مل گیبسون در نگاه نخست، بازیگر درشتاندامی به نظر میآید که جنسش جور است، برای انواع و اقسام فیلمهای پر زد و خورد از «مد مکس» گرفته تا «اسلحه مرگبار»، اما او آنقدر انعطاف دارد که در «مد مکس» مردی باشد سرسخت و بدون لبخند و در «اسلحه مرگبار» سرزنده و گلوله نمک.
روزنامه آسمان آبی - محمد بیات: مل گیبسون در نگاه نخست، بازیگر درشتاندامی به نظر میآید که جنسش جور است، برای انواع و اقسام فیلمهای پر زد و خورد از «مد مکس» گرفته تا «اسلحه مرگبار»، اما او آنقدر انعطاف دارد که در «مد مکس» مردی باشد سرسخت و بدون لبخند و در «اسلحه مرگبار» سرزنده و گلوله نمک. در فضای عمومی صریح است و با رسانهها سر دعوا دارد، اما همیشه محبوب است.
در دهه ۸۰ و حتی تا آغاز هزاره سوم میتوانست تصویری از مرد زندگی باشد برای «آنچه زنان میخواهند» (نانسی میر، ۲۰۰۰) در این فیلم مل گیبسون در کنار همبازیاش هلن هانت، ستارهای با طالع روشن و بخت سعد نشان میداد، اما او همان ستارهای است که در سال ۱۹۹۰ فرصت یافت در نقش «هملت» ویلیام شکسپیر به کارگردانی فرانکو زفیرلی ایفای نقش کند و نشان دهد آن پیکر درشت و قبراق مردانه، چه توانی دارد برای تردیدهای بشری و بروز احساسات انسانی.
شاید همین خودآگاهی او از لایههای احساسی بود که باعث شد در فیلم «شجاعدل» با آن خشونت افسارگسیختهاش، در لحظه مرگ قهرمان، تصویر قطع شود به دستمال سفیدی که میان آسمان و زمین موج میخورد.
گیبسون پس از حضور در نخستین فیلم خود در سال ۱۹۷۷ با نام «شهر تابستانی»، در چند نمایش تلویزیونی بازی کرد و بعد از آن برای بازی در فیلم «مکس دیوانه» (جرج میلر- 1979) و سپس «تیم» (مایکل پتی-1979) انتخاب شد. این بازیگر ۲۲ ساله و تازهکار در فیلم «تیم» آنچنان بازی درخشانی از خود ارائه داد که جایزه بهترین بازیگر را از معتبرترین جایزه صنعت سینمای استرالیا از آن خود کرد. در سال 1981 یکبار دیگر با فیلم«گالیپولی» (پیتر ویر) جایزه بهترین بازیگر را از سوی مؤسسه فیلم استرالیا کسب کرد، اما بازی در فیلم جمعوجور و کمهزینه «مکس دیوانه ۲» (جورج میلر-1981) او را در سراسر جهان مشهور کرد. تا همینجا مل گیبسون جوان، بختی بلند و فرصتی استثنایی داشت که با بهترین کارگردانان هموطنش جورج میلر و پیتر ویر همکاری کرده بود، آنهم در دورانی که جریان فیلمسازان جوان و پیشرو سینمای استرالیا توجه علاقهمندان را به خود جلب کرده بود.
فیلمهای «مد مکس» حتی آخرینشان «مدمکس: جاده خشم» (2015) چنان ضرب و شتابی دارند که کمتر به نظر میآید این فیلمها که هرچه پیشتر آمدند، بیشتر و بیشتر از قصهگویی دور شدهاند و بر شخصیتها و موقعیت شخصیتهایشان استوارند، چه عرصه مغتنمی در اختیار بازیگرانش قرار میدهد. مهمتر اینکه تواناییهای خارقالعاده جورج میلر، تخیل رشکبرانگیزش در پدید آوردن تصاویر و مناظری بدیع و البته سینمایی، باعث میشود، مهارت فوقالعاده جورج میلر در بازیگرفتن فراموش شود.
کارگردانی که در فیلمهایی همچون «جادوگران ایستویک» (1987) و «روغن لورنزو» (1992) تسلط و مهارت خود را با بزرگترین بازیگران سینمای آمریکا از جک نیکلسون و سوزان ساراندون تا نیک نولتی را نشان داده است. بهویژه در فیلم «جادوگران ایستویک» که اثری متفاوت در ژانر کمدی- فانتزی است و بازی بازیگران، نقشی تعیینکننده در انسجام و تکامل فیلم دارد.
پیتر ویر نیز همان کارگردانی است که هریسون فورد در فیلم «شاهد» (1985)، رابین ویلیامز در فیلم «انجمن شاعران مرده» (1989)، ژرار دپاردیو در فیلم «گرینکارد» (1990) و جف بریجز در فیلم «بیباک» بازیهایی استثنایی از خود ارائه دادند و هریسون فورد و رابین ویلیامز برای ایفای نقش در فیلمهای ویر، نامزد دریافت جایزه اسکار شدند.
گیبسون علاوه بر همکاری با چنین کارگردانان معتبر و سرشناسی در استرالیا، در زمانی با این کارگردانها همکار بود که این فیلمسازان، تصویری جدید و چشمگیر از سینمای استرالیا ارائه میدادند. مل گیبسون هم در حد یک قهرمان محلی نبود، بلکه برای سینمادوستان آمریکایی یادآور بازیگران سینمای کلاسیک آمریکا شد. مل گیبسون از همان آغاز که برای نخستینبار وارد صحنه سینما شد، نظرات بسیار مطلوب و مساعدی از منتقدان فیلم و سینما دریافت کرد و همچنین با چندین ستاره کلاسیک سینما مقایسه شد.
در سال ۱۹۸۲ وقتی که گیبسون بهتازگی وارد سینما شده بود، وینسنت کنبی درباره او اینطور نوشت که «مل گیبسون ما را به یاد استیو مککوئین جوان میاندازد. من نمیتوانم کیفیت بازیگری را معین کنم، اما کیفیت و زیبایی بازیگری و ستاره سینما شدن هر چقدر که هست، مل گیبسون آن را دارد» مل گیبسون همچنین به ترکیبی از کلارک گیبل و هامفری بوگارت بزرگ تشبیه شده است. با چنین روندی، دهه ۸۰ که به پایان رسید، مل گیبسون ستاره مشهور فیلمهای اکشن پس از سالهای «مد مکس» و «سال زندگی خطرناک» (۱۹۸۲) نیاز به فیلمی داشت تواناییهای خود را بهعنوان بازیگر نشان دهد و این فرصت با فیلم «هملت» مهیا شد.
میتوان بازی گیبسون در «هملت» زفیرلی را در امتداد تحلیلهای جورج لوکاج از نمایشنامه هملت قرار داد. لوکاچ، هملت را شخصیتی دیده است که توان تصمیمگیری ندارد و در نهایت به شکل اتفاقی باعث مرگ چند نفر از جمله خودش میشود. وقتی در پایان فیلم، گیبسون با آن چهره هاج و واج مانده میگوید: «هوراشیو من مردم! » بیش از همه تحلیل لوکاچ در یاد میآید.
از اواخر دهه ۸۰ مجموعه فیلمهای «اسلحه مرگبار» برای او لقب قهرمان فیلمهای اکشن را بههمراه آورد. او در سال ۱۹۸۷ در نخستین قسمت از سری فیلمهای موفق و مشهور «اسلحه مرگبار»، در نقش مارتین ریگز حضور یافت و خوش درخشید. این فیلم به دلیل استقبال خوب مردم تا قسمت چهارم ادامه یافت و به این ترتیب که قسمت دوم در سال ۱۹۸۹، قسمت سوم در سال ۱۹۹۲ و قسمت چهارم در سال ۱۹۹۸ ساخته شد که بسیار موفق بود. مجموعه آثار «اسلحه مرگبار» یکی از موفقترین فیلمهای اکشن صنعت فیلم و سینماست و در زمره پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما جای دارد که تابهحال در جهان بالغ بر یک میلیارد دلار فروش کرده است. گیبسون پس از «هملت» دل به دریا زد و فیلم هم کارگردانی کرد: «مرد بدون چهره» (۱۹۹۳).
چالش ایفای نقش هملت به او جسارت داده بود تا یک فیلم را با بازی خودش کارگردانی کند. فیلم از سوی منتقدان مورد توجه قرار گرفت، اما برای تماشاگران او هنوز ستارهای محبوب فیلمهای اکشن بود ولی مل گیبسون با «شجاعدل» نشان داد که نظر تماشاگران هم برایش مهم است. او با تمام تجربه و توانش، احساسات تماشاگران زیادی را تحت تأثیر قرار داد و توانست اسکار بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را از آن خود کند. با کارگردانی «مصائب مسیح» (۲۰۰۴) دینداران یهودی و مسیحی را به واکنش واداشت.
او خودش را بیشتر یک مسیحی مؤمن میدانست تا کارگردانی زبده و کاربلد. جامعه یهودی او را بهخاطر اینکه تأکید کرده بود مسیح را یهودیان کشتهاند مورد انتقاد قرار داد و خواهان کوتاهشدن لحظههایی از فیلم شد، اما گیبسون نه در اظهار نظرها کوتاه آمد و نه در دادگاه و در نهایت فیلم آنگونه که او میخواست روی پرده رفت.
پس از این فیلم بیشتر درگیر با رسانهها بود؛ گویی دیگر سینما، چه در کارگردانی و چه در بازیگری او را راضی نمیکرد. چند سالی نبود و با فیلم «لبه تاریکی» (2010، مارتین کمپل) در قامت بازیگر بازگشت. در «ستیغ هکسا» بهعنوان کارگردان، گویی او دیگر مردی نیست که لزوما کسی بخواهد یا نخواهد. به نظر میآید او مردی شده که خودش میخواهد؛ یک مرد سفیدپوست، استرالیایی-آمریکایی، جمهوریخواه، متعهد به کلیسا، بازیگر و کارگردان و دارای 9 بچه.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
9تا بچه داره؟! ای کاش بیشتر به زندگیه شخصیش که برا همه جالب تره میپرداختین نه فقط در جمله اخر..
صبا
من دیونه شجاع دلشم
فیلمی که بهترین فیلم زندگیم بود
و مل گیبسونی که با نقشش نشون داد یه عشق چقدر میتونه قدرتمند و زیبا باشه
گاهی بعضی فیلم ها عمیق ترین تاثیرات رو تو زندگی آدم میزارن
نظر کاربران
9تا بچه داره؟! ای کاش بیشتر به زندگیه شخصیش که برا همه جالب تره میپرداختین نه فقط در جمله اخر..
من دیونه شجاع دلشم
فیلمی که بهترین فیلم زندگیم بود
و مل گیبسونی که با نقشش نشون داد یه عشق چقدر میتونه قدرتمند و زیبا باشه
گاهی بعضی فیلم ها عمیق ترین تاثیرات رو تو زندگی آدم میزارن