آخرین گفت و گو با یک بیمار صبور
آخرین مصاحبه ایرج قادری
دلم می سوخت، چون آدم بدی نیستم. به خودم می گفتم این انصاف نیست، این بیماری حق من نیست. با همه و با خودم خداحافظی کردم و آرزویم این بود که برای کسی مزاحمت ایجاد نکنم
مجله زندگی ایده آل: از همان روزهای اول سال جاری، به دلیل سرطان مثانه در بیمارستان بستری شد اما هیچ کس از این ماجرا خبر نداشت تا اینکه خبر از زبان مهدی احمدی، تهیه کننده سینما در برنامه «هفت» بیان شد.
وی اعلام کرد همراه احمد میرعلایی مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی به د یدار رضا ایرانمنش، رضا برجی و ایرج قادری رفته اند و متاسفانه وضعیت جسمی ایرج قادری خوب نیست و این بازیگر در کما به سر می برد.
خبرها حاکی از آن بود که وضعیت جسمانی ایرج قادری مناسب نیست و سطح هوشیاری بسیار پایینی دارد. ماجرا این بود که پزشکان دیر سرطان وی را تشخیص داده بودند و به همین دلیل سرطان پیشرفت کرد و درمانش مشکل تر شد.
قادری ۲ سال پیش حتی تحت عمل جراحی قرار گرفت اما در حال حاضر غده های سرطانی رشد و پیشرفت کرده و سایر قسمت های بدن وی نیز درگیر شده است.
متاسفانه ایرج قادری از زمانی که به بیماری سرطان مثانه مبتلا شد چندین بار در بیمارستان بستری شده و هربار با بهبودی نسبی از بیمارستان مرخص می شد، اما این بار اوضاع پیچیده تر و وخیم تر از قبل است؛ قادری در حال حاضر میان کما و هوشیاری دست و پا می زند و متاسفانه پزشکان از او قطع امید کرده اند.
گفت و گویی که در ادامه می خوانید در نیمه اول شهریور سال ۸۸ انجام شده؛ نخستین باری که خبر بیماری ایرج قادری، کارگردان و بازیگر سینما و ماجرای بستری شدنش در بیمارستان سر زبان ها افتاد.
وی پس از درمان های مختلف، توانست دوره بحرانی بیماری اش را با پیروزی پشت سر بگذارد. اما متاسافنه دوباره خبر بستری شدن این هنرمند بزرگ تیتر یک بیماری از روزنامه ها و سایت های خبری شد. معلوم نیست زمانی که این مصاحبه را می خوانید، ایرج قادری در چه وضعیتی باشد اما امیدواریم سلامتیش را دوباره به دست آورده باشد.
ایرج قادری طی ۵۶ سال فعالیت در سینما، ۴۱ فیلم سینمایی را کارگردانی کرده است. او همچنین در ۷۲ فیلم سینمایی به عنوان بازیگر ایفای نقش کرده و تهیه کنندگی ۹ فیلم سینمایی را نیز برعهده داشته است. این کارگردان تجربه نویسندگی ۴ فیلمنامه را نیز در کارنامه کاری خود دارد و فیلم سینمایی «شبکه» به کارگردانی او در نوبت اکران قرار دارد.
یک درد سمج
هیچ وقت در طول زندگی، رژیم غذایی خاصی نداشتم. هر وقت هر چیزی دلم خواسته، خورده ام و تا قبل از این بیماری، کوچک ترین ناراحتی نداشتم. این بیماری هم به دلیل بی توجهی پزشک معالجی بود که سال ۸۵ برای چکاپ، دستور آزمایش و سونوگرافی داد ولی نتیجه اینها را با دقت بررسی نکرد چون می توانست با همان نتیجه سونوگرافی، از حجم پر و خالی مثانه، وجود توده را در مثانه ام حدس بزند. زیرا باتوجه به حجم مثانه، می شد برآورد کرد که مثانه خیلی زود پر می شود و حتما توده ای در آن، جا گرفته است.
کمی تاخیر
وقتی متوجه خونریزی ام شدم، باز به همان دکتر مراجعه کردم و او گفت که چیزی نیست، با استراحت رفع می شود! بعد پیش دکتر دیگری رفتم و تشخیص به موقع این دکتر موجب شد تا شیمی درمانی و عمل جراحی به سرعت انجام شود. به دلیل این عمل، چند روزی غذا نخوردم. در مدت یک ماه ۱۸ کیلوگرم وزن کم کردم و آن قدر ضعیف شدم که چند روز بعد از عمل وقتی می خواستم چند قدم راه بروم، التماس می کردم که دیگر بس است، نمی توانم! من که ۲۴ ساعته سرپا بودم، حالا از برداشتن چند قدم عاجز شده بودم...
پیامکی برای درگذشت من!
بیماری ام از ۲ ماه مانده به عید شروع شد و از دهم فروردین رو به راه شدم و هر روز بهتر و بهتر شدم. چند وقت پیش هم عزیزی در حقم لطف کرد و برای همه دوستان و آشنایانم پیامک فرستاد که ایرج قادری درگذشت. سیل تلفن ها و احوالپرسی ها از دور و نزدیک سرازیر شد. نمی دانم قصد آن کسی که این شایعه را رواج داده، چه بوده؟! احتمالا پیش خودش فکر نکرده بستگان نزدیکم تا بفهمند من هنوز زنده ام، چه بر سرشان می آید!
انرژی مثبت فروشی نیست
می دانستم به هر حال، همه یک روز به دنیا می آیند و روزی هم از دنیا می روند، اما دلم می سوخت، چون آدم بدی نیستم. به خودم می گفتم این انصاف نیست، این بیماری حق من نیست. با همه و با خودم خداحافظی کردم و آرزویم این بود که برای کسی مزاحمت ایجاد نکنم. به من گفتند انرژی مثبت داشته باش و روحیه ات را حفظ کن. می گفتم به این راحتی ها که می گویید، نیست. من نمی توانم بروم سوپرمارکت و به فروشنده بگویم به من روحیه یا انرژی مثبت بفروش.
به آنها می گفتم این اصطلاحی که به کار می برید خیلی قشنگ است اما واقعا به آن راحتی که از آن حرف می زنید، نیست.
تلقین درمانگر
چند وقت پیش برنامه ای دیدم که در آن، بیمار لباس عمل پوشید و او را به اتاق جراحی بردند و بعد از یک بیهوشی کوتاه، به او گفتند که عمل جراحی شده ای! در حالی که عمل جراحی روی او انجام نشده بود و این بیمار بعد از مدتی خوب شد، فقط به دلیل اینکه در اثر یک تلقین ناخودآگاه خیال می کرد با عمل جراحی، تومور بدخیمی را از بدنش خارج کرده اند، در صورتی که این طور نبود.
این تقدیر من بود
وقتی به ریشه این بیماری فکر می کنم، معتقدم بعضی بیماری ها جزو تقدیر آدم هاست. مثلا یکی در ۴ سالگی عینک می زند اما یکی در ۸۰ سلگی هم خوب می بیند یا مثلا در بستگانم ۳-۲ نفر هستند که آلزایمر دارند. نمونه ای داریم که برادر کوچک تر مبتلا به آلزایمر است ولی برادر بزرگ تر هوش و حافظه ای قوی دارد. بعضی بیماری ها جزء تقدیر بعضی آدم هاست.
محبت واقعی
بعد از این بیماری، نگاهم به همه چیز عوض شد. دیدم رفاقت ها و برادری ها در این زمانه جز یک مشت شعارهای توخالی نیست. با اینکه هنرپیشه محبوبی هستم و خیلی ها به من اظهار ارادت می کنند، اما در آن شرایط روزهای سخت بیماری خیلی دلم می خواست جمله ای بشنوم که واقعا از سر همدردی، دلسوزی و رفاقت با من باشد. فقط همسرم بود که بدون هیچ ادعایی، کنارم بود و محبتش نه از روی تعارف که از روی همدلی و صمیمیت بود.
مثل برف در تابستان
هنگام درد و بیماری یا در مواقع سختی است که می توانیم آدم های دور و برمان را بهتر بشناسیم. قبلا هم در مصاحبه ای گفته ام که آدم زلال، دوست مهربان و صمیمیت بی ریا مثل تابستانی که در آن برف باریده باشد، جزء استثناهاست. همسرم لحظه مداوایم زحمت کشیده است. خیلی بی خوابی کشید و غصه خورد و حتی شاید بیشتر از من که بیمار بودم، درد کشید.
شکستنی مثل بغض
در بیمارستان، آمپول اشتباهی به من تزریق شد که حالم را دگرگون کرد. همسرم برایم گریه می کرد و در عین حال دلداری ام می داد. می گفت اینها مراحل درمان است و تو خوب می شوی و من می گفتم نمی خواهم خوب شوم. می خواهم خودم شوم. دلم نمی خواست یک آدم علیل باشم یا ناتوان بمانم و فقط زنده باشم. آنقدر شکستنی شده بودم که با یک احوالپرسی ساده و با یک کلام عاطفی بغض می کردم. اصلا نگران خودم نبودم، فقط فکر می کردم بعد از من برای کسانی که با من کاری می کنند چه اتفاقی می افتد. به محض اینکه نتوانستم چند قدم راه بروم، شروع کردم روی سناریویی کار کردن. این به دلیل مسوولیت پذیری ام بود یا احساس دین به تعهدی که به خودم و دیگران داشتم، نمی دانم.
حساب کارم از زندگی جداست
۱۸ ساله بودم که ازدواج کرد. همسرم ۱۶ ساله بود. در واقع ما با هم بزرگ شدیم و همسرم همیشه در زندگی مونس من بوده و هست. همیشه برای هم ارزش قائل بودیم و هستیم. من همیشه حساب کار و زندگی ام را جدا کرده ام. امکان ندارد در خانه تلفن کاری داشته باشم و رفت و آمدهایی که به خانه ام می شود صرفا خانوادگی است. اگر بخواهم دوستانم را ببینم فقط در دفتر کارم این کار را می کنم!
زندگی به شیوه خودم
بعد از پشت سر گذاشتن این دوره از بیماری، باید به زندگی و کار برمی گشتم. گفتم نمی توانم روی این سریال کار کنم. گفتند که صبر می کنیم. گفتم ممکن است توانم مرا یاری نکند تا آن طور که دلم می خواهد کار کنم و انصراف دادم. از آن به بعد خواستم نحوه زندگی ام تغییر کند. نوع ورزشم، تغذیه ام، استراحتم و حتی نوع ارتباطاتم تغییر کند. خواستم هر رابطه ای که مرا تحت فشار عصبی می گذارد یا اذیتم می کند از زندگی ام حذف کنم. مثلا تا چند وقت پیش، از بی مهری هایی که می دیدم خیلی اذیت می شدم. الان تصمیم گرفته ام جاهایی که آزارم می دهد، نروم یا اگر در مجلسی و جایی هستم حرف هایی زده می شود که من را عصبی می کند، آنجا را ترک کنم. مثلا وقتی در یک مهمانی به افرادی برمی خورم که دلخواهم نیستند، بهانه ای می آورم و به خانه برمی گردم. به نظرم می شود عوامل تنش زا یا تحریک کننده عصبی را در بسیاری از موارد حذف یا کم کرد.
چطور در یک لحظه سیگار را ترک کردم
سال ۸۴ سیگار را ترک کردم. با اینکه سال های متمادی سیگار می کشیدم و فکر می کردم هیچ وقت نتوانم از آن دل بکنم، با این حال یک دفعه تصمیم گرفتم سیگار را برای همیشه کنار بگذارم. هیچ وقت برای ترک سیگار نیت نکرده بودم. یادم هست توی ماشین نشسته بودیم، سیگاری روشن کردم و به دوستم گفتم این آخرین سیگار من است. دوستم گفت حداقل این را تا ته بکش! سیگار تازه روشن کرده را از پنجره بیرون انداختم و گفتم نه! از همین الان! و دیگر هیچ وقت به آن فکر هم نکردم؛ حتی وقتی بعضی از دوستانم به خاطر من ملاحظه می کنند و جلویم سیگار نمی کشند دعوایشان می کنم. می گویم اگر بخواهیم با دیدن شما وسوسه شوم که خیلی بی اراده ام. همین جا جلوی من بنشینید و سیگار بکشید و اصلا عین خیالم نیست.
وقت شناسی به شیوه ایرج قادری
برای من ساعت ۱۱ همان ساعت ۱۱ است. ۱۰ دقیقه هم برای خودش ارزش دارد. هیچ وقت نباید دقیقه ها را سرسری گرفت. من به سر وقت بودن معروفم و از اینکه به وقت شناسی معروفم لذت می برم. ترافیک و طرح و شلوغی هم بهانه است. در دنیا و شهری زندگی می کنیم که تمام اینها وجود دارد. پس باید برای برنامه ریزی روی این احتمال ها حساب کرد و طوری برنامه چید که جا برای هیچ بهانه ای باقی نماند.
روش هایی برای زندگی بهتر
می شود بهتر زندگی کرد. زندگی بهتر چند دستورالعمل ساده دارد. مهم ترینش این است که برای زندگی کردن هدف داشته باشید. بدانید از زندگی چه می خواهید. بع د باید برنامه ریزی کنید یعنی شب که می خوابید بدانید فردا چه کاره هستید. برنامه هایتان را بنویسید و به آن عمل کنید. ورزش کنید چون ورزش به بدن تان قدرت می دهد و ذهن تان را برای تصمیم گیری ها آماده می کند. ساختار بدن ما طوری است که هرچه آن را بیشتر ورزیده کنیم بیشتر قدرت می گیرد و ذهن و فکرها هم قوی تر عمل می کند و در نهایت، باید علاوه بر همه اینها، از روابطی که باعث آزارمان می شود دوری کنیم تا به آرامش برسیم.
از انتقادها خسته ام
خیلی ها به من ایراد می گیرند و کارهایم را نقد می کنند. من از اینکه یک نفر با انتقاد درست بخواهد کار مرا ارتقا بدهد و هدفش کمک به من باشد، لذت می برم ولی از نگاه های یکسره سیاه یا یکسره سپید خسته ام. خیلی وقت ها می شنوم که می گویند ایرج قادری فیلم فارسی می سازد و منظورشان از فیلم فارسی، فیلم بد و بی کیفیت است، من از این حرف ها، دلزده ام. اگر فیلم هایم به این بدی است که منتقدان می گویند، پس چرا این همه مردم به من اظهار لطف دارند؟ این را نمی فهمم!
بدترین بیماری جهان
شنیدم در جهان بدترین بیماری ممکن، این است که به جایی برسیم که از خودمان بپرسیم: «So What?» یا به عبارت دیگر «خب که چی؟» این مرحله ای است که آدم نسبت به تمام اتفاقات پیرامونش بی تفاوت می شود و در جواب خودش برای هر برنامه ریزی و هر هدفی می پرسد: «خب که چی؟» برویم تئاتر! خب که چی؟ فیلم تو بهترین فیلم جهان خواهد شد! خب که چی؟ باید حواس مان باشد که به این بیماری دچار نشویم چون دیگر سیاه و سفید برایمان فرقی نمی کند و دیگر نمی توانیم انگیزه ای برای حرکت داشته باشیم.
دیروز، امروز، فردا
هیچ وقت فکر نمی کنم اگر برگردم به گذشته، چه کار می کنم؟ من همیشه به اتفاقات پیش رویم نگاه می کنم. نگاه به گذشته، یعنی مرور اشتباهات؛ یعنی دریغ و حسرت بعضی لحظات از دست رفته و دلیلی ندارد وقتی جهت زمین و زمان رو به آینده است هی برگردیم و پشت سرمان را نگاه کنیم.
نظر کاربران
من فیلماشودوست دارم قشنگ بازی میکنه خداوندبیامرزدش.
فیلم جیب بر ها به بهشت نمی روند که همبازی داریوش اقبالی بود رو خیلی دوست داشتم
خیلی متاسفم که وقتی این مقاله را خواندم دیگر ایرج عزیز پیش ما نیست و به بهشتی رفته که بسیار زیباتر از اینجاست. او یکی از بهترین ها بود. با او کار کرده و برخورد داشته ام. بسیار بسیار مرد بود. مردی به تمام معنا جوانمرد از بین ما رفت. روحش شاد باد و برای خانواده محترمش آرزوی صبر و شکیبایی میکنم.
خداوند او را مورد رحمت خویش قرار دهد .
اقای قادری واقعا بازیگر و کارگردان عالی بود فیلم محاکمه ایشون عالی بود انشالله خداوند بیامرزتشان.
roohesh shad!
اقا جان مجله اینترنتی زرد رنگ این بنده خدا که هنوز نمرده؟
پاسخ ها
دکتر جان، این مصاحبه یک روز بعد از مرگ ایشونه...
اگه اینجا زرده شما چرا میای؟
حرفی برای گفتن ندارم.فقط خدایش بیامرزد.بی انصافیه که بخاطر اصرار همسرش تو ی تشیع جنازه آدم بزرگی مثل بازیگر کوچه مردها ایرج قادری کمتر از 40نفر شرکت کنن وتوی یک امام زاده توی کرج خاک بشه.این نهایت بی احترامی به بقیه مردمی که اون رو واقعا دوست داشتن که البت کم هم نبودن
روحشان شاد و خدواوند به خانواده ودوستدارانشان صبرعنایت فرماید
قدر بزرگان رو باید دونست
خيلي دوسش داشتم
خدا رحمتش كنه
روحش شاد ...
واقعا متاسفم زمانی این مقاله راخواندم که دیگر درکنار ما نیست روح شاد یاد گرامی باد
ایرح قادری یکی از به نامترین سینماگران ایران بود روحش شاد !
روحش شاد... ولی انصاف نبود انقدر نامهربانانه و غریبانه به خاک سپرده شود.
سلام. حیف که نسلهای قدیمی از بین ما میروند چون واقعا برای جامعه نعمت هستند. روح همه رفتگان و نیکنامان شاد...
ایرج جان روحت شاد............
ما دوس ت داشتیم
ایرج جان روحت شاد............
ما دوس ت داشتیم
Nabayad az beynemoon miraftiii :(((((((((( akhee cheraaaaa:(((((((((((( chera raftiiiiiiii ghahremane maaaaaaaaaaaaaaaaaan :((((((((
روحش شاد.
GHOSSE NADARE MA HAM MIMIRIM
ماایرانی ها مرده پرست هستیم برای کسانی که میمیرند بیشتر ارزش قایلیم ایرج مرد بود خدا رحمتش کنه براشادی روحش صلوات.
ایرج جان روحت شاد............
ما دوس ت داشتیم
فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان
لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان
روحش شاد
سلام ایرج قادری هنرمندی بود که به راحتی
از دستمان رفت وما قدرش را ندانستیم روحش
شاد.
خدابيامرزدزماني كه اين مقاله راخواندم
واقعاناراحت شدم بهترين بازيگران
وهنرمندان ازميان مارفتند.روحش شاد
خدارحمتش کنه
استاد عزیزم همیشه اسمت کارات مرامت تو یاد ها و قلب ها تا آخر باقی میمانه...باید 100سال بگذره تا اسطوره ی همچون شما بیاد اگه بیاد....روحت شاد اسطوره ایرج قادری "
خدا رحمتت کند
ما ایرانیها عادت داریم وقتی یک عزیزی رو از دست می دیم تازه یادش بیوفتیم و بگیم دوستش داشتیم . متاسفانه ادب هم نمیشیم .از بابت مرگ ایرج متاسفم ولی ای کاش تا تو بیمارستان بود لااقل یه تصویر ازش نشون می دادن. من به خانمش حق می دم . اینطوری بی مهری بعضیها بیشتر دیده شد.!!!!
خدا رحمتش کنه دوست صمیمی عموم بود
روحشون شاد، خداوند مهربان رحمتشون کنه انشاالله
خدا رحمتش کنه خیلی ناراحت شدم برای شادی روحش الفاتحه الصلوات
فقط اینو بگم که خیلی مرد بود
خدا رحمتش کند .
خدا بیامرزشه اون بهترین بازیگر ایران بود به خاطراینکه جوانمرد بود وواقعا حیف شد
خدا همه درگذشتگان رابیامرزد .
ما با فیلمهای این عزیز از یاد رفته بزرگ شدیم و زندگی کردیم دلم می گیره از این همه نا عدالتی این مراسم در شان این استاد بزرگوار نبود
یاد اکواریوم افتادم،خیلی ناراحت شدم خدا رحمتش کنه
خدا تمام رفتگان به ديار باقي را بيامرزد علي الخصوص اين هنرمند مردمي كه همه دوستش داشتند و دارند را مورد رحمت و بخشايش خود قرار دهد .
براي شادي روح ايرج خان قادري فاتحه مع صلوات ، انشاالله روحش شاد شود وقرين رحمت الهي باشد .
الهم صل علي محمد و آل محمد(ص)
خدایا...ای وای ازین مرام این مردم پست..این ملت بد زنده کش مرده پرست..تا هست به ذلت بکشندش به جفا...تا مرد به عزت ببرندش سر دست
خدا رحمتش كنه و با نيكان محشورش كنه
روحش شاد باد ، با پرستیژ و محکم بود ، او را دوست می داشتیم ، با همه ...
در حقش خيلي جفا شد.روانش شاد.در ضمن خوشحالم كسي اينجا مزه پروني نكرده.كمي به خودمون اميدوار شدم!
خیلی دوسش داشتم بنظرم دنیای بازیگری تا مدتها نمیتونه خلا بزگمردی چون امیر ایرج رو پر کنه روحش شاد
خداوند رحمتش کند من از نوجوانی ایرج خان را دوست داشتم
روحش شاد تا وقتی بود قدرش را نمی دانستند او همیشه در قلب ویاد ایرانیان زنده است
من اندر کف پزشکان حاذق و با تشخیص بالای جامعمونم
خدا بیامرزه
فیلم کوسه جنوب هرگز ازیادم نمیره خداوند بیامرزدش بی نظیربود
من اهل افغانستانم و در افغانستان فيلم هاي ايراني تقريباَ كم است اما يكي دوتا فيلمي كه از مرحوم قادري را ديدم واقعا هنرمند بود و خيلي عالي بازي ميكرد، خداوند بيامرزدش.
او هرگز از دلم بیرون نمیره
بازیگری فوق العاده بود و همینطور مرد بود خدا بیامرزدش
همیشه بهترین ها را خدا می برد
وای از این ایرانیهای زنده کش مرده
پرست
ای کاش من به جای استاد ایرج میمردم.من واقعا عاشقش بودم وهستم ولی به نظر من سینمای ایران فردی رو از دست داد که حالا حالاها نمیتونه به دست بیاره.عاشقتم ایرج
سلام من از آقای قادری خیلی خوشم میاد از اعتقاداتشونم حمایت می کنم همه فیلمهاشونم دوس دارم بخصوص سرسپرده روحش شاد
چند بار مطلب ارائه دادم ولی نمیدانم چرا منتشر نشد به هرصورت آقای قادری عشقم بود و تمام فیلمهایش را دارم خاطرهاش از یادم نمی رود روحش شادو امیدوارم پسرشان بتواند جای ایشان را که خیلی سخت است بگیرد
خدا رحمتش کند یکی از استوره های فیلم ایران است مردی مردانگی در ذاتش مرام معرفت در وجودش موج می زند روحش شاد
خدارحمتش کنه ی مرد واقعی بود تیپ لاتی خیلی بهش میامدولی نمیدونم چراتشیح جنازه براش نگرفتن وچراتوکرج خاک شد خدارحمتش کنه ی مرد بود
سلام,ایرج جانم,خدارحمتت کنه مردی مردانگی افسانه شد,,,واقعابارفتندمردی افسانه شد,
دلم برات تنگ شده مردبامعرفت وانسان که هرگزمثلت نمیاد روحت شاد ,چقدربی مهریودرد کشیدی ,مرگ جوانت را دیدی ,اه که اگردکترت تشخیصمیداد اگردکتردیگه میرفتی الان پیشمون بودی دوستت دارم .هنرمندمردمی وعاشق وطن
فیلمهاش چاشنی داشت ،خوشمزه بود حالا هم هنوز بازیگر خوب داریم حیف که نمی گذارند به فیلمها چاشنی بزنند، در نتیجه فیلمها یکبار مصرف شده اند بر خلاف فیلمهای قدیم که هر چقدر میدیدیم سیر نمی شدیم شاید یکی از صدها علت اعتیاد دل زدگی جوانها نسبت به سینمای بی مزه است
خدا رحمتش کند خیلی ......... دوستش دارم
ايرانى. همه مرده پرستند...ايرج قادرى. فردين. ناصرخان ملك مطيعى. روحشان شاد. تاا هزار سال ديگه. چنينين هنر مندانى. نخواهيم داشت.....خداوند بيامرزدشان