محمدعلی فردین ورژن ۲۰۱۵
خانواده فردين در اولين گفت و گوي اختصاصي خود از رازهاي شباهت محمدعلي فردين با پدربزرگش ميگويند.
اين تشابه براي ما كه تصميم داشتيم پروندهاي درباره تشابه ژنتيكي و تاثير كدهاي ژنتيكي بر انتقال خصوصيات ظاهري و رفتاري در نسلهاي يك خانواده داشته باشيم، بسيار جذاب بود. اين موضوع بهانهاي شد تا سراغ خانواده فردين برويم و با محمدعلي، پدرش سياوش فردين و مادرش نارملا عينالدين گفتوگو كنيم تا در خلال اين گپوگفت صميمانه بيشتر در جريان شباهتها و تفاوتهاي ميان محمدعلي و پدربزرگش قرار بگيريم.
محمدعلي فردين، ورژن۲۰۱۵ اين روزها ۱۴ساله است. او دوست دارد مثل پدربزرگش بازيگر شود اما گوشه چشمي به كارگرداني سينما هم دارد و بعيد نيست در سالهاي نهچندان دور اين رشته را در دانشگاه دنبال كند. خانواده فردين در يك نشست دوستانه در منزلشان ميزبان ما بودند و بيپرده و صادقانه به پرسشهاي سيب سبز پاسخ گفتند. با ما همراه باشيد و در ادامه اين گفتوگو، ديدگاههاي دكتر سيدمحمد پورحسيني متخصص ژنتيك و دكتر حسين آقاملايي متخصص بيوتكنولوژي پزشكي را درباره شباهتهاي ژنتيكي و فاكتورهاي وراثتي از دست ندهيد.
محمدعلي! اين روزها چه ميكني و فكر ميكني چقدر شبيه پدر بزرگت هستي؟
محمدعلي: اين روزها درس ميخوانم. كلاس نهم هستم و سال ديگر بايد انتخاب رشته كنم، البته بهشرطي كه دوباره نظام درسي را عوض نكنند. درباره اينكه چقدر شبيه پدربزرگم هستم بايد بگويم شباهتهايي هست اما بيشتر از گفتههاي ديگران ميگويم به نظر خيلي از مردم به فردين شبيه هستم و اين برايم جذاب و خوشايند است. مثل پدربزرگم دوست دارم در عرصه سينما فعاليت كنم و صاحبنام شوم. دوست دارم کارگردانی سینما را در دانشگاه ادامه دهم. بازيگري را خيلي دوست دارم از طرفي كارگرداني هم بسيار هيجانانگيز است و ميدانم كه در اين رشته كار كردن باعث ميشود چندوجهي به مسائل نگاه كنم و دانشم بيشتر شود.
از فيلمهاي سينمايي كدام ژانر برايت جذاب است؟
محمدعلي: كمديهاي اجتماعي را دوست دارم اما در مجموع فيلم زياد ميبينم. آرشيوي از جديدترين و بزرگترين فيلمهاي روز دنيا دارم. به سوژه فيلمها خيلي اهميت ميدهم. هرگز پيش نيامده بهدلیل علاقه به يك بازيگر يك فيلم را دنبال كنم، اگرچه به بازيها دقت ميكنم مثلا سوژه فيلمي مثل نهنگ عنبر خيلي برايم جالب بود و سهبار در سينما تماشا كردم. كلكسيوني از فيلمهاي روز دنيا دارم و هر فيلمي كه جديد بيايد، ميبينم. انيميشنهاي روز را خيلي دنبال ميكنم و اصولا كارهاي فانتزي را دوست دارم. علاقهام به سينما را از پدربزرگم به ارث بردهام.
سليقهات چقدر به پدربزرگت نزديك است؟
محمدعلي: نقلقولي از پدربزرگم شنيدهام كه ميگفت اگر قرار بود امروز در سينما حضور داشته باشم قطعا با مختصات امروز سينما آن را تجربه ميكردم نه با شرايطي كه آن روزها در دهههای۴۰ و ۵۰ لحاظ ميشد. استانداردهاي روز سينما برايم جذاب است، اما بعضي وقتها به اين فكر ميكنم كه اگر نخواهم در حوزه سينما فعاليت كنم شايد سراغ طراحي اتومبيل بروم. به ماشينها علاقه زيادي دارم و درباره آنها مطالعه ميكنم. اين علاقه را از پدرم به ارث بردهام. او هم به صنعت خودرو علاقهمند است. ورزش هم يكي از علاقهمنديهايم است مخصوصا فوتبال.
محمدعلي فردين بهصورت حرفهاي در عرصه كشتي فعال بود و جزو مدالآوران بود؟ فكر نكردي شايد بتواني در اين حوزه دنبالهرو او باشي؟
محمدعلي: ورزش را کلا دوست دارم. پدربزرگ در دوره نوجوانی و جوانی حرفهای کشتی میگرفت و یکی از دوستان نزديك غلامرضا تختی بود. زمان زیادی را به این کار اختصاص میداد. درمورد کشتی باوجود اینکه از این ورزش خوشم میآید اما هیچوقت سراغش نرفتم تا ببینم استعدادی برایش دارم یا نه. در حال حاضر ورزش خاصی را بهصورت تخصصی دنبال نمیکنم اما چند روز در هفته بدنسازی میکنم و چند ساعتی برای شنا کردن خالی میکنم. همانطور كه گفتم فوتبال هم برايم جذاب است اما بيشتر از اينكه فوتبال بازي كنم اخبار آن را در رسانهها دنبال ميكنم.
از مرام و روحيه جوانمردي كشتيگيرها چه؟ چيزي به ارث بردهاي؟
محمدعلي: مرام ورزشی و روحیه جوانمردی در اكثر افرادي كه سراغ كشتي ميروند، هست و در شخصیت پدربزرگم هم بود. چیزی شبیه این را در خودم میبینم. نه اینکه بخواهم از پدربزرگ تقلید کنم چنین خصوصیات اخلاقی را دوست دارم و دوست دارم اين ويژگيها را داشته باشم. هر کسی دوست دارد که اخلاق خوب داشته باشد، مردمدار و اهل معرفت باشد. من این ویژگیها را دارم، در وجودم هست و به من منتقل شده. سعي ميكنم آن را حفظ و تقويت كنم.
پس براي همين روحيه بود كه به كمپين اهداي عضو پيوستي؟ فردينبازي درآوردي؟
محمدعلي: مرام و معرفت داشتن را دوست دارم اما آگاهانه براي عضويت در کمپین اهدای عضو تصميم گرفتم. شخصا اين كمپين را نميشناختم و دربارهاش چيزي نشنيده بودم. چند وقت پیش پرستو صالحی با من تماس گرفت كه چنين كمپيني هست و آيا دوست دارم در آن شركت كنم يا نه؟ خانم صالحي سفير اين كمپين است كه با نام ۸=۱ شناخته ميشود و تلاش ميكند تا اهميت اهداي عضو بعد از مرگ مغزي را به مردم معرفي كند.
وقتي موضوع را با من مطرح كردند در سفر بودم. اول ایدهای نداشتم اما وقتی کمی در این باره فکر کردم، دیدم که دوست دارم این کار را انجام دهم. به دعوت خانم صالحی پاسخ دادم و در کمپین شرکت کردم. البته هنوز بهطور رسمی نامم در آن كمپين ثبت نشده چون در سفر بودم و طی یک تماس تلفنی این اقدام صورت گرفت. برای اعلام این موضوع عکسی گرفتم و در صفحه اینستاگرامم اعلام کردم که به کمپین ۸=۱ میپیوندم و به خانم صالحی گفتم بهزودی برای ثبت مراحل رسمی و گرفتن كارت اهداي عضو اقدام میکنم.
درباره اين تصميم محمدعلي چه واكنشي داشتيد؟
نارملا: نکتهای که درباره کمپین اهدای عضو خیلی برایم جالب است این است که وقتی این پیشنهاد را به محمدعلی دادند او اصلا درباره این موضوع با من و پدرش مشورت نکرد و دعوت خانم صالحی را با تصميم شخصياش قبول کرد. راستش این خیلی برایم جالب بود چون او برای هر تصمیمی که میگیرد نظر ما را هم میپرسد، اما در این زمینه کاملا ما را غافلگیر کرد. وقتی محمدعلي به ما گفت که این تصمیم را گرفته من و پدرش كمي شوكه شديم.
وقتی به موضوع فکر کردم به اين نتيجه رسيدم كه اگر بنا بود من در این زمینه برای محمدعلی تصمیم بگیرم باید خیلی راجع به آن فکر میکردم. اولش خیلی برایم سخت بود. این کار خیلی کار بزرگ و باشکوهی است ولی واقعا تصمیم گرفتن در این زمینه آن هم درباره فرزند کار دشواری است. قطعا یک مادر کلام مرا کاملا درک میکند. راجع به خودم خیلی راحت میتوانستم این تصمیم را بگیرم اما درمورد بچههایم کمی سخت بود که محمدعلی این کار را برایم راحت کرد.
بعد دیدم محمدعلی خیلی با درایت و مصمم این تصمیم را گرفته پس ما بهنظرش احترام گذاشتیم و تصمیم گرفتیم که همه اعضای خانواده در این کمپین شرکت کنیم و کارت اهدای عضو بگیریم. ما به محمدعلی اعتماد کردیم براي اين تصميم قشنگ و خودمان هم برنامه داريم در اين كمپين شركت كنيم.
آقاي فردين! بهعنوان پدر محمدعلي، چقدر او را شبيه پدرتان محمدعلي فردين ميبينيد؟
سیاوش: اگر بخواهیم درباره ویژگیهای ارثی صحبت کنیم چیزهای زیادی هست که به پسرم محمدعلی رسیده. من بهعنوان پسر فردين اين شباهتها را راحتتر درك ميكنم، اما نكته جالب اين است كه در مراوداتم با ديگران ميشنوم كه ميگويند كه شيوه خنديدن محمدعلي، چال صورتش، فرم گوشهايش و برخي رفتارهايش چقدر به پدرم شبيه است.
صرفنظر از تشابه ظاهري بعضی خصوصیات اخلاقی و رفتاریاش نیز شبیه پدرم است و مرا یاد او میاندازد و این تشابه خیلی وقتها مرا متعجب میکند. مثلا محمدعلی خیلی مبادی آداب است. در روابط دوستانهاش خیلی ملاحظه میکند و خیلی رعایت مردم را میکند باوجود آنكه هنوز نوجوان است به اين مسائل دقت ميكند. اين ويژگيهايش شبيه پدرم است.
براي همين نام پدربزرگش محمدعلي را برايش انتخاب كرديد؟
سياوش: پدرم ابتداي سال۷۹ فوت شدند و محمدعلی حدودا ۱۱ماه بعد در اسفند ماه۷۹ به دنیا آمد. ایدهای که ۴۰سال با من همراه بود با فوت پدرم قوت گرفت. دوست داشتم اگر روزي صاحب پسر شدم نامش را محمدعلی بگذارم و از آنجا که تولد محمدعلی بعد از فوت پدرم بود در تصمیمام مصممتر شدم و نام پدرم را روي پسرم گذاشتم.
نوه غلامرضا تختي كه روزگاري با محمدعلي فردين همپاي هم براي كشور كشتي ميگرفتند نيز نام پدربزرگش را دارد. اين اتفاقي بوده يا ژني است كه در خانواده كشتيگيرها وجود دارد؟
سياوش: پدرم از زمانی که کشتی میگرفت با پهلوان تختی رابطه دوستانه و صمیمی داشت و تاحدودی خلقوخوی اخلاقیشان از جوانمردي و مرامهايي كه غالبا در كشتيگيران ديده ميشود، خيلي شبيه هم بود. خاطرات زیادی از رفتوآمدهای خانوادگی که با آنها داشتيم و روابط دوستانهای كه بین خانواده ما و خانواده تختي وجود داشت، دارم. شبي كه غلامرضا تختي به رحمت خدا رفت ما جايي مهمان بوديم و فرداي آن روز مطلع شديم.
خبر فوت او خيلي روي پدر و مادرم اثر گذاشت. او با پدر و مادرم خيلي صحبت ميكرد و آنها همگي سنگصبور هم بودند. اما بعد از فوت تختی ارتباط ما با خانواده ایشان خیلی کم شد و این روزها هم کلا از آنها بیخبرم و از شما میشنوم که بابک پسر تختی اسم پسرش را غلامرضا گذاشته است. اصلا خبر نداشتم و چه خوب كه نام غلامرضا تختي را زنده نگه داشته است.
شباهتهايي كه درباره آن صحبت كرديم چقدر بر مسير زندگي محمدعلي تاثيرگذار است؟
نارملا: واقعيت اين است كه هم من و هم پدر محمدعلي دوست داريم او خودش مسير زندگياش را انتخاب كند. درباره این شباهتها که پدر محمدعلی توضیح داد باید بگویم ما هرگز به این شفافی و مستقیم درباره شباهتهاي محمدعلی به پدربزرگش در خانه صحبت نمیکنیم. ممکن است او از دیگران این موضوع را بشنود یا از طریق شبکههای اجتماعی با دوستانش يا مردم این دیالوگ را داشته باشد اما ما خیلی به این موضوع جدی فکر نکرديم.
ما نمیخواهیم دنیای کودکی و نوجوانی محمدعلي تحتتاثیر این موضوع قرار بگیرد. این نشانهها و تشابه ظاهری و رفتاری را احساس کردیم اما جلوی خودش همیشه خویشتنداری کردیم تا اینکه این مصاحبه باعث شد کمی صریحتر در این باره صحبت کنیم. در حقیقت ما میخواهیم محمدعلی خودش راه خودش را پیدا کند. اگرچه این شباهتها برای ما هم جذابیتهایی دارد اما مديريت كردن آن واقعا مشکل است.
آقاي فردين! مخالفت شما با اين پيشنهادها چقدر تحتتاثير نگاهي است كه مادرتان داشت. ممكن است تحتتاثير نگاه مادر اين تصميم را گرفته باشيد؟ يا حتي ژني از پدربزرگتان به ارث برده باشيد، چون پدربزرگتان در دوران نوجواني مخالف كشتي گرفتن پسرش محمدعلي فردين بود.
سياوش: شايد مخالفت واژه دقيقي نباشد. قطعا اگر سناريوي خوبي در زمان مناسبی به محمدعلي پيشنهاد شود، آن را دنبال ميكند. واقعيت اين است كه فقط پيشنهادهايي كه به محمدعلي مطرح شده براي ما جذاب نبود و تصميم گرفتيم در يك گفتوگوي خانوادگي برايش تصميم بگيريم. بههر حال قلبمان براي آينده فرزندانمان ميتپد. این ويژگي را شاید از مادر به ارث بردم. انگار که در خانواده ما موروثی باشد.
مادر من هم به هیچ عنوان اجازه نمیداد که من فعالیت هنری داشته باشم. یکی از فیلمهایی که پدرم قرار بود بسازد نقشی داشت که پدرم آن را برای من نوشته بود. یك روز که پدرم داشت داستان فیلم و کاراکتر را برای من توضیح میداد مادرم صدای ما را شنید و خیلی جدی از پدرم خواست که درباره سینما و ورود به اين عرصه نه با من و نه با هیچ یک از برادر، خواهرهايم صحبت نکند و مشوقشان نباشد. مادرم معتقد بود که یک بازیگر برای خانواده کافی است، چون مادرم بهعنوان همسر يك هنرمند و بازيگر خیلی سختی کشیده بود، بهخاطر دوریهایی که پدرم از خانه داشت و شایعاتی که همیشه حول و حوش زندگی هنرمندان است.
از طرفي پدربزرگم هم زمانی با کشتیگیری پدرم در دوران نوجوانی مخالفت میکرد چون معتقد بود پدرم باید تمرکزش را روی درس بگذارد. نميدانم واقعا اين يك دغدغه است كه همه پدرومادرها با آن درگيرند يا تحتتاثير وراثت اما هم من و هم همسرم معتقديم كه محمدعلي در شرايط فعلي بهتر است تمركزش را روي درس و ورزش بگذارد و در كنار آن به فعاليتهاي هنري كه علاقه دارد نيز بپردازد.
دلايل شما چه بود؟
نارملا: میخواهم نکتهای را به صحبتهای سیاوش اضافه کنم درباره موضوع سختیهايي که مادرش بهخاطر حرفه محمدعلی فردین کشیده. بهنظرم این بسیار طبیعی است زن و شوهری که همدیگر را خیلی دوست دارند قطعا تحمل دوریهایی که کار سببسازش میشد برایشان دشوار بود. نکتهای که در تمام اين سالها ديدم و شنيدم اين بود که مادر سياوش همیشه تلاش میکردند براي وعدههای غذایی همه اعضای خانواده را جمع کنند و در کنار هم غذا بخورند.
مادر سیاوش شبهای عید که میشد مخصوصا زمانهایی که پدر سیاوش در ایتالیا یا هند مشغول بازی در فیلم بودند، سبزیپلو و ماهی و بستنی اکبرمشتی را با هواپیما برای ایشان میبردند تا مراسم عید را برگزار کنند. مادر سیاوش بهخاطر عشقی که به همسرش داشت از این دوریها خیلی اذیت میشد اما محمدعلي فردین بهعنوان همسر و پدر تمام وظایفش را دنبال کرده و سعی میکرد رسیدگی کاملی به بچهها داشته باشد. چيزي كه ما هم در زندگي ۲۴سالهمان به آن وفادار بوديم و از آنها ياد گرفتيم.
پس در كنار وراثت حساسيتهايي بوده كه از طريق خانواده به نسل بعدي منتقل شده؟
نارملا: قطعا. ما هم سعی میکنیم متناسب با آنچه در خانوادههايمان ديديم در خانواده خودمان مثل زنجیر به هم وصل باشیم. حتما دو وعده غذایی در طول روز همه با هم در کنار هم باشیم. ما خیلی از مسائل خانوادگی و گاهی مسائل اقتصادی را با بچهها مطرح میکنیم و از آنها میخواهیم درباره این مسائل نظر بدهند و ایدههایشان را مطرح کنند.
من چندین بار به دخترهایم گفتم که حالا که شرایطش موجود است و میتوانید در کشورهای دیگر ادامه تحصیل بدهید از این فرصت استفاده کنید اما آنها حاضر نبودند ما را ترک کنند در شرایطی که همه دوستانشان رفتند. حنا و لیلی گفتند ما میخواهیم لذت کنار خانواده بودن را ببریم و کنار پدر و مادر باشیم تا اینکه تحصیلات عالیه در کشورهای دیگر داشته باشیم. این همان درسی است که مکتب عشق به ما داد و ما آن را تجربه کردیم در خانواده و خودمان هم آن را تجربه میکنیم و بچهها هم این درک را دارند.
آقاي فردين! از ديگر ويژگيهاي مرحوم فردين كداميك در محمدعلي بروز پيدا كرده؟
سياوش: پدرم نقاش خوبی بود، خط خوب و البته صدای خوبی هم داشت. یادم است برای برنامه سال نو در لحظه تحویل سال در رادیو زنده خواند و واقعا خوب هم خواند. صدای محمدعلی هم خوب است. چيزهايي از پدربزرگش به ارث برده، البته صدای مادرش هم خوب است. محمدعلي به موسيقي علاقه دارد و آن را دنبال ميكند. اما درباره خطش باید بگویم خطش خوب است اما آن خوشخطی که مدنظر من است در مقايسه با پدرم را چندان در او سراغ ندارم (میخندد).
آن جواني كه بهنام نوه فردين ويدئویش در فضاي مجازي منتشر شد كه بود؟ از بستگانتان بود؟
سياوش: نه يكي از هواداران پدرم بود. مدتی بود که جوانی سر مزار پدرم میرفت و میخواند و خودش را نوه فردین معرفی میکرد. مدتها از این جریان گذشت و راستش برای ما خیلی موضوع مهمی بهنظر نیامد. تصور کردیم که او به پدر علاقهمند است و میخواهد به این ترتیب علاقهاش را نشان دهد. اما مدتی نگذشت که فیلم خواندنش در اینترنت و فضاي مجازي پخش شد و حتی شبکههای ماهوارهای هم او را بهعنوان نوه فردين معرفي كردند. كار به اينجا كه كشيد ما فورا اعتراض و اطلاعرساني كرديم كه او يكي از هواداران پدرم است و وابستگي خانوادگي با او ندارد.
شباهتهاي پدرتان را شما به محمدعلي منتقل كرديد،خود شما چه شباهتهایی به پدر دارید؟
سیاوش: به لحاظ ظاهري شباهتي كه محمدعلي به پدرم دارد، قابل مقايسه نيست. در زمینه فعاليتهاي هنری ميدانم كه استعدادي در اين زمينه داشته و علاقه زيادي هم داشتم اما مدتی بهخاطر مادرم و دلمغشوليهايش از این فضا دور ماندم و بعد از آن در دورانی شرایط فرهنگی و اجتماعی به شکلی نبود که پدرم فعالیت سینمایی داشته باشد پیشنهادهایی داشتم اما نپذيرفتم.
باوجود آنكه پدرم مشوق من بود که در آن کارها بازی کنم اما چون نمیخواستم در زمانی که او در عرصه سینما فعالیتی ندارد من وارد عرصه شوم، بههمین دلیل اصلا به حوزه سینما ورود نکردم تا اینکه محمدعلی بهدنیا آمد و همه حواس ما معطوف به او شد. در طول این سالها شباهت میان او و پدرم خیلی برایم خاطرهآفرینی میکند و امیدوارم او بتواند در این عرصه موفق و امانتدار خوبي براي پدرم باشد.
چه لحظاتي هست كه فكر ميكنيد ميخواهيد شبيه پدر عمل كنيد اما نميشود؟
سياوش: پدرم خلقوخويي خاص داشت. وقتي كشتي را انتخاب كرد بهخاطر همين روحيه بود، فضاي اين ورزش هم روحيه جوانمردي را تقويت ميكند. بعد از آن هم تقريبا همه كاراكترهايي كه پدرم در فيلمها بازي ميكرد غالبا افراد بامرام، جوانمرد و لوطي مسلك با روحيه پهلواني بودند. اين روحيات آنچنان در پدرم وجود داشت كه غالب كاراكترهايي كه بازي كردند براي شخص ايشان و براساس خلقوخوي ايشان نوشته شد.
بعضی وقتها سر مزار پدرم افرادی هستند که خاطراتی از او دارند. بارها شده خانوادههایی آنجا بودند که پدرم به آنها کمک کرده بود و ما از آن بیخبر بودیم و در جریانش نبودیم تا خود مردم آن را برای ما بازگو کردند. مردم ایران افراد بلندنظر و بخشندهای هستند و فكر ميكنم ژن جوانمردي كم و زياد در مردم ايران وجود دارد. شخصا خودم هم تلاش میکنم مثل پدرم در حد توانم فعالیتهای خیر داشته باشم اما با خودم كه صادقانه فكر ميكنم، ميبينم نگاهم با پدرم خيلي متفاوت است. پدرم چیزی که میبخشید برايش مهم نبود چیست و چقدر ارزش دارد به آخر ماجرا فکر میکرد که آیا گره كار آن فرد را باز ميكند يا نه.
مهم برایش این بود که گرهای گشوده شود و دقت نمیکرد که الان خودم دارم یا ندارم. این از من بر نمیآید. واقعیت این است که من در حد خودم در برنامههای اینچنینی مشارکت میکنم اما واقعیت این است که گاهی من به بچههای خودم فکر میکنم اما پدرم در زمانی که تصمیم میگرفت در امر خیری شرکت کند به آینده ما فکر نمیکرد و دلنگران نمیشد که حالا آینده بچهام چه میشود پس بهخاطر آینده بچههایم به کسی کمک نکنم. او کاملا بیدریغ کمک میکرد و به این موضوعات فکر نمیکرد. این ویژگی را من ندارم و البته همین خصوصیات و ویژگیها هست که افراد را از یکدیگر متمایز میکند.
محمدعلي فردين در زمان انقلاب اسلامي و بعد از آن، جنگ تحميلي در ايران زندگي كرد و حاضر به ترك وطن نشد و اصرار داشت كه در ايران بماند. شما و خانوادهتان هم باوجود آنكه امكان زندگي در خارج از كشور را داشتيد زندگي در ايران را انتخاب كرديد. اين ويژگي را ناشي از انتخاب پدر ميدانيد يا دلايل ديگري برايش داريد؟
سياوش: به جرات ميتوانم بگويم عشق به ايران در خانواده ما موروثي است. اما نميتوان از كنار آموزشهايي كه ناآگاهانه از پدر و مادرم ميگرفتيم، گذشت. ما شاهد زندگي، تصميمها و انتخابهاي آنها بوديم. وقتی کوچک بودیم برادر بزرگترم سعید را براي تحصيل به انگلیس فرستادند. در آن زمان برادرم خیلی کمسن بود. انگلیس هم که واقعا جزیزهای ابری و کسلکننده است. برای بچهای که از یک خانواده شلوغ و شاد رفته به چنین سرزمینی آن هم در مدرسهای نیمهنظامی، زندگی در چنین شرایطی خیلی سخت بود.
سعید تا ۱۸سالگی آنجا بود و همیشه در نامهها و تلفنهایش میگفت که دلتنگی زیادی دارد و دوست دارد به كشور برگردد. اما همه میگفتند که اول کار است و درست میشود اما این دوری و غربت روی او خیلی تاثیر گذاشت تا حدی که تا همین اواخر هم تحتتاثیر این دوری از خانواده و وطن خيلي به لحاظ روحي افسرده شد. پدرم هم دوست نداشت زياد از ايران دور بماند. بعد از هر سفر يا پروژه كاري سريع به كشور برميگشت، همين باعث شد كه پدرم اين رويه را تغيير دهد و ما را بعد از ديپلم براي ادامه تحصيل به خارج بفرستد. من و خانوادهام حدود ۱۵سال در آمريكا زندگي كرديم. خاطرم هست همان اوايل انقلاب پدر و مادرم چند ماهي آمدند پيش ما آمريكا اما بعد از باز شدن فرودگاه و برقراري نظم دوباره برگشتند و در ايران زندگي كردند.
بعد از انقلاب هم جنگ تحمیلی اتفاق افتاد. پدرم در آن زمان هم خواست كنار مردم بماند. او علاقهاي نداشت خارج از كشور زندگي كند و دوست نداشت ما هم براي مدت طولاني آنجا باشيم. نتيجه زندگيشان هم نشان داد كه تصميم درستي گرفته بودند در مقايسه با ديگر افرادي كه در خارج از كشور ماندگار شدند. او دوست نداشت در زمان جنگ، مردمش را تنها بگذارد. اصلا دوست نداشت اينطور تصور شود كه او در شاديها كنار مردم بوده و حالا كه جنگي شده و مردم در سختي هستند او مردم را تنها ميگذارد. او ميتوانست در هر شرايطي چه ايران چه خارج كشور كنار خانوادهاش و در جمع آنها باشد. اما مسئله مهم برايش حضور در كنار مردم بود.
نظر کاربران
ایشون 14 سالشه؟!!!!
آرزوی موفقیت و سلامت برای این خانواده صبور و مهربان دارم.
همیچین به صورت زیر پوستی دارین میارینش رو بورس
کم کم میبرینش تو سینما
مخالف شادی ویابیاداوردن خاطرات خوب مردم بالاخص انانکه بامرحوم فردین خاطرات مستقیم یاغیرمستقیم دارندنمیباشم.بسیاری ازمادچارریاودورویی شده ایم ودعاکنیم ازاین طرزتفکرخداوندبدورنگاهمان دارد.
روح محمد علی فردین شاد . ایشان در زمینه کشتی دارنده عنوان هستند که به گردن کشتی حق دارند چه برسد به عرصه سینما
نقشه دارید براشا! ما فهمیدیم!
حالا چون پدربزرگش بازیگربوده اونم تو دوره ای که میدان خالی بوده وهیچ رقابتی وجود نداشته،شق القمر نکرده،اینو به زور می خوان بازیگر کنند.معلوم نیست یهو از کجا پیداشون شده.تا حالا کجا بودند.
محمد علی فردین اگ نبود سینما الان ب اینجا نمیرسید دوراز انصاف بود ک نگذاشتن ب سینما برگرده ..عشق من فردین و الگوم تو جوانمردیه.نوکر خودشو بچه هاشو نوه هاشم دربست
بدبختی از زمانی شروع می شه که چون نوه فردینه به زور هم که شده بازیکرش می کنند. چه بسیاراز استعدادهایی که چون پدر بزرگشون معروف نبود نمی تونند بلزیگر بشند واینه دلیل افت فیلما
سلام ای بزرگ مردنور به قبرت ببارت