منابع کتاب رسیدم به این کتاب. نگاه کردم دیدم که همه حرف های من توی این کتاب است... من که با اسم خود هوس تالیف ندارم... همان را به طور کامل ترجمه کردم و ارائه دادم.» (ص ۱۲۱)

با چنین کارنامه ای آیت الله سیدعلی خامنه ای به دعوت آیت الله مرتضی مطهری برای سخنرانی در حسینیه ارشاد دعوت شد. آنها هر سه مشهدی بودند: آقایان خامنه ای، مطهری و شریعتی... اما میان مطهری و شریعتی اختلاف نظر بود و آقای مطهری از حسینیه ارشاد رفت: «دکتر شریعتی از او (آقای خامنه ای) خواست زمینه بازگشت آقای مطهری به حسینیه ارشاد را فراهم کند. از او خواسته بود خود او پیش قدم شود و در حسینیه سخنرانی کند تا اعتصاب روحانیون برای سخنرانی در حسینیه شکسته شود... آقای خامنه ای و دکتر شریعتی رابطه نزدیکی داشتند. رابطه ای که صمیمیتش مانع انتقاد کردن از برخی اندیشه های دکتر نبود. بسیاری از روحانیون از ستایش دکتر آغاز کردند و بعدها به تخطئه شدید دکتر رسیدند. اما دیدگاه آقای خامنه ای از ابتدا معتدل بود. جواد منصوری می گوید سال ۱۳۵۰به خانه آقای خامنه ای در مشهد رفته و آقای خامنه ای گفته است شریعتی پیش از او آنجا بوده و در ورود مساله ولایت تذکراتی به دکتر شریعتی داده و منابعی برای مطالعه معرفی کرده است و دکتر هم پذیرفته و گفته که اگر این مطالبی را که شما به من گفتی می دانستم حرف هایی را که قبلا زدم آن طور بیان نمی کردم و جور دیگری می گفتم.» (ص ۱۳۶)

با همین روابط دوستانه و در عین حال منتقدانه بود که در ۲۴ فروردین ۱۳۵۱ مصادف با ۲۸ صفر در حسینیه ارشاد از صلح امام حسن سخن گفت. این کار شائبه ضدیت دکتر شریعتی و حسینیه ارشاد با روحانیت را از بین می برد. «اما او نتوانست استاد مطهری را با حسینیه ارشاد آشتی دهد.» تابستان هم که استاد مطهری به مشهد آمدند «فرصت را غنیمت شمردند و جلسه ای با حضور ایشان و دکتر شریعتی و محمدتقی شریعتی برقرار کردند تا راهی برای حل اختلاف مطهری و ناصر میناچی مدیریت حسینیه ارشاد پیدا کنند. اما این طرح هم به نتیجه نرسید.» (ص ۱۳۷)

حرف های ناگفته از زندگی رهبر انقلاب (1)

در پیوند انقلاب اسلامی و روشنفکری مذهبی روابط آیت الله خامنه ای محدود به دکتر علی شریعتی نبود. به روایت کتاب، آقای خامنه ای از اولین کسانی بود که با مجاهدین خلق مخالف بود: «من در سال ۵۰ وقتی کتاب شناخت را که حنیف نژاد و احمد رضایی برایم آورده بودند و تفکرات مارکسیستی را به وضوح در آن دیدم در سفری به تهران با عزت الله سحابی که وسیله ارتباط محمد حنیف نژاد با من بود، قرار گذاشتم به خانه او رفتم و همین مطلب را به او گفتم. او عینا همین پاسخ را داد. یعنی ضمن تایید اینکه پایه های فکری در مارکسیسم در افکار آنان رسوخ دارد گفت سعی من این است که این انحراف را اصلاح کنم.» (ص ۱۳۲)

در این دوران آقای خامنه ای در مسجد امام حسن (ع) در مشهد تفسیر قرآن می گفتند: «آقای خامنه ای پاییز ۱۳۵۱ جلسات تفسیر جدیدی را در مسجد امام حسن (ع) آغاز کرد.» (ص ۱۳۹) این جلسات هنگامی که تفسیر آیات درباره یهود در قرآن رسید و با مبارزات فلسطینی ها همزمان شد از سوی ساواک تعطیل شد. (ص ۱۳۹) به تدریج همه جلسات روشنفکران مذهبی و روحانیون مبارز تعطیل شد. در سال ۱۳۵۶ علی شریعتی درگذشت. به روایت مولف ایشان سال ها بعد در حاشیه کتابی نوشت: «دکتر شریعتی در زمینه فلسفی (ماتریالیسم فلسفی) مطلق تحت تاثیر مارکسیسم نبود و تنها در زمینه اقتصادی نوعی گرایش به سوسیالیسم داشت که البته نمی توان گفت کاملا منطبق بر سوسیالیسم داشت که البته نمی توان گفت کاملا منطبق بر سوسیالیسم مارکسیست هاست.» (ص ۱۵۵) از آن فراتر ایشان معتقد بودند حتی آثار پس از زندان دکتر شریعتی هم این گونه قابل تفسیر است: «وی تلاش کرد تا از وجود نقاط مشترک خود با دستگاه مانند ضدیت با مارکسیسم و انتقاد از روحانیت استفاده کند و ساواک را درباره خود به طمع بیندازد و درواقع آنها را فریب دهد و موفق شد.» (ص ۱۵۵)

ادامه دارد...
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج