فرهاد اصلانی و همه فيلمهاي مسئلهدارش
فرهاد اصلاني اين روزها فيلمهاي «پل چوبي» و «به خاطر پونه» را روي پرده دارد و فيلم پرحاشيه «من مادر هستم » نيز با بازي او به تازگي وارد شبكه نمايش خانگي شده است. اصلاني در گفت و گو با هفت صبح از بازي در اين فيلمها ميگويد.
روزنامه هفت صبح: فرهاد اصلاني اين روزها فيلمهاي «پل چوبي» و «به خاطر پونه» را روي پرده دارد و فيلم پرحاشيه «من مادر هستم » نيز با بازي او به تازگي وارد شبكه نمايش خانگي شده است. اصلاني در گفت و گو با هفت صبح از بازي در اين فيلمها ميگويد.
فرهاد اصلانی بازيگر گزيده كاري است اما به نظر ميآيد كم كار شده، خودش دليل آن را فيلمهاي سفارشي كه در چهار سال اخير ساخته شده ميداند؛ فيلمهايي كه باب ميل او نبودند. شايد دليل ديگر اين امر توقيف شدن و مسئلهدار شدن پنج فيلم اخير او باشد. او سه سال پيش براي بازي در فيلمهاي«خصوصي » و «خرس» موفق به دريافت سيمرغ از جشنواره فيلم فجر شد، فيلمهايي كه يكي از آنها اكران پر سر وصدايي داشت تا جاييكه با اعتراض گروههاي منتقد از اكران سينماها پايين آمد و ديگري هم هنوز بعد از گذشت چند سال هنوز تكليفش مشخص نيست.
او علاوه بر اينها در فيلم «پل چوبي» هم بازي كرد.هرچند حضور او در اين فيلم كوتاه بود، اما بازياش حسابي به چشم آمد، با اين حال اين فيلم هم اسير سوءتفاهمات شد تا جاييكه در بين فيلمهاي تحريميحوزه هنري قرار گرفت. اين در حالي بود كه ديگر فيلم اين بازيگر با نام «من مادر هستم» هم براي اكران با حاشيههاي ريز و درشت بسياري روبهرو شد. اصلاني سال گذشته در «به خاطر پونه» هم بازي كرد. فيلميكه به تازگي و همزمان با «پل چوبي» روي پرده رفته است. او كه كمتر تن به مصاحبه ميدهد، اينبار به خاطر اين دو فيلم حاضر شد بنشيند و حرف بزند.
شما۲۰ سال پیش وارد سینما شدید. اما خیلی دیر دیده شدید و مطرح شدنتان همزمان شد با حضور بازیگرانی که هم خوش چهره و هم نسبتا بازیگران خوبی بودند. چطور توانستید در چنین شرایطی یک پله از رقیبهایتان جلوتر باشید؟
شما لطف دارید، من مثل همیشه کار کردم. برای دیده شدن کار ویژهای نکردم و تعریف درست این واژه را هم نمیفهمم. همیشه پرکار بودم و در یک دورهای تصمیم گرفتم بیشتر در تلویزیون کار کنم بنابراین دیگر وقت کار کردن در سینما را نداشتم در حالی که سینما بیشتر مورد توجه قرار گرفته میشود و مطبوعات توجه بیشتری به این مدیوم دارند اما من مسیر خودم را رفتم و برای دیده شدن و نشدن برنامهای نداشتم.
پرکار بودید اما از وقتی که سیمرغ گرفتید کمتر از قبل کار کردید.
سیمرغ گرفتن روی کار من سایه نینداخت، پیشنهاد مناسبی نداشتم. در همان سالی که سیمرغ گرفتم مدت زیادی درگیر سریال «ساخت ایران» شدم. در سال 91 هم در سینما بیشتر کارهای رانتی و سفارشی ساخته میشد که کارهای اینچنینی چندان به دل من نمینشیند. از طرفی دیگر دوست نداشتم در تلویزیون کار کنم چون به اندازه کافی در این مدیوم بودم. اما فیلمنامه «به خاطر پونه» توانست من را جذب کند. همان یک فیلم را تا آخر سال کار کردم تا اینکه به پروژه «خواب زدهها»ي آقای جیرانی ملحق شدم، قبلا «من مادر هستم »را با ایشان کار کرده بودم و از کار با ایشان راضی بودم و دوست داشتم بار دیگر این همکاری را تجربه کنم.
در آن شرایط که هیچ پیشنهادی مطابق سلیقه شما نبود، «به خاطر پونه» چه ویژگی داشت که توانست شما را جذب کند؟ با توجه به اینکه سابقه کارگردان، ساخت فیلمهایی چون «یک فراری از بگبو» و «راز دشت تاران» بود.
من دو فیلم قبلی هاتف علیمردانی را اصلا ندیدم، او هم هیچ وقت از من نخواست آنها را ببینم، خودش هم فیلمهای قبلیاش را چندان دوست ندارد. اصلا دنیای خودش با فیلمهای قبلیاش فرق میکند. فیلمنامه در این انتخاب خیلی مهم بود. فیلمنامه خیلی دردمندانه و کمنقص بود و از آنجا که اعتیاد یکی از مشکلات این کشور است و چندین سال است که گریبان اجتماع ما را گرفته، دوست داشتم در حل این معضل قدمی بردارم. البته گرفتن تصمیم برای بازی در این فیلم خیلی سخت بود، خیلی به آن فکر کردم.
سخت از چه نظر؟ شک داشتید که شاید نتوانید نقش مجید را به خوبی بازی کنید؟
بله. اصلا من شرایط و حوصله کارکردن در آن پرسوناژ را نداشتم. شخصیت مجید خیلی اذیتم کرد ولی کم کم سماجت هاتف باعث شد نقش را قبول کنم. او انگیزه بسیار بالایی برای ساخت داشت. کارگردان مستقلی بود و روی پای خودش ایستاد و فیلم را ساخت. هیچ پشتوانهای جز خودش و خدایش نداشت. انگیزه بسیارش حوصله من را هم به کار برگرداند و من هم تا پایان کار با او همقدم بودم.
چقدر از زوایای مختلف شخصیت کاراکتر را خودتان به آن اضافه کردید و چقدر از پیش مشخص بود؟
در فیلمنامه ، مجید مصرفکننده شیشه بود اما شیشهایها برعکس من آدمهای لاغری هستند و ما برای اینکه این عیب را برطرف کنیم، آن را دو مصرفه کردیم. برای شناخت مجید به کمپهای ترک اعتیاد سر زدم و با کسانی که در حال ترک بودند صحبت کردم. البته من قبلا دو کار دیگر در زمینه اعتیاد انجام داده بودم. یکی «شاخ به شاخ» بود که مشخصا به وسوسه یک معتاد برای مصرف توجه میکرد، معتادی که تصادفا و بر حسب شرایط اجباری پاک شده، ما ۲۴ ساعت بعد آن را میبینیم که به دلایل مختلف وسوسه میشود. دومین تجربهام مجموعهای بود که به سفارش بهزیستی کار کردیم و جنبه آموزشی داشت. من در آن کار هم مجری بودم هم بازیگر و راههای ترک اعتیاد را معرفی میکردم. بنابراین برای بازی در «به خاطر پونه» از مدتها پیش به اندازه کافی تحقیق کرده بودم. چیزی که واضح است این است که معتاد همه مرضها را یک جا دارد. هم میتواند دروغگوی خوبی باشد و هم پرخاشگر و بیانضباط، معتاد به راحتی مرتکب دزدی و حتی قتل میشود. شخصیت معتاد مدام در حال تغییر است، میتواند در زمان کوتاهی از یک آدم به شدت احساساتی تبدیل به آدمی خطرناک شود.
در هر صورت من به شناخت خوبی از نقش رسیدم. دیالوگنویسی فیلمنامه هم خوب بود،هاتف هم نسبت به بضاعت اقتصادیاش اسبابی فراهم کرد تا همه چیز خوب پیش رود چون تهیهکنندهای در به خاطر پونه در کار نبود، فقط به صورت سوری اسمی وجود داشت.
شما، هم در« شاخ به شاخ» و هم «به خاطر پونه» دو معتاد متفاوت را به نمایش گذاشتید که هر دو هم متفاوتترین معتادهای سینما بودند و هم شباهتی به یکدیگر نداشتند. چطور آنها را از معتاد کلیشهای که در اکثر فیلمها به یک صورت نمایش داده میشود متمایز کردید؟
معتادی که در «شاخ به شاخ» دیدید در طبقه دیگری تعریف شده بود، فرودستتر و کم سوادتر از مجید «به خاطر پونه» بود. در «شاخ به شاخ» کم کم به معتاد ثابت میشود که تمام بدبختیهای زندگیاش از اعتیاد است و به نقطه ویرانی رسیده. شرایط اجتماعیاش هم متفاوت است، خانوادهاش خوب نیستند و بیکار است. در این شرایط به نمایش گذاشتن آن معتاد اجرای دیگری را میطلبد ولی در «به خاطر پونه» هم من و هم هاتف علاقهمند بودیم که معتاد را در طبقه دیگری تعریف کنیم. مجید زندگی نسبتا مرفهی دارد. ماشین دارد، قبلا تولیدی داشته و ورشکست شده، همسری دارد که کمی از خودش مدرنتر است و از لحاظ ظاهری آدم موجهی است. خودش هم این را نمیپذیرد که مشکل اصلیاش اعتیاد است. البته ما در کنار این کاراکتر رنگ آمیزی دیگری را هم داریم. میبینیم که خانوادهای سنتی دارد، برعکس خانواده همسرش که کمی مدرنتر هستند. اما در تمام این ریزهکاریها، محور شخصیت توهم او بود که ناشی از اعتیاد است. طبیعی است که این دو پرسوناژ بازیهای متفاوتی را میطلبد.
اما کار شما «در به خاطر پونه» خیلی پیچیدهتر از «شاخ به شاخ» بود. جدا از اینکه پرسوناژ ابعاد پیچیدهتری داشت، بار بازی با ذهن مخاطب هم بر دوش شما بود. اینکه بتوانید مخاطب را در مرزی نگه دارید که هم حال مجید را درک کند هم حق را به پونه بدهد. شاید اگر فقط کمی اغراق در بازی شما بهوجود میآمد میشد تمام داستان را فهمید.
این برمیگردد به تعریفی که از بازیگری دارم. من معتقدم هیچکس ذاتا آدم بدی نیست، اگر غیر از این باشد نعوذبهالله به کار خدا اشکال است. آدمها در موقعیتهای بد قرار میگیرند که مرتکب کارهای بد میشوند. ما در شاخ به شاخ میدیدیم معتاد گذشته نسبتا خوبی داشته ولی از پس اعتیادش برنمیآید و معتاد بودن را پذیرفته اما در به خاطر پونه، معتاد در موضع انکار است و هروقت بحثی در این باره پیش میآید آن را به حاشیه میفرستد. حتی مادر و خواهرش هم اعتیادش را به روی خودشان نمیآورند. ما میبینیم زمانی مصرف میکند که مادرش در خانه است اما احساس و عاطفهای که در رابطه مادر و پسر وجود دارد باعث میشود هیچ کدام به روی خودشان نیاورند و بیماری او برملا نمیشود و مادر مشکلات زندگی پسرش را به گردن همسر او میاندازد. من مطلقا نمیخواستم مجید یا پونه بدمن شوند.
البته پونه کمی یاغیتر از آنچه که باید، بود. شاید اگر بازیگری با چهره معصومتر این نقش را بازی میکرد و یا اگر بیشتر احترام مادر مجید را نگه میداشت و کمی مظلومتر بود، بازی شما آسانتر میشد و ذهن مخاطب راحتتر در مسیری که باید، قرار میگرفت.
نقش پونه به واسطه رفتارهایش باید طوری میشد که باعث تشدید شدن بیماری مجید شود. اعتیاد زندگی زن و شوهر را تحت تاثیر قرار داده. مرد قربانی اعتیاد است و زن قربانی شرایط حاصل از آن. رفتار پونه هم تحت تاثیر بیماری همسرش کمی بیمارگونه است. طبیعی است که این ناهنجاری در خانواده معتاد پیش بیاید. همسر و فرزند معتادها زیاد متعادل نیستند. همیشه تنشی در زندگی آنها وجود دارد که یکدیگر را بیمار میکنند. مجید دچار توهم میشود که زنش به او خیانت میکند به دنبال اثباتش میرود، برای هر رفتار پونه پس و پیشی تصور میکند، یک سکانسی در فیلم هست که در اکران حذف شد؛ مجید از دور میبیند پونه به معلم کامپیوترش لبخند میزند. در جایی دیگر زنی را سوار ماشین آژانس میکند که بدکاره است که متاسفانه قسمتهایی از آن سانسور شد... همه این اتفاقات باعث میشود ذهنش به خیانت همسرش شکاک شود و تصمیم به اثبات آن میگیرد. مخاطب هم از منظر او به قصه نگاه میکند و باید تمام این ریزه کاریها را در نقش مراعات میشد.
«مجید»ی که با همه دعوا دارد، همسرش را کتک میزند و حتی پیرمرد نگهبان ساختمان را هل میدهد، چطور وقتی میفهمد دوست صمیمیاش درباره پونه به او دروغ گفته، تنها به گفتن جمله «فقط یه لطفی کن و دیگه اسم من رو نیار» بسنده میکند و از او میگذرد؟
این نقصان به واسطه سکانسهایی که از فیلم بیرون آمد ایجاد شد و باعث شد کمی ریتم تغییر کند. بین مجید و کسی که شما به او دوست میگویید نسبت فامیلی وجود دارد، از نگاه مجید هم دروغ و اشتباه دوستش زیاد تاثیر گذار نبوده. دوست او دروغی گفته و فکر نمیکرده همین دروغ باعث شود مجید تا این حد دچار مشکل شود. حتی آن بازیگر با فیزیک خونسرد و آرامش برای این انتخاب شد که مخاطب فکر نکند دوست مجید آدم بدجنسی است و با غرض آن دروغ را گفته. مجید آنقدر دوستش را خوب میشناسد که او را مقصر نمیداند و فکر میکند از او سوء استفاده شده است.
از اين همه تلخي مريض شدم
باید از خسرو نقیبی یادی کنم که انصافا فیلمنامه خوبی برای پل چوبی نوشت. فیلمنامه معدنی بود که قابلیت آن را داشت که فیلم خوبی از آن استخراج کرد، فیلمنامهای که بسیار به کارگردانی متکی بود. با احترامیکه برای آقای کرمپور قائلم اما شاید اتفاق مطلوبی نیفتاد. فضای امنیتی حاکم در زمان ساخت باعث شد فیلم با اضطراب جمع شود. حتی قبل از اکران مدتی توقیف ماند. پل چوبی هم یک بک گراند سیاسی اجتماعی داشت وهم ملودرامیدر بستر اتفاقات سال ۸۸ که بر کسی پوشیده نیست. نقشی را که بازی کردم به کرات دیده بودم. البته زیاد به آنها نزدیک نبودم اما همان برخوردهای کوتاهی که در اجتماع با آنها داشتم باعث شد برداشت درست را از آنها داشته باشم. با كارگردان توافق کردیم که قسمتهای سردار را به صورت سکانس پلان بگیریم. باید تمام رفتارها و شخصیت سردار را همانطور که هست ببینیم، هر بار با کلی سر و صدا مثل بلدوزر روی پرده میآمد و تاثیر خود را بر زندگی امیر بگذارد و برود. یعنی میزان قدرت سردار در سکانس-پلان بیشتر و واضحتر نشان داده شد. من کاری توام با ریسک در پل چوبی انجام دادم.
خرس تجربه تلخي بود
متاسفم که خرس با وجود مسیر قانونی که در وزارت ارشاد طی کرد دچار سوء تفاهم و متهم به سیاه نمایی شده است. خرس خیلی فیلم خوب و خوش تصویری شد. شخصیتی که من در «خرس» بازی کردم با یک موقعیت عجیب غریبی مواجه میشود، همسری دارد که بعد از سالها مرد دیگری میآید و ادعا میکند همسر اوست! کارم در خرس واقعا رنج آور بود. تلخترین فیلمیبود که بازی کردم. الان دلم میخواهد کمی فیلمهای مفرحتر بازی کنم. در یک بازی زمانی نقشهایی را پشت سر هم بازی کردم که دچار حوادث تلخی میشدند و این اتفاق خودم را هم مریض کرد.آقای معصومی بسیار خوش سابقه است، همبازیهایم هم آقای پرستویی و خانم زارعی بودند که بازیگران خوبی هستند. با تهیهکننده هم قبلا کار کرده بودم. فیلمنامه هم بسیار دقیق و درست نوشته شده بود و همه چیز برای شروع یک همکاری مناسب بود.
همه فيلمهاي مسئلهدار من
«خرس»،« من مادر هستم»،« پل چوبی»، «خصوصی» و فیلم «قصهها» ساخته خانم بنی اعتماد فیلمهای توقیفی و مسئلهدار من هستند! (میخندد) یا من آدم مسئلهداری هستم یا فیلمها اینطور بوده است. البته دلیل اصلی این است که آستانه تحملها پایین آمده. وقایعی که چهار سال اخیر در مدیریت سینمایی گذشته بسیار در این مسئله تاثیرگذار است. در این نوع مدیریت شلختگی موج میزد، اتفاق نظر و سیاست مشخصی در اعمال ممیزی وجود نداشت. هر ارگانی مستقل عمل میکرد و به هر فیلمی یک اتهام میزد. در سال ۸۸ و بعد از آن سینما نشان داد که مدیریت بحران را بلد نیست. حوزه هنری شش فیلم را تحریم کرد و صاحبان فیلم نصف سینماهای کشور را از دست دادند اما فیلمها اکران شد و هیچ مشکلی پیش نیامد، حالا حوزه هنری بگوید اکران این فیلمها چه خسارتی به مملکت زد. اگر این ارگان تصمیم اشتباهی گرفت بهتر است شهامت عذرخواهی داشته باشد. اگر سینما دوتکه شد و سینماگران روبهروی هم ایستادند، بخش اعظمی از این اتفاق را حوزه هنری رقم زد. الان هم نمیشود کار مدیریت جدید را پیشبینی کرد، زمان جشنواره فجر معلوم میشود که چقدر به تعهداتشان پایبندند.
نظر کاربران
جونم فرهاد اصلانی...محشره
بهترینی فرهاد اصلانی
از همون فیلم سفر به چزابه ازش خوشم اومد ماهه
با همتون موافقم واقعا بازیگره ها
کاش کمی بیشتر بهش توجه می کردن
فوق العادست به نظرم اگه همینجوری انتخابهای درست داشته باشه مثل مهدی هاشمی موندگار میشه
نامبروان به معناي نامبروان است من بهشون افتخار ميكنم
مدتي هست دمبال اسم فيلمي كه ايشان معتاد برد و در يك خانواده مزهبي زندگي ميكرد ميگردم از كساني كه ميدانند به من معرفي كنن اسم فيلم را ممنون ميشم يه پسر داشت مدرسه اي كه كار ستي برايش قول قولي درست كرده بود
لطفا اگه کسی اسم سریالو میدونه به منم بگه ممنون میشم خیلی جالب بود