مردی که هرگز احترام لازم را ندید
اولین اثری که از زلاتکو کرانچار در فوتبال ایران به جای مانده اثری تلخ بود و شاید بهتر باشد بگوییم دیگران سبب شدند، چنین اثری از وی بر جای بماند.
روزنامه ایران ورزشی: اولین اثری که از زلاتکو کرانچار در فوتبال ایران به جای مانده اثری تلخ بود و شاید بهتر باشد بگوییم دیگران سبب شدند، چنین اثری از وی بر جای بماند.
این مربی کروات را چیزی حدود پنج شش سال بعد از هدایت تیم ملی کرواسی در جام جهانی ۲۰۰۶ به تهران آورده بودند تا پرسپولیس را به دوره جلال و جبروتش برگرداند. کرانچار از عهده این کار برنیامد و با اینکه بد هم کار نکرد اما خبری از تجدید حاکمیت سرخها نشد. سران وقت پرسپولیس کرانچار را در هفته سیزدهم لیگ برکنار کردند و البته کوشیدند شکل محترمانهای به قضیه بدهند و برای او مراسم تودیع قابل توجهی گذاشتند و علی دایی که جانشین او شد، دستش را فشرد و برای او در مقصد و جایگاه بعدیاش آرزوی موفقیت کرد. شهریار فوتبال ایران هم با فتح دو دوره جام حذفی برای پرسپولیس کاری کرد که کمتر کسی به استقلال سران «سرخ» برای این تغییر ایراد بگیرد و اگر دایی قدری خوشاقبال بود و مدافعان آن زمان پرسپولیس طی دیدار با راهآهن در هفتههای پایانی لیگ یک گل مفت در واپسین دقایق نمیخوردند، سرخهای تهرانی با رهبری دایی قهرمان لیگ هم میشدند و به نایب قهرمانی اکتفا نمیکردند.
زمان اثبات حقیقت
با این حال مسئولان جذب و سپس خلع کرانچار در تهران نمیدانستند چه گوهری را کنار گذاشتهاند و چگونه به سادگی از فردی گذشتهاند که به شهادت تمامی اعضای پرشمار جامعه کثیر و بسیار وسیع مربیگری کرواسی یکی از بهترین «کوچ»های آنان در ۳۰ سال اخیر بوده است. این مسأله با رویکرد یک باشگاه دیگر ایرانی به کرانچار به اثبات رسید و این بار که او سر از سپاهان درآورد، بسیار قاطعتر و مؤثرتر از مرتبه اول حضورش در فوتبال ایران کار کرد. محصول آن نمایش و درک بیشتر و بهتر اوضاع در فوتبال ایران و اقدام بر اساس آن، کسب چند افتخار مهم طی سه سال و نیم حضور کرانچار در اصفهان برای طلاییهای این شهر بود. او لیگ برتر را یک بار و جام حذفی را هم یک مرتبه برای سپاهان فتح کرد و اگر در یک دیدار خاص و مهم در هفتههای پایانی لیگ با گل به خودی عجیب یک مدافع سپاهانی در آخرین دقایق دیدار با استقلال، پیروزی را با تساوی عوض نمیکرد تعداد قهرمانیهایش در این مسابقات در معیت سپاهان روی عدد یک توقف نمیکرد و این تیم با کرانچار دو بار بر بلندای لیگ میایستاد.
شروع یک سقوط
سقوط کرانچار از اریکه قدرت در سپاهان و به واقع سست شدن جایگاه او در تیمی که از وی بهترینها را میخواست (ولی از برخی انتخابهای او حمایت نمیکرد) زمانی پایهگذاری و به تدریج اجرایی شد که او پذیرفت دستیار اول و تأثیرگذارش که همانا علیرضا مرزبان بود، برکنار شود و بدون وی به کارش ادامه بدهد. شاید نوعی رابطه عشق و نفرت بین اصفهانیها و مرزبان جریان داشت. وقتی مرزبان قول داد در صورت قهرمانی سپاهان در لیگ از اصفهان تا تهران را با پای پیاده طی کند دل اهالی شهر برای او غش رفت اما همان آدمها وقتی سپاهان شروعی بد در سومین فصل حضور کرانچار در سپاهان داشت، روی سکوها چنان بر علیه مرزبان شعار دادند که برای مدیران سپاهان چارهای جز خلع وی نماند و همان لحظهای که کرانچار این واقعه را پذیرفت و پای دستیارش نماند، به واقع روند سقوط خود را به جریان انداخت.از چنان واقعهای و از کوتاه آمدن کرانچار تنها چیزی که برخاست، نزول بیشتر سپاهان و افزایش مشکلات این تیم بود که در نهایت باعث خلع خود وی نیز شد. از دومین مرتبه به کارگیری کرانچار در سپاهان چیزی نگوییم بهتر است زیرا وی را در اواخر فصل آوردند تا از سقوط این تیم به دستهای پایینتر جلوگیری کند و او این کار را کرد اما چون فضا بسیار تیره بود و دستاورد کرانچار مهم تلقی نشد سران سپاهان برای شروع فصل بعدی به فرد دیگری روی آوردند.
پیامدهای مربیگری در حالت غیر عادی!
برخورد بد و توأم با بیاحترامی با کرانچار از آن پس در فوتبال ایران نهادینه شد، به طوری که در سال ۲۰۱۵ وی تا یکقدمی احراز پست سرمربیگری تیم ملی امید ایران پیش رفت ولی به بهانه رفتارهای غیراخلاقی در زمان حضورش در سپاهان این پست از وی دریغ شد. عجیبتر آنکه دو سال بعد همان پست را سرانجام به کرانچار سپردند و اصلاً هم توضیح ندادند چگونه مردی که به اتهام تمرین دادن تیم در حالت غیرعادی سزاوار هدایت امیدها تشخیص داده نشده بود، میتواند سرانجام دو سال بعد به رغم چنین ایرادی سکاندار آنان شود! هر چه بود احراز و اثبات این سزاواری هم کرانچار را با یک برخورد نهایی منصفانهتر روبهرو نکرد و با اینکه تیم ملی امید ایران با هدایت وی از مرحله اول انتخابی المپیک ۲۰۲۰ توکیو جان به سلامت به در برد و به مرحله نهایی انتخابی این رقابتها در قاره آسیا راه یافت، وی را برکنار و ابتدا فرهاد مجیدی و سپس حمید استیلی را جانشین وی کردند ولی در نهایت امیدها با هدایت استیلی هم المپیکی نشدند تا طول مدت دوری فوتبال ایران از المپیکها ۴۴ ساله شود.
استدلال برکنار کنندگان کرانچار این بود که صعود ایران از مرحله اول انتخابی آن هم فقط به عنوان تیم دوم گروه در تهران و به ضرب و زور داشتن اخطارهای کمتر نسبت به رقبا، نه صعودی قابل قبول و نه حتی توفیقی کوچک بلکه یک شکست در قالب ظاهری موفقیت بوده است. هر جور هم که ما به قضیه نگاه کنیم، کرانچار با ادب و متانت همیشگیاش این واقعه تلخ و قدرناشناسی ما و کملطفی تازه جامعه فوتبال ایران را پذیرفت و بدون سر و صدا از فوتبال ایران رفت و این بار رفت که دیگر برنگردد.
منصفتر باشیم
این از سر بد اقبالی کرانچار و شاید هم قدمی در راه کاملتر شدن نگونبختیهای وی بود که پست و وظیفه ناتمام ماندهاش در تیم ملی امید ایران واپسین وظیفه و شغل اهدا شده به وی در زندگیاش بود و او پس از آن مربی تیم دیگری نشد. به همین خاطر دیروز (دوشنبه ۱۱ اسفند) که خبر فوت وی به سبب ابتلا به یک بیماری مزمن و همدردی همگنان و همکاران و شاگردانش با وی و خانواده او به ایران واصل شد، غمها و دردها نسبت به وی بیشتر و بیشتر شد زیرا او به رغم خدمات صادقانهاش به فوتبال ایران هرگز احترامی را ندید که سزاوار آن بود.
کرانچار مردی بود که در دوران اوج و مطرح بودنش تیمهای معتبر و معروف دینامو زاگرب، راپید وین و سنت پولتن اتریش و همچنین کرواشیا زاگرب را که در یک مقطع جانشین دینامو زاگرب شد، هدایت کرد و در کشورهای عرب منطقه خاورمیانه هم کار کرد و در الشعب و الاهلی امارات به قدرت رسید و در سطح ملی، تیم ملی مونته نگرو را هم در یک مقطع هدایت کرد و همواره یک مربی بزرگ و مسلط بر کار خویش نشان داد. در فضای فوتبال حرفهای جهان که بسیاری از بدرفتاریها رایج و حرفهای تند و بیادبانه برای رسیدن به اهداف مورد نظر لازم و ضروری است، معمولاً از کرانچار خطا و لغزشی از این دست رؤیت نشد و او همیشه آرام میآمد و آرام میرفت و وارد هیچ دعوا و مرافعهای نشد و شاید ایراد و کاستی بزرگش همین بود زیرا در ورزشی با این همه حاشیه و دردسر و طینتهای بد اگر پاککردار و آرام باشی کلاهت پس معرکه است. با این وجود به خاطرات محترمانه مرد نجیب کروات دل میسپاریم و برای او آمرزش و برای استخدامکنندگان قبلی وی عدالت و انصاف بیشتر را در زمان رویکرد به مربیان نجیب بعدی آرزو میکنیم!
نظر کاربران
ملت ما به کی احترام میگذارن که این دومیش باشه... البته به سن ما به همه احترام میگذاشتن این از انقلاب هست که تو روی معلم شون واستادن ودر جنگ گفتن از پدرو مادر حرف شنویی نکنین وبه جبهه برین