موسیقی خیابانی؛ سرگردانی نُتها در غبار خیابانها
خیابان، محوطه خطکشیدهشدهای با بینهایت فلش که هر یک به سمتی امر میکنند، محل تردد و توقف ماشینها و آدمها...، گاهگاه میزبان میهمانان ناخواندهای است با سازی در دست... میهمانانی که اتمسفر چندمتری را که اشغال میکنند با موسیقی به تعلیق درمیآورند.
![موسیقی خیابانی؛ سرگردانی نت ها در غبار خیابان ها موسیقی خیابانی؛ سرگردانی نت ها در غبار خیابان ها](https://static1.bartarinha.ir/servev2/zkwNzQ1NmRjM/5Uwvb7W7Zm0,/file.jpg)
موسیقی در خیابان موضوع پروندهای است که اکنون پیش رو دارید.
اینکه نوازندگان در خیابانها با چه انگیزه و دلایلی مینوازند، سؤالی است که به باور آهنگساز و رهبر ارکستر، لوریس چکناواریان، اگر از صد نوازنده پرسیده شود شاید صد جواب متفاوت داشته باشد؛ بااینحال او دلایل مالی و اعتراض را از سایر دلایل پررنگتر میداند. جدا از مسئله مالی، مهمترین دلیل برای یک نوازنده خیابانی ممکن است این باشد که چون با هر تلاشی به جایی نرسیده، اکنون برای اعتراض دست به چنین کاری زده است؛ دلیل دیگر عرضه کردن هنر برای دیدهشدن و شناختهشدن است. گاه نیز با هدف آمادگی برای اجرا، در خیابان تمرین میکنند تا عکسالعمل مردم را ببینند.
این هنرمند مردمی که بین خود و مردم هیچگونه دیواری قائل نیست، میگوید: «در اروپا (وین، لیون و...) گروههایی هستند که فوقالعادهاند؛ خیلی از مردم دورشان جمع میشوند و به آنان پول میدهند. شاید در روز ۲۰۰ دلار درآمد داشته باشند. اینها نه برای جایی که در آن ساز میزنند اجارهای میدهند و نه مالیاتی پرداخت میکنند...»
رازمیک اوحانیان، آهنگساز و رهبر گروه کر، کاربرد واژه «موسیقی خیابانی» را نازیبا میداند و میگوید: «به جای اینکه بگوییم موسیقی خیابانی، بهتر است بگوییم موسیقی در پارکها. در شادیها و اعیاد هم میتوان موسیقی اصیل، کلاسیک و فاخر را در محل عبور مردمی که روزهای تعطیل به پارکها میروند نواخت. مسلما چنین اجراهایی میتواند به ترغیب خانوادهها به سمت موسیقی (این هنر آسمانی) کمک کند.» او پارکها و فرهنگسراها را محل مناسب عرضه چنین موسیقیهایی میداند.
اوحانیان در نسبت پارادوکسیکال میان زمختی آشکار پرهیاهوی خیابان و اجرای موسیقی در آن نیز میگوید که هر کاری را باید بر طبق معیارهای جامعه انجام داد: «آیا خیابانهای شلوغ ما چنین کششی دارند؟ آیا میشود در چنین سرسام و آلودگیای موسیقی اجرا کرد؟» به باور او، ارزش موسیقی در تلاقی سروصدای ماشینها، رفتوآمد مردم، دستفروشها و... از بین خواهد رفت: «شنوندگان چطور میتوانند بایستند، تمرکز کنند و گوش بدهند؟» او جلوی متروها را برای ساز زدن مناسب نمیداند و از آنجا که پارکها خوشآبوهوا هستند و خانوادههای ایرانی معمولا به این محیطها علاقهمندند، استفاده از آنها را صلاح میداند.
چهره پیشکسوت موسیقی کلاسیک ایران، شاهین فرهت، نیز با مرور کوتاهی بر تاریخچه تروبادورها در قرنهای 13،12 و 14 میلادی و با اشاره به منشأ اروپایی این نوع موسیقی همگانی، آن را صاحب فرهنگی میداند که به دلیل ورود مهاجران رنگ و بویش تغییر کرده است. این آهنگساز موسیقی کلاسیک درباره نوازندگان خیابانی در ایران میگوید: «هرچند نوزاندههای خوب هم هستند، اما اگر فقط انگیزه پول درآوردن باشد، پیشرفتی نمیکنند. بعضیها خیلی ضعیفاند. و بهطور کلی در ایران نمیتوان تعریفی ارائه کرد. ایران کشور شعر است و به دلیل کمبود موزیسین، نوازنده با تکنیک بالا نمیتواند در خیابان ساز بزند.» او درباره نوازندگانی که در خیابان مینوازند اظهار امیدواری میکند که این کار را فقط برای پول نکنند و در آنچه به مردم ارائه میدهند وجدان هنری داشته باشند.
ما خنیاگر نیستیم خودرَسانِشگریم
مهرداد مهدی، متولد شهریور ١٣۶۴ و بزرگشده شهر تهران، پیانیست، آهنگساز و تنظیمکننده و نوازنده تخصصی آثار پیاتزولا در ایران است که سطح پیشرفته نوازندگی آکاردئون را در ارمنستان نزد گئورگ گاسپاریان فراگرفته است.
![موسیقی خیابانی؛ سرگردانی نت ها در غبار خیابان ها موسیقی خیابانی؛ سرگردانی نت ها در غبار خیابان ها](https://static2.bartarinha.ir/servev2/DA0Nzg5ODRiN/5Uwvb7W7Zm0,/file.jpg)
او با بیش از ۱۰ هزار ساعت پرفورمنس فضای شهری، مبدع و پیشرو موسیقی شهری و محیطی در تهران است و تنها کسی است که آلبوم تکنوازی آکاردئون با نام «والسهای تهران» را در ایران منتشر کرده است. قطعه «والس تهرانِ» او بهعنوان موسیقی متن و تیتراژ پایانی فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی استفاده شده است.
آهنگساز آلبوم «دُرنادِئون» همچنان در خیابان ساز میزند، اما کمتر از قبل؛ هفتهای یکیدو بار. او میگوید: «سالهای قبل هیچ نوازنده آکادمیکی در خیابانها ساز نمیزد و اغلب مردم به دید تکدیگری به نوازندگی در خیابان نگاه میکردند.» اما او در همان سالها به خیابان آمد، ساز به دست گرفت و بهتدریج آکاردئون را تشخص بخشید.
مهرداد مهدی ۱۰ سال پیش نوازندگی این ساز را در خیابان، به قصد کسب درآمد، شروع کرد. «بعدها این به هدف تبدیل شد. من بسیار خجالتی و منزوی بودم، بعد از یک سال به پیشنهاد یک کارگردان تئاتر برای بازی در تئاتر وارد دانشکده سینما و تئاتر شدم؛ بنابراین با خودم روبهرو شدم و این روبهرویی باعث شد خودم را از درون به بیرون پشت و رو کنم... این کنش در من سبب شد کلاهی را که قبلا پایین کشیده بودم تا مردم مرا نبینند، بالا بکشم و به مردم لبخند بزنم. خیلی حرفها شنیدم که بعدا فهمیدم دارم حال شهر را خوب میکنم. بهموازات مطالعاتی که از پرفورمنسآرت، بازیگری، جنبشهای هنرهای خیابانی در غرب و آوانگاردیسم فرانسه داشتم، فهمیدم این کاری که من دارم میکنم یک کنش اجتماعی است که واکنشی را در مخاطب ایجاد میکند و در این فرایند حال شهر دارد بهتر میشود؛ بنابراین در پیادهروها یک آشنای غیرمعمول میدیدید که محصولی که به شما ارائه میداد صرفا شادی و حال خوب بود.
او درباره ضرورت این کار میگوید: «لازمه حیات اجتماعی، شادی اجتماعی است. ما در تعریف قانون میگوییم ضرورت، قانون را تعریف میکند و قانون ضروری است. من میگویم شادی برای حیات اجتماعی ضروری است؛ پس شادی میتواند قانون باشد. شهر را مهم پنداشتن؛ شهر فقط محلی برای گذر نیست؛ محلی است برای زندگی.»
مهرداد مهدی در مقطعی تصمیم میگیرد ساعت هفت صبح در خیابانها ساز بزند. او از اینکه باعث شده مردم روزشان را با رنگی متفاوت شروع کنند خوشحال است؛ مردمی که از اتمسفری که او آفریده است شاد و راضی به نظر میرسند. او از کشفی میگوید که با نوازندگی در این ساعت از روز ممکن شده است: «کشف من شگفتی میزان انرژیای بود که میتوانی صبح زود به مردم بدهی.»
او درباره ممانعتهای موجود بر سر راه این شغل، میگوید: «ممانعتها برای من مطرح نیست. این مسئلهای انسانی است. وقتی مسئلهای هست که ممانعتش مربوط به توافق چند انسان است، میشود برایش تلاش، گفتوگو و پافشاری کرد و سرتق بود... من ممانعتها را به رسمیت نمیشناختم، هیچوقت.»
مهرداد مهدی درباره قانونی بودن یا نبودن چنین شغلی با اشاره به خاطراتش میگوید: «مرا بازداشت هم کردهاند، اما رک به من گفتهاند در قانون اساسی بند و مادهای نیست که به جرمش تو را در بازداشتگاه نگه داریم؛ مگر اینکه شاکی خصوصی داشته باشی... تنها بحثی که مطرح است، قانون سد معبر شهرداری است. شهرداری دارد این را اعمال میکند و حق هم دارد. اینکه شما چقدر سد معبر میکنید یا نه، تجربی است. باید تجربه شود.»
آیا سطح موسیقایی ما با دیگر کشورها قابلمقایسه است؟
«ما گذشته همسانی نداریم که بتوانیم، در مقام مقایسه، خودمان و آنها را در یک ترازو بگذاریم. خاستگاه اولیه موسیقی در شهرها، آیینها و قومها به یک اندازه قدیمی است. عاشیقهای ما همانقدر قدیمیاند که مثلا تروبادورهای اروپا یا شمنهای اسکیمو یا طبالهای آفریقایی، سرخپوستی، هندی و چینی... وقتی که شهر و تمدن شهری به وجود آمد، پیادهرو را طراحی کردند که مردم از آن رد شوند، ولی نگفتند این گودی برای آن است که مردم اینجا ساز بزنند. در جهان مدرن این قضیه قدیمی و پذیرفتهشده است، خیلی هنری و آوانگارد و بهروز است، ولی در تهران بسیار نوپاست.»
مهرداد مهدی خود را اولین کسی میداند که موسیقی را به شکل آکادمیک به خیابان آورده است.
آهنگساز «والس تهران» لزوم حضور نوازندههای آکادمیک در خیابان را پیشرفت سطح شنیداری مردم و نیز از بین بردن دیوار جدایی میان هنرمندان خوب و مردم میداند و معتقد است: «هنرمندان زیاد نزدیک و قابل لمس نیستند؛ مردم باید ساز را از نزدیک ببینند و اگر سؤالی دارند بپرسند.»
نوازنده آلبوم «دُرنادِئون» درباره ردهبندی نوازندههای سطح شهر تهران و ارتباط رودرروی هنرمندان با مردم میگوید: «دسته اول نوازندههای کولی هستند؛ چه مهاجرهایی که از شمال ایران میآیند و آکاردئون میزنند و چه زاغهنشینانی که آکاردئون و داربوکا مینوازند و آواز هم میخوانند. گروه دوم نوازندههای سنتیاند که در سطح خیلی پایینی اجرا میکنند. دسته دیگر نوازندههای غربی هستند که خیلی جواناند و سبکهای تلفیقی تجربی بسیار عالی و پویایی اجرا میکنند. عده دیگر هم نوازندگان گیتار و آوازخوانهایی هستند که دم در متروها پاپهای دمدستی میخوانند و نیز گروههای پاپی که لسآنجلسی و غربی میخوانند و تا حدودی خوب هم میخوانند.»
او معتقد است ارتباط بیواسطه و رودرروی هنرمند و مردم میتواند به هنردرمانی منجر شود. «درمان هنرمند، درمان مردم؛ درمان تنهاییهای هنرمند، مخاطبنداشتنهایش، گذر از فیلترهای تولید، اسپانسرینگ، تبلیغات و چیزهایی که واقعی نیستند؛ چون شما هنرمندید تا مستقیما هنرتان را به مردم ارائه بدهید. خیلی مسخره است که سیدی را بگذارند در ویترین. این خوب هست، اما اولویت نیست. اولویت چیز دیگری است که فراموش شده است؛ ما باید از این در بیرون برویم و ساز بزنیم.
ما خنیاگر نیستیم؛ ما «خودرَسانِشگریم». این واژهای است که من ساختهام؛ یعنی مفاهیمی را که کشف میکنم شخصا به مردم انتقال میدهم، بدون هیچ فیلتر و کمکی. من کنسرت هم میدهم. همه پلتفرمها را باید استفاده کرد و نباید تابو داشت.»
او درباره تجربه دونوازی آکاردئون و ویولن توضیح میدهد: «تجربه ویولن برای من دو شاخه دارد؛ یک شاخهاش این است که ما به تجربه صوتی جدیدی در ایران رسیدیم با طعم موسیقیای که تو آهنگسازیاش میکنی، که نه ایرانی سنتی است و نه غربی؛ چیزی نیست که در رپرتوار ما وجود داشته باشد. آلبوم تکنوازی آکاردئون من تنها آلبوم تکنوازی آکاردئون، و «درنادئون» نیز تنها آلبوم دونوازی آکاردئون و ویولن در تاریخ ایران است. چنین ترکیب صوتیای در ایران هیچوقت ضبط نشده است.»
مهرداد مهدی در پاسخ به این سؤال که نواختن در خیابان به مجوز نیاز دارد یا نه و اگر نه، این آنارشیای را که در دود و سروصدای شهر اتفاق میافتد چطور میتوان کنار یک جرعه موسیقی قرار داد، (با توجه با اینکه گاهی پیش میآید دو گروه نوازنده در فاصله کوتاهی از هم میایستند و با سبکهای مختلفی ساز میزنند،) میگوید: «بحث اینکه فاصله ایمنی چقدر باید باشد، مجوز لازم است یا نه، ذات این کار اصلا آنارشیگری هست یا نیست، همه اینها نظر شخصی نمیطلبد و باید طی سالها تجربه شود و این تجربهها باید بهعنوان مستندات و فکت در اختیار باشند و تحت پروپوزالی به کمیسیون مصلحی- متشکل از نمایندگان موسیقی، اجتماعی، شهری، فلسفه، علوم انسانی، وزارت بهداشت، محیط زیست، دستگاه قضایی و قوه مجریه- کارشناسی شود؛ حتی باید درباره مشروعیتش که مهمتر از همه است حرف بزنند، محدودهاش را مشخص کنند و به تفاهم برسند. و بر اساس آن، سختگیری نکنند که ذاتش آزادبودن است.
![موسیقی خیابانی؛ سرگردانی نت ها در غبار خیابان ها موسیقی خیابانی؛ سرگردانی نت ها در غبار خیابان ها](https://static1.bartarinha.ir/servev2/DUwZGQ5YzBiN/5Uwvb7W7Zm0,/file.jpg)
ویولنیست تنها
نوازندگی خیابانی پرفورمنس است
متولد 74 است. 15 سال سابقه تحصیل در موسیقی آکادمیک و سه سال سابقه نواختن در خیابان دارد. اغلب تنهاست و گاهی با دوستانش ساز میزند. او این کار را برای شناساندن موسیقی به مردم، تقویت گوش شنوندگان و ارتقای فرهنگ موسیقایی کشور انجام میدهد و چندان دغدغه پول ندارد. در ادامه گفتوگو با این موزیسین 22ساله را میخوانید.
الان مهمترین چیزی که میخواهم بدانم این است که چرا اینقدر جابهجا میَشوید و تغییر مکان میدهید؟
در ایران نمیتوانند از نظر قانونی به ما ایراد بگیرند، اما چون خیلی جاها سلیقهای برخورد میَشود، نیروی انتظامی، پلیس امنیت و شهرداری هر جا بتوانند با ما برخورد میکنند. تنها ارگانی که میتواند به ما چیزی بگوید سد معبر شهرداری است، ولی ما سد معبر هم محسوب نمیشویم. در قانون سد معبر چیزی بهعنوان ساز زدن و نوازنده خیابانی وجود ندارد، ولی خیلی سلیقهای برخورد میشود و سعی میکنند ما را جابهجا کنند و نگذارند ساز بزنیم. نمیتوانند به ما ایراد بگیرند؛ چون نوازنده جنسی ندارد که بتواند بفروشد. جنس او سازَش است و طبق قانون نمیتوانند آن را ببرند. تا چند سال پیش میبردند؛ الان بیشتر سعی میکنند تذکر بدهند؛ خیلی وقتها هم ساز را میبرند، ولی مجبورند پس بدهند.
چرا مجبورند؟
چون ما جنس فروختنی نداریم که بشود روی ما اسم دستفروش گذاشت.
ولی نوایی که از این جنس (ساز) بیرون میآید، قابل فروش است؛ از این نظر که دارید از طریق آن امرارمعاش میکنید و بهعنوان شغل به آن نگاه میکنید. درست است؟
بله.
پس یکجور ابزار تلقی میشود...؟
روی قانون و قاعده خاصی نیست.
چقدر درآمد دارید؟
درآمد خیابان برای هر نوازنده متفاوت است؛ به توانایی او و مدتزمانی که در خیابان ساز میزند بستگی دارد. قاعده روتینی ندارد. نوازندههای خیابانی به چند دسته تقسیم میشوند؛ یکی افرادی مثل من که تحصیلات موسیقی دارند و هدفشان از ساز زدن در خیابان صرفا کسب درآمد نیست. دوم، آدمهایی که مثل قدیم فقط برای یک لقمه نان به خیابانها میآیند و فلوت، نی، تنبک و تار میزنند. طی چند سال گذشته موسیقی خیابانی مثل کشورهای دیگر در ایران هم دارد جا میافتد. نوازندههای خوب و تحصیلکرده موسیقی، آنها که ساز تخصصی بلدند و آهنگسازند، میآیند در خیابان آهنگهای خودشان را میزنند و میخوانند. این فرهنگ کمکم دارد در خیابانهای ایران و بین مردم جا میافتد.
من جدا از اینجا در ماه چند میلیون تومان از موسیقی درآمد دارم؛ در دو آموزشگاه درس میدهم، در ارکسترهای مختلف کار میکنم و کنسرت میدهم... اصلا اینطور نیست که از روی ناچاری و برای دیدهشدن به خیابان بیایم.
پس انگیزه شما از اینکه در خیابان ساز میزنید چیست؟
من به این تجربه پرفورمنس میگویم. آدمهایی که دارند از پیادهرو رد میشوند اصلا انتظار ندارند این موسیقی را بشنوند. آنها دارند با دنیا و افکار خودشان رد میشوند. بعضیها چند لحظه، بعضیها چند دقیقه و تعدادی هم میایستند و گوش میدهند و میپرسند چرا در خیابان ساز میزنید؟ این اتفاق برای من خیلی بزرگ است. اینکه بتوانم در طول روز با توضیحی که میدهم نگاه چند نفر را به موسیقی خیابانی تغییر دهم. متأسفانه سلیقه مردم ما خوب نیست و از موسیقی ارزشی (موسیقیای که محتوا داشته باشد؛ نه صرفا خواننده و شعر داشته یا وکالدار باشد. از نظر محتوا و ساختار کیفیت بالایی داشته و اصل موسیقی در آن رعایت شده باشد) شناخت زیادی ندارند؛ ساز زدن من در خیابان میتواند نگاه و گوش موسیقی حداقل صد نفر را در روز تغییر دهد.
![موسیقی خیابانی؛ سرگردانی نت ها در غبار خیابان ها موسیقی خیابانی؛ سرگردانی نت ها در غبار خیابان ها](https://static1.bartarinha.ir/servev2/TI3N2QzMjA5Z/5Uwvb7W7Zm0,/file.jpg)
پس بهعنوان رسالت به آن نگاه میکنید.
بله، و فکر میکنم خیلی از نوازندههای خوب هم وظیفه دارند در خیابان ساز بزنند؛ چون در ایران جاهایی مثل وزارت ارشاد برای تغییر فرهنگ ما و لااقل حفظ آن زیاد تلاش نمیکنند، ولی وظیفه آدمهایی مثل من این است که با دو ساعت ساز زدن در خیابان حداقل روی گوش موسیقی صد نفر تأثیر بگذارند.
آدمهایی که در خیابان ساز میزنند، درواقع خودشان را از یکسری معیارها و نگاههای قضاوتگرانه رها کردهاند؛ از چارچوبهایی که معمولا بر عرصه هنر، ازجمله موسیقی، حاکم است... آیا این جماعت به نوعی خودشان را ایزوله نکردهاند؟... و البته در کنار آن خطرهایی را به جان خریدهاند؛ از جمله اینکه شما باید مرتب نگران و پاسبان سازتان باشید که یک وقت آن را نبرند... جدا از این، انگار خودشان را آزاد کردهاند برای به دست آوردن تجربههایی که شما هم به بعضی از آنها اشاره کردید.
به نظر من آدمهایی که در خیابان ساز میزنند (نه آنها که صرفا برای امرارمعاش این کار را میکنند) جدا از تعارف آدمهای بزرگیاند، چون یکسری ساختارها را شکستهاند. در کشورهای دیگر این موضوع جا افتاده است؛ در آنجا هنرمندان بزرگ به خیابانها میآیند (چه موسیقی، چه نقاشی و چه هنرهای دیگر) و هنرشان را ارائه میدهند؛ نه صرفا برای پول؛ برای اینکه مردمشان را از نزدیک ببینند. و این اتفاق واقعا باارزش است. چیزهایی در مملکت ما تابو شدهاند و باید بشکنند. در سالهای اخیر خانمهایی هستند که در خیابان کارهای صنایعدستی انجام میدهند. چنین انسانهایی برای عوض کردن فرهنگ از برخی چیزها گذشتهاند؛ در آینده نزدیک هم قدرشان دانسته خواهد شد.
شما روی صحنه هم ساز میزنید؟
بله، در خیلی از استیجها ساز زدهام.
این دو تجربه چقدر با یکدیگر قابلمقایسه هستند؟
برای هر نوازنده حرفهای اینکه بتواند روی استیج ساز بزند، یک رؤیاست. من استیجی در تهران و دو اجرا در کشورهای خارجی داشتهام. ۱۵ سال است که بهطور حرفهای و آکادمیک ویولن تخصصی میزنم و از این نظر هیچ ضعفی ندارم، حتی از نظر مالی. بزرگترین حسی که میگیرم از خیابان است؛ چون دیدن لبخند آدمها از نزدیک و در فاصله خیلی کم، احساس بسیار قشنگتری دارد تا روی استیج از ارتفاع؛ بهخصوص دیدن آدمهایی که بلیت نخریدهاند و موزیسین نیستند و شاید علاقهای هم به موسیقی ندارند، ولی وقتی عبور میکنند، یک لحظه علاقهمند میشوند و نگاهشان عوض میشود. این خیلی باارزشتر از استیج است.
هنرمندی که روی استیج مینوازد با مخاطب خاص در ارتباط است؛ بنابراین مجبور است یکسری از معیارهای موسیقایی را رعایت کند، ولی با توجه به اینکه مخاطب خیابانی لزوما گوش و هوش موسیقی ندارد، نوازنده مجبور نیست آکادمیک ساز بزند. آیا این قضیه دست نوازنده را باز نمیگذارد تا هرجور که خواست بنوازد، عیبهای کارش را بپوشاند و موسیقی ضعیفی ارائه بدهد؟
به نظر من اینطور نیست؛ چون گوش آدمها هر قدر هم که موسیقی را نشناسد، آن را میفهمد و مردم فرق میان نوازنده حرفهای و غیرحرفهای را تشخیص میدهند.
با توجه به شناختتان، نوازندههای خیابانی را در سطح شهر چطور ردهبندی میکنید؟
ما ردههای عالی داریم که کارهایشان جدا از خیابان خیلی معروف است و حتی آثار جهانی دارند و در استیج و موسیقی حرفهای و... نامهای بسیار شناختهشدهای هستند.
میخواهید اسم ببرید؟
مهرداد مهدی. دو تا آلبوم دارد. او از موسیقی خیابانی بالا آمده است.
معیارتان برای انتخاب قطعات چیست؟
قطعاتی که از نظر ساختار و کیفیت بالا باشد. ۹۹ درصد قطعاتی را میزنم که زاده دل و سواد شخصیام باشد. سعی میکنم کارهای خودم را در خیابان اجرا کنم.
آیا برای هریک از اجراهای روزانه از قبل برنامه مدونی دارید؟
نه، برنامهریزی نمیکنم و چیزی را که به ذهنم برسد میزنم.
برای خودتان رقیبی متصور هستید؟
من زیاد به رقیب فکر نکردهام. دوست دارم همه نوازندهها در خیابان باشند؛ چه خیابان و چه جای دیگر. تعریف رقیب برای من انگیزه برای تلاش بیشتر است.
درباره سبکهایی که زیر پوست شهر جریان دارد بگویید.
همه سبکهای موسیقی در خیابان هست: سنتی، کوچهبازاری، اصطلاحا خالتور، موسیقی تلفیقی، کلاسیک، پاپ، جز، راک و...
![موسیقی خیابانی؛ سرگردانی نت ها در غبار خیابان ها موسیقی خیابانی؛ سرگردانی نت ها در غبار خیابان ها](https://static2.bartarinha.ir/servev2/jg5ZDEzMzk1Y/5Uwvb7W7Zm0,/file.jpg)
از بهترین و بدترین خاطراتتان در خیابان بگویید.
من توی این خیابانها عاشق شدهام، عشق واقعیام را از دست دادهام، زندگی کردهام، پول درآوردهام،... خیابانها و پیادهروها برای من پر از خاطرات خوب و بد است. به من توهین شده، لبخند دیدهام، گل گرفتهام، هزاران اتفاق خوب، هزاران اتفاق بد، لبخند بچهها و دستهای کوچکشان وقتی من را به مادر و پدرشان نشان میدهند و خیلی اتفاقات دیگر. در این سه سالی که موزیک خیابانی کار میکنم، به معنای واقعی کلمه زندگی کردهام. بهترین و بدترین خاطرات زندگیام در همین خیابانها رقم خورده است.
ارسال نظر