سفر ابدی آخرین بازمانده از این عکس تاریخی
هوشنگ ابتهاج، شاعر نامدار ایرانی در سن ۹۵سالگی درگذشت.
برترینها: هوشنگ ابتهاج، شاعر نامدار ایرانی در سن ۹۵سالگی درگذشت. در سالیان اخیر، ویدئوهایی از شعرخوانی او به خاطر همهفهم بودن اشعارش وایرال شد. «سایه» علیرغم سن بالا از جامعه دور نشد و در ۹۰سالگی هم بین مردم شنیده شد البته بعضی هم به غمانگیز بودن اشعارش نقد داشتند اما این خاصیت شعر است که حزنانگیز است. ابتهاج مردمیترین شاعر تراز اول معاصر بود که جای خالیاش به این راحتیها پر نمیشود.
نقش اول ترانههای ماندگار
تو ای پری کجایی
تو ای پری کجایی یا سرگشته ترانه مشهور و ماندگاری است با شعر هوشنگ ابتهاج، ملودی و آهنگسازی همایون خرم در دستگاه همایون، نخستین بار با صدای حسین قوامی اجرا شد. این ترانه برای اولین بار در رادیو، در برنامه گلهای تازه با تنظیم جواد معروفی پخش شد.
"شبی که آواز نی تو شنیدم / چو آهوی تشنه پی تو دویدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم / نشانهای از نی و نغمه ندیدم
تو ای پری کجایی؟ که رخ نمینمایی / از آن بهشت پنهان، دری نمیگشایی"
ارغوان
ارغوان یکی از زیباترین اشعار هوشنگ ابتهاج است که در زمانی که سایه به زندان افتاده است، این شعر را در دوری از درخت ارغوانش سروده است؛ اما ارغوان سایه بیشتر از یک شعر است. خانه ابتهاج که به ثبت میراث فرهنگی رسیده است، خانه ارغوان نام دارد و دلیل این نامگذاری وجود درخت ارغوان در حیاط این خانه است و دلیل معروفیت ارغوان، نه خود درخت بلکه شعر سایه است. این ترانه با ملودی مهیار علیزاده و آواز علیرضا قربانی از محبوبیت بالایی برخوردار است.
"ارغوان
این چه رازی ست که هر بار بهار با عزای دل ما می آید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان، داغ بر داغ می افزاید؟"
سپیده
«سپیده» که معمولاً به نام «ایران، ای سرای امید» هم شناخته میشود، عنوان یکی از تصنیفهای ساخت محمدرضا لطفی است. شاعر این تصنیف هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) و خواننده آن محمدرضا شجریان است. این تصنیف، در همان روزهای نخست انقلاب ۱۳۵۷ ایران ساخته شده. این تصنیف در آلبوم چاووش ۶ پخش شد که آن آلبوم امروزه با نام سپیده در دسترس است.
"ایران ای سرای امید، بر بامت سپیده دمید بنگر کزین رَهِ پُرخون، خورشیدی خجسته رسید"
ابتهاج از این ترانه خاطرهای را نقل کرده:
در زندان بودم و با یک هم وطن هم بند، ترانه "ایران ای سرای امید" از بلند گوی زندان پخش شد، تا که شنیدم زدم زیر گریه! هم بندم گفت :چرا گریه می کنی؟ گفتم : شاعر این ترانه منم!!! گفت: پس تو که این ترانه را سرودی چرا در زندانی؟
علاقه به رشت
امیر هوشنگ ابتهاج با تخلص «هـ. ا. سایه»، در ششم اسفند ماه ۱۳۰۶ شمسی در شهر رشت و در خانهای هنری در مجاورت مسجد مستوفی رشت، که زادگاه گلچین گیلانی، شاعر «باز باران» نیز بوده است، به دنیا آمد. ابتهاج تحصیلات ابتدایی خود را در رشت و تحصیلات متوسطه را در تهران گذراند. سایه، از همان کودکی میل به یادگیری مدام داشت؛ اما چندان از درس و مدرسه خوشش نمی آمد. به جای آن، یادگیری آشپزی، موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی و کشتی و وزنه برداری، هر یک در دوره ای از زندگی، توجه کرده است. موسیقی را مدتی با ساز ویولون، نزد موسیو یرواندی، پدر جرج مارتیرسیان، نوازنده ی ویولون ارکستر سمفونی تهران، آموزش دید، البته پدر سایه هم اهل موسیقی بود و تار می زد؛ اما سرانجام از میان همه ی اینها، به شعر روی آورد و از دوازده یا سیزده سالگی به سرودن شعر پرداخت.
ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دستمایه اشعار عاشقانهای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام (دیرست گالیا…) با اشاره بههمان روابط عاشقانهاش در گیر و دار مسائل سیاسی سرود.
"در گوش من فسانه دلدادگی مخوان!
دیگر ز من ترانه شوریدگی مخواه!
دیرست گالیا، به ره افتاد کاروان ...
عشق من تو ؟ آه....
این هم حکایتی است
اما در این زمانه که درمانده هر کسی
از بهر نان شب"
زندگی هنری سایه
ابتهاج از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ شمسی سرپرست برنامه گلها در رادیوی ایران (پس از کنارهگیری داوود پیرنیا) و پایهگذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود. سایه بعد از حادثه میدان ژاله (۱۷ شهریور ۱۳۵۷) بههمراه محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده، بهنشانه اعتراض از رادیو استعفا داد.
پس از انقلاب، هوشنگ ابتهاج به دلیل نوشته های خود یک سال را در زندان گذراند. پس از آزادی، کار خود را بر روی آثار حافظ را آغاز کرد. وی در سال ۱۳۶۵ با خانواده اش به کلن آلمان رفت.
یک سال پس از انقلاب، هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران که از افراد مشهور زیادی از جمله احمد شاملو، اسماعیل خوئی، باقر پرهام و محسن یلفانی تشکیل شده بود، تصمیم گرفتند هوشنگ ابتهاج و چند فرد دیگر از جمله سیاوش کسرائی، به آذین، برومند و فریدون تنکابنی را تعلیق کنند. زیرا این افراد اساس نامه کانون را نقض کرده بودند. سرانجام، پس از تصمیم گیری و برگزاری جلسات کل عناصر تودهای این کانون اخراج شدند.
آشنایی با حزب توده
بسیاری از هنرمندانی که در فاصل دهههای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۰ در عرص فرهنگ ایران ظهور کردند، به واسطه سیطره بیرقیب حزب توده بر بخش مهمی از جامعۀ روشنفکری که ناشی از هژمونی چپ در سراسر جهان بود، دلبسته افکار چپگرایانه شدند. هوشنگ ابتهاج نیز که از جمله هنرمندان فعال آن عصر بود و با بسیاری از همنسلان اهل فرهنگش که برخی از آنان از اعضای فعال حزب توده بودند در مراود مداوم بود، تئوری سوسیالیسم را پذیرفت و آنچنان که میگوید با وجود فراز و نشیبهای فراوان این ایده در نیم قرن گذشته، هنوز هم دلبستۀ آن است.
هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، نیما یوشیج، احمد شاملو و مرتضی کیوان.
ابتهاج میگوید: «من هرگز عضو حزب توده نبودم اما معنای این حرف این نبود که سوسیالیسم را قبول ندارم و حتی دوستانم در آن حزب را قبول ندارم. من هنوز به سوسیالیسم باور دارم...» ابتهاج این را در گفتوگو با ماهنام «مهرنامه» بیان کرده است؛ گفتوگویی که به نوشت محمد قوچانی، سردبیر «مهرنامه» نخستین مصاحبه «سایه» با نشریهای مکتوب است.
رفاقت با مرتضی کیوان
مرتضی کیوان، شاعر و فعال سیاسی از سال ۱۳۲۴ به عضویت حزب توده درآمده و در کنار فعالیت سیاسی در این حزب، سردبیری مجلات و روزنامههای مختلفی را نیز بر عهده داشت. او با تسلط و چیرگی قابل تحسینی که بر روی ادبیات مدرن چپ دنیا داشت به دُرستی حلقه اتصال بسیاری از شاعران و نویسندگانی نظیر احمد شاملو، سیاوش کسرایی، مصطفی فرزانه، هوشنگ ابتهاج، نجف دریابندری و ... بودهاست. احمد شاملو، نیما یوشیج، سیاوش کسرایی، سایه و احسان طبری در سوگ او شعرهایی سرودهاند.
هوشنگ ابتهاج که رفاقت نزدیکی با او داشت در وصفش شعری سروده:
"من در تمام این شب یلدا/ دست امید خسته خود را/ در دستهای روشن او میگذاشتم/کیوان ستاره بود/ با نور زندگی کرد/ با نور درگذشت."
ماجرای درخت ارغوان
در حیاط خانه هوشنگ ابتهاج درخت ارغوانی وجود دارد که او شعر «ارغوان» خود را به یاد آن سروده است. بهگفته ابتهاج، زمانی که او خانه را خریده درخت ظاهراً خشکیدهای در حیاط خانه بوده که برخی پیشنهاد دادهاند که او درخت را قطع کند، ولی ابتهاج در عوض از درخت مراقبت کرده و درخت دوباره جان گرفته است. ابتهاج خاطرهای را نقل کرده است که در زمان فروش خانه، به دلیل مهاجرت از ایران، پس از آنکه چشمش به درخت افتاده است، از آن خجالت کشیده و به سوی دیگری نگاه کرده است. او در کتاب خاطرات پیر پرنیاناندیش از عشقش به این درخت نوشته است.
«ارغوان، شاخه همخون جدا مانده من / آسمان تو چه رنگ است امروز؟ / آفتابی است هوا؟ / یا گرفته است هنوز؟»
پیر پرنیاناندیش
پیر پرنیان اندیش کتابی است که سال ۱۳۹۱ منتشر شد و هوشنگ ابتهاج در دهه نهم از عمر خود خاطراتش را در گفتگو با میلاد عظیمی و عاطفه طیه در آن عنوان کرد. این کتاب در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید.
در این کتاب هوشنگ ابتهاج به بیان عقاید و نظرات خود درباره بسیاری از چهرههای بنام موسیقی، شعر و سیاست در زمان خود میپردازد. او در این کتاب تأیید میکند که آزادیاش از زندان بعد از نامه محمدحسین شهریار به رهبری بوده و بیان این نکته که «وقتی سایه را زندانی کردند، فرشتهها بر عرش الهی گریه میکنند» صورت گرفتهاست. ابتهاج یک سال بعد از زندان آزاد میشود.
آلبوم تصاویر ماندگار از «سایه»
نظر کاربران
چون شاعر و هنرمند در ایران نان و خانه اجازه انتشار ندارد
پاسخ ها
ماه تولدش که اسفنده رو نوشتید ولی باز می گید در 95 سالگی فوت کرد؟ 94 سالش بود.چرا حساب کردن سن درست در ایران این همه ماجرا داره؟
95 سالش نشده بود .در 94 سالگی درگذشتتت
اگه همه متولدین یک سال سن واحدی داشتند همه در فروردین تولد می گرفتند.94 ساله بود
همه رو ممنوع کار یا محدود میکنن بیخودی
من نمیدانستم معنی هرگز را
روحش قرین ارامش.
واقعا چه نسل باشکوهی بودند با آثار ماندگار ابدی
آنچه می ماندنام نیک است سایه
شاعرروزوشب های دل انگیز
شاعرروزوشب های غم انگیز
روحت قرین آرامش
ای داد بی داد
روحشان شاد، واقعا صد حیف و افسوس که قدر این هنرمندان با فرهنگ رو ندانستیم...
روحش شاد، یادش گرامی
الان بهشت رفتندصفا داره فک کن استاد مشکاتیان و لطفی بنوازند سایه شعر بگه و استادشجریان بخونه... خدا هم حض میکنه از این اتفاق
خدا رحمتشون کنه ، روان پاکشون شاد.
در آرامش باشد
سردرگم بود
به مانند دوستان و یاران (شاملو طبری ...
باور به شرق سیاحت در غرب
سرود اما نیافزود
روحش شاد
قرین رحمت الهی باشید بزرگان ادب وفرهنگ سرزمینم ایران
مطلب فوق العاده ای بود ،سپاسگزار.
آه از رفتگان بی بازگشت
روحت شاد استاد بزرگ 😔
روحتشادشاعرازادهشاعرازاده
میشی اسطوره میشی یه قهرمان وقتی که تنت بره به زیر خاک
جماعت مرده پرست همه هنرمندان رو دربه در خونه نشین کردین همین که فوت میشن.
میشه اسطوره میشه یه قهرمان
پاسخ ها
دقیقا،الان اگه زنده بود و میومد شعراشو میخوند کسی توجه نمیکرد. ملت مشغول دست زدن با مثلا روم زوم کنی بوم بوم کنه ... بودن