یحیی، دنبال فرشاد و دایی
یحیی گلمحمدی سرمربی پرسپولیس این روزها با بحران گلنزدن مهاجمان تیمش روبرو است.
خبرورزشی: یحیی گلمحمدی سرمربی پرسپولیس این روزها با بحران گلنزدن مهاجمان تیمش روبرو است.
یکم- یافتن استعدادهای خاص یک پروسه زمانبر را شامل میشود! ساختن و پروردن همان استعداد و تبدیلش به یک بازیکن برتر، نیازمند تدوین پروژهای است که عبور از جایجای آن، دقت و هوشمندی بالایی را طلب میکند!
و اینک پرسپولیس، در به نتیجه رساندن تلاش دستهجمعیاش وارد تلاش و تکاپویی شده که به ثمر رسیدنش همواره دشوار و همیشه پرزحمت است! مهمی که از یافتن یک استعداد ویژه و برتر آغاز میشود! یعنی باید یک ناصر محمدخانی، یک ادموند بزیک، یک علی دایی و از همه شاخصتر یک فرشاد پیوس داشت تا تلاشت به هدر نرود!
پرسپولیس و یحیی که خوشسلیقه است و به اوت نمیزند، این روزها دنبال اینند: ...از آرمان رمضانی، گمشده خود را جستن! تبدیل یک خوشقامت دارای استیل خوب به یک گلزن درجه ممتاز! آیا میشود؟
خوب بو میکشد، بد توپ میزند!
دوم- بازی دادن به آرمان رمضانی در تیم پرسپولیس، یک بحث کهنه ولی همیشه تازه را بر سر زبانها انداخته است؛ اینکه: ...آرمان، از حداقل صفات حرکتی برخورداری دارد یا نه؟ رمضانی، فقط بهواسطه قد و بالای متناسبش سایر ویژگیهای تبدیل شدن به یک گلزن را دارد یا نه؟ به عبارت دیگر، برای گلزنی، فقط قد و قامت خوب کافی است و کفایت میکند؟ پس تیزهوشی چه میشود؟ یا جاگیری ذاتی و تیزپایی خودبهخودی؟
گل زدن، بوی خاصی را میطلبد! باید بوی گل را در حداقل زمان به مشام کشید و سپس خود را با عملها و عکسالعملهای گوناگون و گاه متضاد غنی کرد! باید در توپربایی و لحظهقاپی دارای «آنی» شد که هرکس داشت، هست و هرکس نداشت، بایدش گفت: ...زحمت ما و درد سر خودت را باعث میشوی!
اما آرمان رمضانی! در آخرین بازی پرسپولیس، دو، سه، چهار گل آسان را نزد ولی هم خود او بود که دو، سه، چهار بار و بیشتر هم برای خود فرصت گل ساخت تا خرابش کند! همه بقیه، به اندازه او یکی در لحظه گل قرار نگرفتند! و این یعنی «شم» گل! و این یعنی ثروتی که در بقیه نیست! او ویژگی تشخیص مکان خوب و جای بهتر را دارد ولی هنر و تکنیک زدن ضربه آخر را هنوز ندارد! ساختن یک «گلزن» از آرمان، از زدن ضربات ساده- بغل پا، بیرون پا، نوک پا- و تکرار همین نکات ساده آغاز میشود!
تبریک به آبادان
تشکر از وزیر نفت
سوم- دوباره تبریک به نفت آبادان! دوباره شادباش به مردم آبادان! تیم خوبی که پورموسوی، جناب مستطاب سیروسخان پورموسوی ساختهاش کرده و نفسش را گرم کرده تا نشان دهد، در اهواز و آبادان و خوزستان آفتاب فوتبال غروب نمیکند، باز هم برد! و این بار ذوبآهن را که غنی است! هم پول دارد! هم بازیکنان قوی از همه جای ایران دارد! و هم فارغ است از غم نداری و دغدغه خواسته نشدن و یکجورهایی از حس آزاردهنده طرد شدن!
آبادانیها یک تیم همهچیزدار را مغلوب کردند! مغلوب عزم و اراده پیگیرشان که ناامید نمیشوند و در همه حال خوشبین و خوشحال، فوتبال نمایشی را پرچمداری میکنند! فوتبال آبادانی که حالا پورموسوی روایتگرش شده است!
یاران طالب ریکانی آنقدر اعتمادبهنفس دارند که در هیچ میدانی کم نیاورند و خود را حریف پایاپایی برای تمام تیمها بدانند!
لازم است یکبار دیگر هم به وزیر نفت تبریک گفت که باعث شد جوهره وجود غرور زیبای آبادانیها بدرخشد و اینان بتوانند و توان خود را بروز دهند!
نساجی و فاضلی ثابتتر
برای آبادان کسب دومین بردشان شاهدی است بر همت بزرگشان! برای نساجی مازندران، باید کف مرتبی زد و سپاس گفت بهویژه برای بازی کمغلطشان! وحید فاضلی، بازی به بازی خودش را ثابتتر میکند! بلی ثابتتر!
پیکان و شیوه تیمداریاش
چهارم- پیکان را نمیتوان نادیده گرفت و نمیتوان نابودهاش خواند! تیمی که بازیکنانی دارد که در همه تیمهای اسمی و در تمام تیمهای «قدر قدرت» لیگ برتر ما بازیکن دارد! این تیم که میتواند چوب لای چرخ همه تیمها بگذارد، از جمله تیمهایی است که با کمترین هزینه و با حداقل سرمایهگذاری شکل میگیرد! آن روزها که چند ۱۰ میلیون تومان قیمت خرید هر بازیکن بود، پیکان بازیکنانش چند میلیون تومانی بودند و اینک که در سایه تبدیل شدن دلار، به یک کالای گرانقیمت، میلیارد تومان، پولی به حساب نمیآید، بازیکنان پیکان به یک میلیارد تومان هم نمیرسند! خود مهدی تارتار- مربی سازنده و بازیکنپرور لیگ برتر- هم دندان طمعی برای لقمههای بزرگ گرفتن ندارد!
پیکان که حالا اکبر محمدی و اصغر مدیرروستا را هم بهعنوان مدیران ارشد خود بالای سرش دارد، بازیکن را از محلات و تیمهای لیگ دو و لیگ سه میگیرند، آموزش میدهند و حریفی میشوند برای استقلال، شهرخودرو و بازیکن معمولی را تبدیل میکند به مردان تراکتور، سپاهان و همه تیمها! و به این ترتیب است که پیکان و تارتار و مدیران این باشگاه، چشم دیدن دلال و مدیربرنامه و ایجنت و... را ندارند! طلا که پاکه، چه منتش به خاکه!
داوری
کمتر تیمی در هفته چهارم از داوری نالید! هیچ تیمی مثل هفتههای پیش، خود را طلبکار و داوری را بدهکار خود ندیده است! یک هفته بیسروصدا، یک هفته موزونتر از نظر قضاوت! تا باشد همیشه همین نحوه داوریها باشد! تا باشد داوران به همین شکل اسمشان و شکل داوری متفاوتشان سر زبانها نیفتد!
سکوتی به علامت بیحوصلگی
مجمع عمومی فدراسیون فوتبال، کارش را انجام داد و هرکس رفت پی کارش! نخود نخود هرکه رود خانه خود!
این رسم غلط است! مجمع باید در متن همه اخبار باشد، مجمع باید کعبالاخبار باشد! بیخبری یعنی غفلت! بیخبری یعنی بیحوصله و فاقد علاقه بودن! فدراسیون، حیاتش و مماتش به تکان و تکانههایی است که از مجمع عمومی سر میزند!
ارسال نظر