«ژن - خوب» در ورزش هم داشتیم؟
این روزها تب داغ اظهارات جنجالی درباره فرزندان مدیران عالی سیاسی در کشور هنوز فروکش نکرده اما آیا چنین رخدادی را در مدیریت ورزش کشور هم داشتیم؟
بعد از اظهارات ویدئویی فرزند یکی از چهرههای سیاسی و نامآشنای سیاست درباره موفقیت و اینکه اگر او به جایی رسیده به خاطر ژن خوبی است که به ارث برده، حسابی جنجال به پا شد. بیایید اما مروری کنیم روی تاریخ ورزش کشور و ببینیم آیا مسئولیتهای پدران روی حضور فرزندان در ورزش نقشی داشته است؟ این حضورها آیا بر اساس شایسته سالاری بوده و کمکی کرده یا ترمزی بوده برای ورزش کشور؟
دوره احمدی نژادی ها
شاید در این دوران اولین بار این مسئله ژن خوب به طور بحرانی مشکلساز شد. در دوره محمد علیآبادی بود که نام پسر بزرگش سر زبانها افتاد. خیلی از چهرههای نزدیک به دولت در آن دوره در ورزش نام خود یا فرزندان شان بود. محسن علیآبادی را در خیلی از تصمیمات پدر موثر میدانستند و بارها درباره مشورتهایش از انتخاب هیات مدیرهها تا سرمربی تیم ملی برایش حکایتهایی طرح شد. این حضور پسر در کنار پدر در این دوران کاملا پررنگ بود اما محمد علیآبادی تاکید داشت پسرش فقط به پدر سر میزند و مسئولیت اجرایی ندارد. حتی مثلا آن سالها درباره حضور همسر علیآبادی در هیات رئیسه یکی از فدراسیونهای ورزشی بحثهایی مطرح شد و آن موقع این بجث ارتباط خانوادگی در این نقش گیری خبرساز شده بود. مثلا همان موقع درباره اینکه دو داماد خانم پروین احمدینژاد هم مسئولیتهایی در اداره ورزشگاههای معروفی چون کشوری و مجموعه تنیس استقلال را بر عهده گرفتهاند ، بر سر زبانها افتاده بود.
در دوره وزارت محمد عباسی هم البته کمیل عباسی خیلی نزدیک به پدر بود. او که برنامهسازی در تلویزیون انجام میداد، معمولا سعی میکرد در مقام مشاور باشد اما جنس حضورش خیلی کمرنگتر از محسن علیآبادی بود و کمتر هم این حضور سر و صدا کرد. در این دوره اما حتی پای پسر علی فتحاللهزاده در تصمیمات استقلال باز شده بود و جنجال به پا کرد اما فتحاللهزاده خیلی سریع مصاحبه کرد و گفت پسرش را که میتوانسته ستاره فوتبال باشد، به خاطر حاشیههایی از این دست حتی از فوتبال بازی کردن منع کرده است! علی کفاشیان هم اسیر ماجراهای پسرش شد و حضور احسان در کنارش مشکلاتی بزرگ برایشان ایجاد کرد. حتی داورزنی مرد شماره ۲ ورزش هم این روزها برای اینکه پسرش با سعید معروف رفاقت دارد، انتقادهایی را به جان خریده اما این ها سعی کردند پسرانشان وارد کارهای اجرایی نشوند و خیلی به چشم نیایند.
ژن خوب دارم پس هستم!
یکی از نمایندگان مجلس سرشناس این سالها که اتفاقا در یکی از تیمهای محبوب پایتخت فعالیت میکرد اما با تلاش زیاد توانسته بود فرزندش را عضو هیات رئیسه یکی از فدراسیونهای ورزشی کند و خودش هم خیلی در ورزش سعی میکرد نقش داشته باشد. این فشار را او در دوران وزارت محمود گودرزی چند برابر کرده بود!
این اصرار برای بودن در جایی مثل ورزش در شهرستانها بیشتر هم میشود. تیمها، فدراسیونها و هیاتهای ورزشی. مثلا همین حالا در خیلی از هیاتهای ورزشی و حتی فدراسیونهای ورزشی نمونههایی از این دست را میتوان دید. در تبریز و در دوره هر مدیرعاملی در تراکتور، این ژن خوب به وضوح دیده شده. در اصفهان هم به همین شکل است و مثلا در هیات رئیسه سازمان لیگ برتر فوتسال کشور، دو سالی میشود پسر شهردار تبریز که پدرش یکی از مدیران موفق کشور است، فعالیت میکند. او نماینده مدیران تیمهای فوتسال است بیآنکه اقلا در یک سال گذشته مدیر تیمی باشد. هر روز فشار برای اوردن این پسرها به مدیریت از سوی دوستان با نفوذ پسرها ادامه دارد. پسرانی که اگر روی شایستگیها بیایند شاید کمترین انتقادی به کارشان باشد اما برای تیمهایی که دولتی و از بودجه بیتالمال استفاده میکنند، چرا باید این فشارها وجود داشته باشد؟
به هر حال داشتن ژن خوب و پسر پدران موفق بودن، بدون تردید این فرصت را پیش روی همه آنهایی قرار میدهد که شاید اگر قرار بود بی ژن خوبشان مسئولیتی بگیرند، فاصلهشان تا این پستها و این موفقیتها به اندازه همه مردمی بود که سخت باید تلاش کنند و پله پله بالا بیایند، اگر تازه به نوک قله برسند!
ارسال نظر