از کنسرت ۱۸ هزار نفری داشتهام تا کنسرت شکست خورده!
خشایار اعتمادی: همه چیز دست هنرمند نیست!
خشایار اعتمادی در ۴ سالگی كار با ملودیكا و در ۵ سالگی كار با آكاردئون را آموخته است. او در ۶ سالگی خوانندگی و در ۱۳ سالگی یادگیری و نواختن پیانو را شروع كرد و با خواندن ترانه «بارون» با شعری از شاملو به شهرت رسید.
مجله زندگی ایده آل: خشایار اعتمادی در ۴ سالگی كار با ملودیكا و در ۵ سالگی كار با آكاردئون را آموخته است. او در ۶ سالگی خوانندگی و در ۱۳ سالگی یادگیری و نواختن پیانو را شروع كرد و با خواندن ترانه «بارون» با شعری از شاملو به شهرت رسید. اعتمادی تاكنون اجراهای زیادی داشته و در سه جشنواره شركت كرده كه از جمله آنها میتوان به جشنواره پاپ و دو جشنواره بینالمللی در ایران و جشنواره بینالمللی موسیقی مسلمانان سارایووW.O.M.F اشاره كرد.
او دانشآموخته رشته اقتصاد بازرگانی است. دلشوره، لیلا، یادته، خاتون، مثل هیچكس، طعنه، عاشقی هركیهركی شد، خدا تو رو ببخشه، باید به تو برگردم و تو محكومی به برگشتن، ۱۰ آلبوم مستقلی است كه تاكنون داشته است. گفتوگوی ما را با این هنرمند میخوانید.
۲۰ سال تجربه!
بعد از ارائه ۱۰ آلبوم، با نگاهی به گذشته در كل راضی هستم. نه میتوان گفت صددرصد خوب بوده و نه بد. ۱۰ آلبوم طی ۱۹ سال ارائه شده. ۱۹ سال كسب تجربه، آزمون و خطا در عرصه كشور، در رسانه، در مطبوعات و در اجراها. در كل با ۲۰ سال تجربه و یادگیری مطالب رضایت نسبی از روند کارم دارم. نسبی از این جهت كه خیلی جاها میتوانست بهتر باشد.
شهرتهای فرا قانونی!
هنر احتیاج به رسانه دارد. احتیاج به پرزنت شدن دارد و. . . در واقع با توجه به میزان ابزاری كه برای حضور ما وجود دارد، من رضایت نسبی دارم. الان متاسفانه بهترین تبلیغ از طریق شبكه مجازی است. كارهای غیرمجاز بیش از اندازه ورد زبان مردم میشود و حداقل این قانونگریزی این منفعت را برایشان دارد كه كارهایشان به گوش مردم میرسد. رسانهها باید با مدیریت درست و صحیح به پخش كارهایی كه از وزارت ارشاد مجوز گرفته بپردازند. این كار میتواند به شكلی از فراقانونی عملكردن جلوگیری كند.
بازدید ۴ میلیون نفری!
الان بهترین تبلیغ، سایتها هستند كه مردم راحت ترانهها را دانلود میكنند؛ برای مثال برای آلبوم آخرم که ۲۵ ماه زحمت كشیدم، فقط ۱۰۰ هزار نسخه فروش كرد؛ اما یك تراك «باید به تو برگردم» را در یك سایت كه گذاشتند، خودم دیدم ظرف ۴ روز یك میلیون بازدید داشت.
این مبین این است كه هنرمند برای رضایت از كارش نیاز به شنیدهشدن كارش دارد تا تشویق شود. آزمون و خطاهای دقیقی را داشته باشد و كار بعد را بر مبنای بازخوردی كه دارد ارائه بدهد. وقتی میگویند ۱۰۰ هزار نسخه بیشتر فروش كرده، میبینم چقدر زحمت و وسواس برای انتخاب شعر، ملودی، تنظیم و كیفیت به خرج دادم. چه وسواسهایی داشتم برای ساخت كار و انتخاب قطعهها به عنوان مجموعهای كه یك حال وهوا داشته باشد و بیربط نباشد.
تفاوت ۲۵ ماه و یك ساعت!
یك بار در استودیو، خوانندهای كه كار مجاز نمیكند، آمد و كاری را یكساعته خواند و میكس كرد و سه روز بعد بهطور اتفاقی در چند اتومبیل همان كار را شنیدم. در حالیكه من ۲۵ ماه در استودیو بودم و كارم این طور شنیده نشد. به خاطر اینكه ما ابزار كار نداریم. بنابراین موفقیت یك هنرمند از ۲۰ سال سابقه كارش، برمیگردد به بازخوردها و شنیدهشدنها تا بتواند نقاط مثبت و منفی كارش را آسیبشناسی كند. من كاری را كه دوست داشتم انجام دادم و طوری خواندم كه میتوانستم؛ اما آنطور كه دلم میخواسته شنیده نشد و این دست من نیست.
تناسب ترانه با خواننده!
كارهایم محتوا محور است و در درجه اول متن شعرها برایم مهم است. موضوع ترانه مهم است. با وسواس زیادم ترانهسراها را اذیت میكنم. البته شعرها در حال حاضر از لحاظ فنی - و زن ، ردیف و قافیه- بدون كوچكترین ایراد است. ترانهسراها چه علمی و چه ذهنی ترانه گفته باشند، مشكل فنی ندارند؛ منتهای مراتب ترانهسرا باید ببیند شعر از دهان كدام خواننده شنیده خواهد شد و خواننده شعری را كه با شخصیت روحیاش قابل پذیرش است باید بخواند.
همكاری با بزرگان!
من توفیق این را داشتم كه از هنرمندان بزرگ و متعدد در شعر، ملودی و تنظیم بهره گرفتم. در ترانه از مولانا، حافظ، فریدون مشیری، نیما یوشیج، شاملو، علی معلم، مظاهر مصفا، شاهكار بینشپژوه، مریم حیدرزاده، افشین یداللهی، اكبر آزاد، افشین مقدم و در موسیقی با فریبرز لاچینی، تورج شعبانخانی، فردین خلعتبری، بابك بیات، پدرام كشتكار، شاهین یوسفزمانی، فواد حجازی، سهیل و سروش دهبستی، رسول رسولی، علیرضا افكاری و. . . كار کردهام و همه كارها توفیقی را كه باید داشته باشند، داشتند.
انتخابهای خوبی بوده و میدانستم كه دانش آن را دارند. میدانستم دوشنبه را باید پدرام تنظیم كند، داشآكل را فردین خلعتبری باید میساخت و تمام اینها برمیگردد به من كه چطور انتخاب میكردم. اگر اشتباهی بوده از طرف من بوده و عشقی هم اگر بوده به من برمیگردد. خوشحالم از اینكه این كارها را خودم كردم. تهیهكننده خودم بودم و همه با فكر و سرمایه خودم بوده است.
پشیمانی برای بزرگها!
از اجرای هیچ كاری در زمان خودش پشیمان نیستم. ممكن است اشتباه هم كرده باشم كه اگر نكرده باشم باید شك كنیم. بزرگترین خوانندهها هم ممكن است از كاری كه خواندند، پشیمان شده باشند.
نامی با محتوای كلی!
اسم آلبومهایم را همیشه خودم انتخاب كردم. هیچوقت اسم تراكی را كه آلبوم با آن شروع میشود به عنوان نام آلبوم انتخاب نكردم و الزاما نام آلبوم آن تراكی نیست كه بهترین تراك كار است یا خودم آن را دوست دارم. اسم آلبوم اسمی است كه محتوای كل آلبوم را در برداشته باشد و در وهله دوم آن جذابیت اولیه را در برخورد مخاطب ایجاد كند. نام دلشوره را كه انتخاب كردم تمام مراحل تهیه آلبوم در دلشوره و تردید مجوز سپری شد.
واقعیت این است كه تمام زندگیمان خاطره است. دو دهه از آن زمان گذشته. شاید امروز یك عده میآیند و بهراحتی كارها انجام میشود؛ ولی آن زمان سخت بود و حتی برای جابهجاكردن یك ساز نگران بودیم.
گردوغبار در ترافیك موسیقی!
فضای موسیقی پاپ كشور در حال حاضر خیلی ترافیك است. به نظر من بهدلیل تعداد زیاد آدمهایی كه به این كار رو میآورند، گردوغبار زیاد است. یك زمانی خوب شده بود. سال ۸۳ بود. ولی امروز واقعیت این است كه نسل عوض شده و موسیقی تینایجری حرف اول را میزند. چون ذائقه نوجوان عوض میشود نباید ملاك و آداب و رسوم یك كشور روی ذائقه نوجوان شكل بگیرد. ذائقه نوجوان مرتب در حال عوض شدن است. یك روز متعصب است و روز بعد به تعصبش میخندد.
سیطره موسیقی تینایجری زیاد شده است. شاخصها و مخاطبین این حرفه به حاشیه رفتهاند و دیگر پیگیری نمیكنند. موسیقی هم بازار عرضه و تقاضاست. باید متقاضی باشد تا عرضهكنندهها خودنمایی كنند. عرضهكنندهها هم پخشوپلا شدهاند و روی چیزی سرمایهگذاری میكنند كه امروز خواهان دارد. مخاطب حرفهای نداریم. اینها اتفاقهای خوبی نیستند. البته ما داریم كلی صحبت میكنیم. حتی تعدادی نوظهورهای خوب هم داریم كه كارهای قشنگی دارند و حتی یك سری غیرمجاز كار میكنند كه میبینیم صداها و محتوای ترانه و موسیقیشان قشنگ است.
دوری از كنسرت!
در جشنواره موسیقی فجر سال ۸۶ كه موسیقی پاپ هم وارد جشنواره شد و در این امر تشریك مساعی داشتیم برای افتتاح جشنواره روی استیج رفتم و بعد هم به مناسبت سالگرد استاد نوری سال ۸۹ با اینكه حالم بد بود بهخاطر ادای احترام به دكتر سریر و بهخاطر ارادتی كه به استاد نوری داشتم روی استیج رفتم و با پیانو در تالار وحدت اجرا داشتم.
هماکنون چند سالی است كه اجرای زنده ندارم و ۴،۳ آلبوم اخیر را روی استیج اجرا نكردهام. گاهی دلم تنگ میشود. با شرایطی كه هست یكجورهایی انحصاری شده و من هم اصراری به حضور ندارم.
موسیقی بدون نگرانی و آلبوم!
اصلا آلبوم شروع نمیكنم. تكتراك كار میكنم. چون نه به صرفه است و نه به زحمتش میارزد. ۲۰ ماه زحمت برای یك آلبوم كه شنیده نشود؛ در حالیكه یك تراك، یك ساعته این همه طرفدار داشته باشد، آدم را منزوی میكند. نگران هیچچیز نیستم. از جمعیت ۱۸ هزار نفر دیدهام تا كنسرتهای ناموفق! نگران از دست دادن یا به دست آوردن چیزی نیستم. از علاقههایم میگویم. تقاضاهایم را میگویم. فكر میكنم كه انشاءا. . . آینده خوبی به سمت برنامهریزی درست در سیستم مدیریت داشته باشیم.
نظر کاربران
ايييشششششششش !!!