نمایش فرانسه برای قهرمانی کافی است؟
با این میزان از قدرت هجومی، شما انتظار دارید که حداقل اگر گلی به ثمر نمیرسد، کلی موقعیت گل ایجاد شود و شاید بازی کمی شور و حال داشته باشد.
ایران ورزشی: اگر دیدیه دشان و دار و دستهاش تا فتح این جام جهانی پیشروی کنند (دو بازی دیگر تا رسیدن به چنین هدفی فاصله دارند)، شاید آنها بتوانند بازتابی مناسب از فوتبال معاصر باشند، درست مثل تیمی که ۲۰ سال قبل منعکسکننده فرانسه مدرن زمان خودش بود. با پیروزی ۲ بر صفر مقابل اروگوئه، فرانسویها نتیجه مستعدتر بودنشان را گرفتند تا الزاماً بازی با تمام پتانسیلشان. همچون بازیهای قبلیشان، آنها بدون آنکه سرتاپایشان خیس عرق شود یا به شیوهای که شما فکر کنید دارند تا سر حد ممکن به خودشان فشار میآورند، نتیجه گرفتند. همه چیز کمی حس و حال سرخوشی داشت، چیزی شبیه جشن هزارساله و شرایطی شبیه اینکه « نمیتوانم باور کنم که باز هم باید خودم را ثابت کنم وقتی که قبلاً یک بار این کار را کردهام».
هر طور که میخواهید برداشت کنید. شاید بخشی از این موفقیت به خاطر برنامه جامع دیدیه دشان باشد: آهسته شروع کنید، از گروه بالا بروید، انرژیتان را ذخیره کنید و هرچه مسابقات جلوتر میرود، قویتر و مطمئنتر شوید که به وقتش به اوج میرسید. یا شاید هم او فقط مردی با پرمهرهترین و مستعدترین تیم مسابقات است که تا الان همه انتظارات را برآورده کرده است.
از لحظه آغاز بازی مشخص بود. نگاه کنید و ببینید چه بازیکنانی پشت سر اولیویه ژیرو قرار گرفته بودند؛ تیمی که در آن دومین بازیکن گرانقیمت تاریخ (کیلیان امباپه)، گرانقیمتترین بازیکن تاریخ منچستریونایتد (پل پوگبا) و گرانقیمتترین بازیکن تاریخ بایرن مونیخ (کورنتین تولیسو) حضور داشتند و آن تیمها هم از قضا دو تا از ثروتمندترین باشگاههای دنیا هستند. بعد از آنها شما مردی را دارید که - اگرچه بند فسخ قرارداد نداشت و تصمیم گرفته بود برود- میتوانست به گرانترین بازیکن تاریخ باشگاه بارسلونا تبدیل شود (آنتوان گریزمان)، همینطور مردی که دو سال پیش بهترین بازیکن لیگ برتر انگلیس شد (انگولو کانته).
اینها را که در قالب یک تیم کنار هم بگذارید، گروهی شکل میگیرد که ظرفیت رد شدن از روی رقبایش را دارد، حتی از روی رقیبی که در ترکیبش بولدوزرهایی مانند دیهگو گودین و خوسه خیمنس دارد. با این حال ما چیز زیادی از آنها ندیدیم. در واقع اگر شما به گلهای قابل انتظار اعتقاد داشته باشید، فرانسه عملاً هیچ مدلی از آنها را خلق نکرد. دشان بعد از بازی گفت: «ما قطعاً هنوز جای پیشرفت داریم اما همین الان، در واقع از زمان بازیمان مقابل آرژانتین پیشرفت زیادی کردهایم که البته همان موقع هم خوب بودیم.»
شاید اینطور باشد اما تفاوت میان دو تیم ضربه سر برقآسای رافائل واران در نیمه اول و دستهای چرب فرناندو موسلرا برای مهار شوت آنتوان گریزمان در نیمه دوم بود که توپ از دستش لغزید. (راستی، ستاره اتلتیکو توضیح داد که بعد از گلش شادی نکرده است چون عاشق فرهنگ اروگوئهای هاست و در تیم ملی اروگوئه هم دوستان زیادی دارد. او میتوانست این موضوع را هم اضافه کند که زدن یک گل با گاف از سوی دروازهبان حریف در این مقیاس چندان زیبا نیست مگر اینکه آن گل، گل پیروزیبخش تیمش باشد. ) فرانسه تیمی است که مجابتان میکند به دنبال گلهای بیشتر باشید و وقتی که آن گلها نمیآید شروع به خاراندن سرتان میکنید. با این میزان از قدرت هجومی، شما انتظار دارید که حداقل اگر گلی به ثمر نمیرسد، کلی موقعیت گل ایجاد شود و شاید بازی کمی شور و حال داشته باشد.
با این حال شیوه بازی سه بازیکن هجومیتر فرانسه را در نظر داشته باشید. امباپه مأمور شده بود تا عملکرد درخشانش را مقابل آرژانتین ارائه کند و واقعاً این جام جهانی را جام خودش کرده است. با این حال دو نکته هست که در عملکردش متمایز بود؛ یکی بعد از دقیقه 15 زمانی که ژیرو با ضربه سر توپ را در عرض محوطه جریمه رو به عقب فرستاد و او خودش را کاملاً تنها دید، در حالی که نزدیکترین مدافعان حریف 4، 5 متر با او فاصله داشتند. در «امباپه تایم» این یک جاودانگی است. شما انتظار داشتید که او با یک ضربه عالی توپ را از موسلرا عبور دهد یا اگر به اندازه کافی برای انجام این کار اعتماد به نفس کافی نداشت، توپ را (چه با سینه یا با پا) استپ کند و بعد ضربه نهایی را بزند. در عوض، او دست به کار عجیبی زد و یک ضربه سر قوسی زد که نه تنها از بالای سر موسلرا بلکه از روی تیر افقی دروازه هم رد شد.
دومین مورد زشتتر بود حداقل با قضاوت با تماشای صحنههای مجدد. کریستین سبولا رودریگس ممکن بود، شاید هم نه، او را در میانه زمین زده باشد اما شیوه به زمین افتادن امباپه برای مجاب کردن داور برای کارت دادن به حریف، شبیه یک نسخه کپی شده از بدترین مدل تمارضهای نیمار بود. آن حرکت، از امباپه بعید بود که البته میتوان به پای جوانی و کم تجربگی او گذاشت و از آن رد شد.
زیر نظر دشان و سیستم 1-3-2-4، پوگبا اکثر اوقات نقش یک هافبک جنگنده را در کنار کانته ایفا میکند و ما گهگاه او را پا به توپ میدیدیم. با حضور تولیسو -که دقیقاً یک بال نیست- در کناره زمین، برنامه فرانسه این بود که هافبک منچستریونایتد امکان شرکت در حملات را داشته باشد و تولیسو هم به مرکز زمین نزدیک میشد تا جای او را پر و به تیم در هنگام حملاتش کمک کند. اتفاق دوم رخ داد و اولی نه. مقابل یک خط میانی متشکل از رودریگو بنتانکور، لوکاس توریرا و ماتیاس وسینو - قصد بیاحترامی نداریم - این انتخاب بیش از اندازه محافظه کارانه بود. بعد هم که گریزمان بود. بله او پاس گلی فوقالعاده را به واران داد اما گل دوم تیم را که خودش زد هدیهای از موسلرا بود و به همین دلیل هم ما ندیدیم که او خوشحالی آنچنانی انجام دهد.
به جز این، کلی نیت خوب هم بود اما ماهیت بازی ژیرو با وجود بالا رفتن کیفیتش، باز هم با موقعیتهای مسلم گلزنی همراه نبود. این زمانی است که شما با خودتان فکر میکنید که آیا باید این چیزها را به حساب بازیکنان نوشت یا مربی تیم چون وقتی که در پایان بازی از دشان درباره این موضوع پرسیده شد، او باز هم همان داستان همیشگی را تکرار کرد: اینکه فرانسه چقدر خوب بازی را کنترل کرد و از نظر دفاعی چقدر مستحکم بود. حالا سوال این است که آیا در یک بازی که کوچکترین جزییات نتیجهاش را تعیین میکند، دشان هر بار هم میتواند راه درست را به تیمش نشان دهد. در حال حاضر یک کوه باور لازم است تا ایمان داشته باشید که او میتواند.
ارسال نظر