رقابت در سنگر استقلال با لهجه رایکوف
فوتبال جامعهای بسیار بزرگ است و با هر پدیدهای فرق میکند. زمانی که یک مسابقه فوتبال برگزار میشود، میلیاردها تماشاگر تلویزیونی در سراسر دنیا این بازی را میبینند.
فوتبال جامعهای بسیار بزرگ است و با هر پدیدهای فرق میکند. زمانی که یک مسابقه فوتبال برگزار میشود، میلیاردها تماشاگر تلویزیونی در سراسر دنیا این بازی را میبینند. به یقین کمتر پدیدهای میتواند از این حیث، از بعد محبوبیت در جهان با فوتبال برابری کند. مقولهای که در ایران هم از دیرباز علاقهمندان پرشماری داشتهاست. از زمانی که تیمهای بزرگ فوتبال تهران، تاج، پرسپولیس، دارایی، شاهین، تهرانجوان و... مردم پایتخت را به امجدیه (ورزشگاه شهید شیرودی کنونی) میکشاندند، تا امروز که تیمهای بزرگ پایتختنشین جمعیت انبوهی را به ورزشگاه آزادی میبرند، فوتبال یکی از دوستداشتنیترین چیزها در کشورمان محسوب شدهاست. حالا در روزهایی که پسر خوب، جوان و آیندهداری به نام سیدحسین حسینی در سنگر استقلال میدرخشد و همه نگاهها را بهسوی خود جلب کردهاست، رکوردی بهنظر ماندگار هم مقابل نام او دیده میشود. رکوردی که بهیقین انگیزه و هیجان بیشتری در ادامه کار به حسینی میبخشد.
عصری پاییزی در سال 1349 وقتی برگهای خزانزده حیاط را جمع میکردم صدای زنگ تلفن نگاهم را به ساختمان قدیمی خانه پدری دوخت. از حیاط خودم را به گوشی رساندم و هنوز درست آن را بهصورتم نزدیک نکرده بودم که صدای تیمسار خسروانی (پرویز خسروانی، رئیس وقت باشگاه تاج) را شناختم. با تعجب پاسخ احوالپرسیاش را دادم اما وقتی از من دعوت کرد به تیم تاج بپیوندم، من و من کردم... «تیمسار! من در آلمان کفشهایم را آویختم...» انگار حرف من را نمیشنید. لحنش داشت دستوری میشد که گفتم: «خب ناصر که هست...» حرفم را تایید کرد و گفت این خواسته رایکوف است و فردا در باشگاه تاج منتظر من هستند....
از چارچوب دفتر خسروانی گام به داخل نگذاشته بودم که دیدم رایکوف و تیمسار جلسه دونفرهشان را تمام کردند و کاغذی را جلوی من گذاشتند که امضا کنم. هاج و واج مانده بودم. تیمسار خواست بنشینم روی مبل کنار میزش. من اصلا نمیتوانستم ببینم روی کاغذ چهچیزی نوشته شدهاست... ته خودکار را میجویدم که دست رایکوف روی شانهام نشست. امضا کردم! تمام شد و به تاج پیوستم. ساعتی بعد من، ناصر و رایکوف، مثلثی با اضلاع نیممتر در امجدیه ساخته بودیم. پیرمرد یوگسلاو سکوت را با لهجه شیرین و دوست داشتنیاش شکست:« شما! میشه تمرین با این آگای حجازی؟» من سری تکان دادم که یعنی بله حتما... اما رایکوف منتظر تایید من نبود و رو به ناصر ادامه داد: «شما! هرچی میدون به این میگه!..» ناصر هم از من استقبال کرد. این آغاز یک دوستی و رقابتی دوستداشتنی بود. چند ماه بعد، تاج به جام باشگاههای آسیا رفت. در تایلند.
نظر کاربران
پاینده باشید جناب ظلی مرد فهیم و باشخصیت فوتبال ایران.
به عنوان یک پرسپولیسی خیلی متعصب همیشه دوستت داشته و دارم. چون شما و امثال شما با کلام موقر و متینتون باعث میشید فکر کنیم هنوز هم فوتبال زیباست.
من افتخار دیدن بازیهای نسل شما رو نداشتم ولی پدرم به عنوان یه شاهینی و پرسپولیسی قدیمی در کنار شخصیتهای بزرگ تاریخ شاهین و پرسپولیس مثل دکتر برومند و مرحوم دهداری و ... از شما، آقای کارو حق وردیان، آقای علی جباری و .... علاوه بر قابلیتهای فنیتون به عنوان انسانهای وارسته، شخیص و مودب یاد میکنند. همیشه شما رو برای ما به عنوان رقبایی محترم معرفی کردند.
امیدوارم همیشه پاینده باشید و سایه ی مهرتون بر سر فوتبال ایران و خانواده بزرگوار مستدام.
(افشین چراغپور از کوهرنگ بختیاری)
ممنون افشین خان از نظرت.برای ما تاجیا هم خیلی از عزیزان سرخ پوش قابل احترامند.
علی آقا پروین ، دکتر زادمهر همایون خان و ...
حیف که کری خوندن جوونا جو رو خراب کرده
پاسخ ها
منم از شما دوست عزیزم بابت اظهار لطفتون سپاسگزارم.
کری همیشه بوده و لذت فوتبال بین دو غول فوتبال ایران همین کریهاست.فقط چه خوبه ادب رعایت بشه و حرمتها حفظ بشه.
اما تمام این فوتبال به بی احترامی به موی سفید این پیشکسوتهای عزیزمون نمی ارزه.
مطلب رو اینجور عنوان میکنم که هممون یه کم بیشتر فکر کنیم.
به نظر دوستان با چقدر هزینه میشه مردان تکرار نشدنی مثل همایون خان بهزادی و ناصرخان حجازی رو به فوتبال برگردوند؟
پس خوبه یه مقدار مواظب کریها و واژه هامون باشیم تا دلی نشکنه و نامی خلاف شآن و جایگاهش برده نشه.
فلسفه ی فوتبال یعنی شادی و لذت بردن.
فوتبال با تمام خدم و حشم دور و برش به شکستن دل خانواده این بزرگمردان تکرار نشدنی نمی ارزه.
چه اونایی که رفتن، چه اونایی که هستن و لرزش دستاشون و درد زانوهاشون هنوز اعتبار این فوتباله