حلوایی: برزيليها مقابل ما غرور داشتند
اولین برد تاریخ فوتبال ایران در المپیک، به دومین دوره حضور ملیپوشان فوتبال کشورمان در این رقابتها برمیگردد.
در المپیک ١٩٧٢ مونیخ بعد از دو باخت سنگین مقابل مجارستان و دانمارک، فکر میکردید در بازی سوم مقابل برزیل به برتری برسید؟
چون برزیل از مجارستان و دانمارک قویتر بود، اصلا فکر نمیکردیم بتوانیم به پیروزی برسیم. برزیلیها در بازی مقابل ما غرور داشتند که به مشکل خوردند و ما توانستیم به پیروزی برسیم. ما قبل از بازی فکر میکردیم حتما به برزیل میبازیم. در آن تیم برزیل بازیکنی مثل جورج واشنگتن حضور داشت که مطبوعات برزیل در آن روزها از او به عنوان بازیکنی یاد میکردند که میتواند در آینده جای پله را در فوتبال این کشور بگیرد.
نیمه اول بازی دو تیم ایران و برزیل به تساوی بدون گل انجامید. یادتان هست مرحوم محمد رنجبر، سرمربی تیم ملی، بین دو نیمه بازی چه حرفهایی به بازیکنان تیم ملی زد؟
زندهیاد رنجبر هم، بازیکن خوبی بود و هم مربی خوبی. وقتی به رختکن رفتیم به ما گفت: «تا اینجای کار خیلی خوب کار کردید. سعی کنید در نیمه دوم هم همین روند خوب خودتان را داشته باشید و نتیجه بازی مثل دو بازی قبل نشود. حداقل اگر میخواهید ببازید، سعی کنید آبرومندانه باشد». بعد هم از نظر روحی و روانی، ما را یک مقدار بالا آورد. چون در آن شرایط و فشار بازی از لحاظ تاکتیکی کاری از دست سرمربی تیم ملی برنمیآمد. ما تقریبا در آن بازی ٨٠ درصد وقت بازی را دفاع میکردیم.
وقتی در ٢٣سالگی تکگل پیروزیبخش تیم ملی را در المپیک ١٩٧٢ به برزیل زدید، چه احساسی داشتید؟
قبل از اینکه بخواهم به سؤال شما جواب دهم، میخواهم این نکته را بگویم که درست است من در آن بازی گل زدم، اما در اصل اگر بخواهید حساب بکنید، من آخرین ضربه را زدم و این گل حاصل تلاش همه بازیکنان تیم ملی بود که من به برزیل زدم. آن گل برای من چند فاکتور مهم داشت؛ بازی در المپیک بود، بازی رسمی بود، ما برزیل را بردیم و اینکه در آن دوره از بازیهای المپیک فقط یک گل زدیم. من به شیلی هم در جام جهانی کوچک در برزیل گل زدم ولی گل من در المپیک به دلیل فاکتورهای خاصی که داشت، ارزشمند بود و از افتخارات دوران فوتبال من محسوب میشود.
در زمان المپیک ١٩٧٢ مونیخ در باشگاه پیکان تهران بازی میکردید. چه اتفاقی افتاد که به پاس تهران پیوستید؟
بعد از اینکه با تیم پیکان قهرمان ایران شدیم، تیم پیکان از هم پاشید. در آن روزها مسئولان تیمهای پرسپولیس و تاج میخواستند من را به خدمت بگیرند و به من پیشنهادهای خوبی هم دادند، اما پیشنهاد آنها با پیشنهادی که مسئولان باشگاه پاس به من دادند، فرق میکرد. من در آن روزها نیاز داشتم در تهران مسکن داشته باشم بههمیندلیل بود که تیم پاس را انتخاب کردم. با آن انتخاب به دانشگاه شبانهروزی هم رفتم و زندگی برای من به قول معروف، بدون هزینه شد. اگر میخواستم به پرسپولیس و استقلال بروم، باید خانه میگرفتم، هزینه تحصیلم را هم باید خودم میدادم. به پاس هم که رفتم به دلیل اینکه لباس ما یونیفرم بود، بهنوعی وظیفهام بود تا آخر در این تیم بازی کنم.
به عنوان تنها گلزن ایران در المپیک ١٩٧٢ مونیخ، فکر میکنید چرا فوتبال ایران ٣٦ سال است نتوانسته به المپیک صعود کند؟
فوتبال آسیا کلا از دنیا عقب مانده است. اما در این سالها که ما روی فوتبال خودمان کار نکردیم، کشورهایی مثل کرهجنوبی و ژاپن روی فوتبال خود سرمایهگذاری خوبی کرده و از مدیران خوبی استفاده کردند؛ مدیرانی که کاربلد و متخصص بودند و از همه مهمتر، در فساد دستی نداشتند. برای همین فوتبال ما از آنها عقب افتاد. الان هم میگویم اگر ما دست از باندبازی، گروهبازی و رفیقبازی برنداریم، فوتبال ما پیشرفت نمیکند. شما نگاه کنید تعداد محدودی مربی هر سال بین تیمهای مختلف میچرخند. باید دست از دلالبازی و رفیقبازی در فوتبال ایران کشید.
پاس به دستهدوم سقوط کرد. چه عواملی را در به این روزافتادن باشگاه پاس دخیل میدانید؟
باشگاه پاس در اکثر رشتههای ورزشی قهرمانانی در سطح جهان داشت. در اکثر رشتهها مربیان خوبی از باشگاه پاس در تیمهای ملی حضور داشتند. در اکثر رشتهها، کاپیتانهای تیم ملی از باشگاه پاس بودند. حتی همین الان محمود مشحون رئیس فدراسیون بسکتبال که از مدیران موفق ورزش کشور است، یک مدیر پاسی هست که هنوز در ورزش کشور حضور دارد. من فقط این را میگویم هیچ آدم عاقلی در دنیا پیدا نمیشود که مخالف خودش عمل کند مگر اینکه خوب فکر نکند. آمدند باشگاهی که یک مکتب بود و در همه رشتهها سازندگی داشت را با دست خودشان از بین بردند. آخرین فرد ما در ورزش آقای حسین فرکی بود که دو قهرمانی در لیگ برتر دارد. ناگفته نماند هدف از این تصمیمات، تیم پاس نبوده هدف باشگاه پاس بود که این باشگاه را بخورند که این کار را انجام دادند و تمام شد. همین ورزشگاه دستگردی که الان هست، حاصل زحمات ما بود که از پولهایی که از بازی با تیمهای بزرگ آن دوران مانند بنفیکا و بایرنمونیخ به دست آمد، ساخته شد. مسئولان وقت پاس تهران در قبل از انقلاب به ما گفتند پولها را بین شما بازیکنان تقسیم کنیم یا باشگاه درست کنیم که ما بازیکنان پاس گفتیم باشگاه بسازید که در اکباتان باشگاه درست کردند. الان همان باشگاه را بردند و خوردند. از طرفی دیگر، باشگاه پاس که همیشه مقابل استقلال و پرسپولیس حریف قدرتمندی بود، را از بین بردند.
بعد از دوران بازی، به عنوان پیشکسوت پاس، توجه لازم از سوی مسئولان فوتبال به شما شد؟
گلزنی کردم، چند بار قهرمان ایران شدم، قهرمان جام ملتهای آسیا هم شدم، ولی به هیچوجه توجهی به من نشد. الان صندوقی به عنوان حمایت از پیشکسوتان هست که همه دارند از آن حقوق میگیرند، اما من اصلا سمت این حرفها نمیروم چون اصلا ارزشی ندارد و آدم کوچک میشود که بخواهند ماهی ٢٠٠ هزار تومان بدهند. نه کسی حال ما را میپرسد و نه کسی اصلا سراغ ما آمده است. چون احساس میکنم محیط فوتبال سالم نیست بههمیندلیل هیچوقت نمیآیم در این فوتبال کاری بکنم.
ارسال نظر