خاطره جالب اسماعیل حلالی از دربی ۴۷
بازیکن سابق پرسپولیس از یکی از خاطرهانگیزترین دربیهای تهران ماجرای جالبی نقل میکند.
ایلنا: اسماعیل حلالی بازیکن سابق پرسپولیس از یکی از خاطرهانگیزترین دربیهای تهران ماجرای جالبی نقل میکند. قبل از بازی همسر نادر محمدخانی به انگلیس رفته و برای او استوکهایی آورده بود که ۶ یا ۸ سانتیمتر ارتفاع داشتند. نادر هم از خانه انبر آورده بود و در حالی که داشت در رختکن استوکها را سفت میکرد میگفت: «اینها میرود توی پای استقلالیها.» در همین لحظه یک مقدار آرامش من از دست رفت.
بعد که آمدیم توی زمین برای گرم کردن، ما زیر جایگاه گرم میکردیم، دیدم استوکها را پوشیده و تقتق صدا میکند و دوباره میگوید اینها میرود توی پای استقلالیها. بعد از گرم کردن داشتیم پلهها را میرفتیم پایین که باز هم صدای تقتق استوکهای نادر آمد و باز هم همان جمله را تکرار کرد. اینها آرامش من را گرفت و عین آدمی شدم که فرد دیگری یک کار هیجانی میکند اما بقیه بیشتر جوگیر میشوند.
نادر محمدخانی دقیقه ۱۰ یکضرب اخراج شده بود و من اصلاً فکر نمیکردم داور کارت دوم را به من بدهد. فکر میکنم دقیقه ۲۶ یا ۲۷ بود. اوت پرتاب شد، رفتم جلوی بهزاد داداشزاده و با مشت زدم به سینهاش که کمکداور پرچم خطا داد. اصلاً تصور نمیکردم بعد از اخراج نادر کارت زرد دوم را بدهد اما داور حتی یک تذکر هم نداد و با دومین کارت زرد باید از بازی بیرون میرفتم.
وقتی آمدم بیرون گفتم یا حسین، ساعت را دیدم که ۶۰ دقیقه از زمان بازی مانده بود و باید ۹ نفره بازی میکردیم. سرم را انداختم پایین بدون کوچکترین واکنشی رفتم رختکن. میخواستم دوش بگیرم و لباس عوض کنم بروم بازی را ببینم که دیدم نادر نشسته توی رختکن. گفت تو چی شدی؟ تعویض شدی؟ گفتم اخراج شدم. خودش آنقدر داغ بود که نفهمیده بود خودش هم اخراج شده. گفت اخراج شدی؟ مگر چقدر از بازی گذشته؟ گفتم ۲۶ دقیقه. چشمانش داشت از حدقه درمیآمد که گفت یا حسین. نادر واقعاً فکر میکرد ۴،۵ تا میخوریم. خودم هم فکر میکردم ببازیم اما بچههایمان با تمام وجود بازی کردند.
ما کلاً ۴ تا دفاع داشتیم با ۴ تا هافبک و یک گلر. ما یک کرنر داشتیم که حمید زد به تیرک و یک موقعیت نصف و نیمه هم داشتیم، اما بهخوبی یادم است که آنها فقط یک موقعیت دقیقه ۸۶ داشتند که فرهاد زد و توپ از کنار تیر رد شد.
بعد از صحبت با نادر دوش آب سرد گرفتم و کمی آرام شدم. با نادر رفتیم زیر سکوهای روبهروی جایگاه که پرسپولیسیها مینشینند. البته آنها ما را نمیدیدند. ما از لای نردهها و زیر نرده بازی را نگاه میکردیم. حالا مگر بازی تمام میشد؟ مگر دقیقه ۹۰ میرسید.
واقعاً سخت میگذشت. من که خودم در زمان تماشای بازی ۳، ۴تا گوسفند نذر کردم. بعد از بازی هم با حمید استیلی رفتیم جمکران. آن زمان استیلی خیلی میرفت جمکران. رفتیم و نذرمان را ادا کردیم.
وقتی داور عربستانی سوت بازی را زد آنقدر خوشحال بودیم که انگار ما ۵ - هیچ بردهایم. وقتی ۹نفره شدیم همهمان فکر میکردیم اینها میآیند تا آن بازی ۶تایی را تلافی کنند و تاریخ عوض شود، اما باور کنید تیم ما در آن بازی سرحالتر بازی کرد.
باور کنید همین الان که ماشین را بزنم کنار و بروم توی زمین و با استقلال بازی داشته باشیم آنقدر آماده و با انگیزه خواهم بود که همه تعجب میکنند.نمی دانم چطور است.انگار برای این بازی از داخل بدن بازیکن چیزی تزریق کردهاند.من در بازی با هنرمندان استقلال و پرسپولیس هم همین قدر انگیزه داشتم برای بردن دربی.
همان بازی که بهنام بانی گل زد.در آن بازی هنرمندان پرسپولیسی من را نگاه میکردند و میگفتند تو داری چه کار می کنی؟باور کنید در آن بازی هم سه نفر را حریف بودم و بازیکنان تیممان مدام میگفتند ماشاءالله.اصلا طوری آماده نشان میدادم که خودم هم فکر نمیکردم.
نظر کاربران
بله آقای حلالی از بالا دستور داده بودند مساوی بشه نه اینکه خودتون بتونین مساوی کنین
البته با فشار دولت به تیم استقلال برای مساوی کردن
اون بازی اگه 5 نفر هم اخراج میشدند هیچ هیچ تموم میشد