روزنامه ایران - ندا سیجانی: عباس تهرانی از آخرین نوازندگان قره نی یا همان کلارینت در موسیقی ایرانی است، کسی که بخشی از تاریخ معاصر موسیقی را به دوش میکشد و وقتی توانست با کلارینت موسیقی سنتی را اجرا کند، اتفاق مهمی را در عرصه موسیقی سنتی رقم زد.حالا سالها از آن روزی که با مادرش به مغازه اسباب بازی فروشی رفت و بهجای هر وسیلهای یک نی لبک را انتخاب کرد تا بنوازد، می گذرد. شاید از همان لحظه که صدای نی لبک را درآورد تصمیم گرفت درهمین راه موسیقی ادامه دهد و حالا با ۸۹ سال سن، همچنان مشتاق و عاشق است. مشتاق آموزش و عاشق نواختن. آلبوم «تکنوازان۱» از آثار صوتی او پس از انقلاب است که با همراهی تنبک ایزد کاویانی به تکنوازی و بداهه نوازی در مایه دشتی، دستگاه ماهور، دستگاه همایون، بیات ترک و بیات اصفهان پرداخته است.
علاوه بر این او کتاب «آهنگهای فولکلور» را تألیف کرده است، کتابی که سرنوشت عجیبی داشت: «در آغاز انقلاب زمانی که دانشگاهها و مغازههای کتابفروشی را آتش زدند جلد اول کتاب من هم آتش گرفت و تنها جلد دوم آن باقی مانده است.» غیر ازاین کتابی با عنوان «تئوری موسیقی کلارینت» نیز به شکل نیمه تمام تألیف کرده که نیمه کاره رها کرده است.
چرا تصمیم گرفتید با کلارینت که یک ساز غربی است، ردیفهای موسیقی ایرانی را بنوازید؟
این یک اتفاق مهم درموسیقی ما بوده وهست. ساز من ساز کلاسیک غربی است؛ سازی که سولی کرن ندارد (علامتی درموسیقی ایرانی که با گذاشته شدن قبل از هر نت، آن را به اندازه ربع پرده یا در معنی دقیقتر کمتر از نیمپرده بم میکند) من توانستم با لب، این نتها را روی ساز پیاده کنم و به همین خاطر تنها کسی هستم که گوشهها و ردیفهای موسیقی ایرانی را با ساز کلارینت (قره نی) نواختم واین اتفاق در دنیا جهانی شد. آن زمان در رادیو هشت نفر نوازنده کلارینت بودیم، هنرمندانی چون علی وزیری تبار، مرتضی گرگینزاده، محمد شیرخدایی، رضا گلشن راد، سلیم فرزان و رضا یاوری اما هیچ یک از دوستان نتوانستند کاری را که من روی این ساز اجرا کردم انجام بدهند.
با این حال همچنان هنرجویان کمی بهدنبال یادگیری این ساز هستند.
متأسفانه هنرجویان موسیقی شناخت کافی از این ساز ندارند، البته ناگفته نماند که کلارینت ساز بسیار مشکلی است ما میتوانیم پیانو را با پدال و انگشتها بنوازیم اما این ساز دمیدنی است و باید به عمل بیاوریم. انگشتگذاری کردن روی قره نی زمانبر است و حوصله میخواهد. متأسفانه این ساز آنطور که باید و شاید به مردم معرفی نشده؛ قره نی سازی است که آرام آرام از سوی ارتش به مردم معرفی شد، آن هم در رژههای نظامی. امروزه هم تنها در آموزشگاه موسیقی من این ساز تدریس میشود اما کسانی که این ساز را میشناسند و خانوادههایی که اهل موسیقی هستند بهدنبال آن میروند.
یعنی هنوز هم تدریس میکنید؟
بله. شاگردان بسیاری هستند که این ساز را نزد من آموزش دیدهاند و امروزه در ارکسترهای موسیقی بخوبی میدرخشند مانند نوشین حسینی طباطبایی یا ایمان جعفری که هرکدام به مدت ۱۰ سال آموزش موسیقی کلاسیک غربی دیدند و نواختند و بعد از آن ردیفهای موسیقی ایرانی را به آنها آموزش دادم، حتی شاگردانی هم بودند که بعد از آموزش به خارج از ایران رفتند و درآنجا مشغول فعالیت هستند.
بعد از انقلاب چرا به آموزش این ساز پرداخته نشد؟
بهتر است بگوییم بعد از انقلاب ازموسیقی و موسیقیدانان حمایت چندانی نشد البته باید گفت نه تنها حمایتی نشد بلکه در برخی موارد اهانت هم شده است. بهطور مثال آقای شجریان هنرمند خوب موسیقی ما چرا باید ممنوع از کار باشد؟ موسیقی زبان ملتها است و باید با احترام به آن نگاه کنند. لغو کنسرتهای موسیقی به معنی بیاحترامی به هنرمندان است؛ هدف این افراد چیست! به دنبال چه هستند؟ هنرمند کاری به سیاست ندارد؛ هنر یعنی عشق نه سیاست. اگرعاشق باشیم میتوانیم به سراغ موسیقی برویم. خود من وقتی این ساز را مینوازم تمام وجود و ماهیتم به سوی زیباییها و خوبیها میرود. البته امروزه یک مقدار اوضاع موسیقی و هنرمندان نسبت به سالهای گذشته بهتر شده است.
و فکر میکنید عشقی که در هنرمندان نسل شما بود، امروز هم همچنان وجود دارد؟
بله قطعاً، کسانی که به کنسرتهای موسیقی میروند تنها به خاطر عشق و علاقه است اما متأسفانه مانع این کنسرتها میشوند. مردم موسیقی را دوست دارند خصوصاً موسیقی سنتی و از شنیدن موسیقی برنامههایی چون گلها و برگ سبز لذت میبرند. موسیقی عارفانه انسان را به دنیای دیگر میبرد. شاید بهتر باشد بدانید چرا این ساز را انتخاب کردم. مادرم در شبهای جمعه به زیارت حضرت عبدالعظیم میرفت. به خاطردارم سن کمی داشتم یک روزبا مادرم به زیارت رفته بودیم که در راه بازگشت مغازه اسباب بازی فروشی دیدم.
مادرم می خواست برای من وسایل بازی بخرد اما وقتی چشمم به نی لبک افتاد بیاختیار به مادرم اصرار کردم یکی برایم بخرد.هنگامی که برای نخستین بار در آن دمیدم و صدایش به گوشم رسید از خود بیخود شده و با وجود سن کم عاشق موسیقی وصدای آن ساز شدم. به خاطر دارم زمانی که به دبستان رفتم به ساز فلوت علاقه بسیاری پیدا کردم درواقع موسیقی را ازمدرسه شروع کردم، حدود هشت - نه ساله بودم؛ آن زمان در دوره ابتدایی یک ساعت کلاس موسیقی و یک ساعت کلاس قرآن و شرعیات داشتیم وبهتراست بگویم که براحتی میتوانم قرآن را قرائت کنم.
در دبستان فلوت مینواختم و وقتی متوجه انگیزه و کار خوب من در موسیقی شدند من را به پیشاهنگی معرفی کردند و درواقع معلم اول من در موسیقی زنده یاد سروان غلامحسین مین باشیان بود. ایشان افسرموسیقی و رئیس موسیقی بالابان چی بودند و من با لباس پیشاهنگی بر تن وارد دسته بالابان چی به سرپرستی زنده یاد سروان مین باشیان در مدرسه فرخی در مولوی شدم. بالابان چی، گروه موسیقی کوچکی بود که از دو کلارینت، دو فلوت، دو طبل کوچک و بزرگ و یک جفت سنج تشکیل میشد..در گروه بالابان چی چهار نوازنده وجود داشت؛ ولیالله البرز و علی اصغر فریدونی کلارینت مینواختند و من و چنگیزعسگرپور، نوازنده فلوت بودیم که در گروه بالابان چی مارش مینواختیم. مدتی به این کار مشغول بودم سپس به هنرستان موسیقی رفتم.
پس از آن دوره به یاد ماندنی، وارد هنرستان عالی موسیقی شدم و به علت علاقهای که به ساز کلارینت پیدا کرده بودم، این ساز را بهعنوان ساز اصلی خود برگزیدم. آن زمان استاد ایرانی برای آموزش کلارینت نداشتیم دراین هنرستان، ۱۲ موسیقیدان اتریشی تدریس میکردند، ۱۱ نفر آقا و یک خانم. معلم کلارینت ما، آقایی به نام ریش ان وایدر بودند. ایشان سبک نواختن غربی کلارینت را تدریس میکردند اما من همیشه علاقهمند بودم آن را با نوای زیبای موسیقی ایرانی و در دستگاههای اصیل خودمان بنوازم وچون آن زمان با موسیقی کلاسیک آنچنان مأنوس نبودم، نزد استاد حسینعلی وزیری تبار ردیفهای موسیقی ایرانی را بخوبی آموزش دیدم. موسیقی درهر مملکت و فرهنگ صاحب سبک خودشان است اما دوازده دستگاه موسیقی ایرانی حرف اول را میزند.
کار در رادیو را چه زمانی آغاز کردید؟
آن زمان دو رادیو وجود داشت، رادیو ژاندارمری و رادیو نیروی هوایی؛ پس از تست در رادیو وقتی استادان صدای ساز من را شنیدند اجازه دادند در هفته یک ربع ساعت تک نوازی داشته باشم تا آنکه توانستم وارد رادیو تهران شوم. آن موقع رادیو تهران در جاده قدیم شمیران قرار داشت و توانستم برای نخستین بار دربرنامه تک نوازی این رادیو به صورت زنده اجرای برنامه داشته باشم ناگفته نماند آن دوره شرایط ضبط موسیقی به مانند حالا نبود و مجبور بودیم به صورت زنده برای مردم موسیقی اجرا کنیم و رأس ساعت هم برنامه را قطع میکردیم. بعد ازآنکه رادیو تهران به میدان ارگ آمد درآنجا چند ارکستر فعالیت میکردند ومن در ارکستر شماره یک و شماره دو اجرای برنامه داشتم و بهمدت ۷ سال درارکستر شماره دو به سرپرستی جواد بدیع زاده کار کردم.
البته آن زمان که درجاده قدیم شمیران بودیم ارکسترها به نام شماره یک و دو نبود و با عنوانهایی چون ارکستر برادران معارفی، برادران مهدی خالدی، برادران مجید وفادار و برادران نورعین نامیده میشد. آن دوران سازهای کمی در ارکسترهای رادیو ارگ نواخته میشد که شامل پیانو، ویولن، تار و تنبک بود. اما با حضور زنده یاد داوود پیرنیا در رادیو ارکسترها سرو سامان پیدا کرد و تعداد سازها افزایش یافت و سازهای بادی مثل ساکسیفون، فلوت، کلارینت و کنتروباس نیز وارد ارکسترها شدند.
آن زمان در رادیو ارتش به همراه زنده یاد مین باشیان چه فعالیتی داشتید؟
سبک موسیقی که درآنجا اجرا میکردیم فقط مارش نظامی بود و حدود سه سال درآنجا فعالیت داشتم. به یاد دارم اواخرسلطنت رضا شاه بود و من به همراه علی اصغرفریدونی در گروه بالابان چی با لباس پیشاهنگی کلارینت مینواختیم و چنگیز عسگر پور فلوت و دخترخانمها درخیابان پارک لاله (جلالیه) رژه میرفتند.
بعد از شما هم کسانی بودند که ردیفهای موسیقی را با کلارینت بنوازند؟
دوستان بسیاری بودند که کلارینت مینواختند البته هیچ کدام ازآنها نمیتوانستند این کار را روی ساز کلارینت پیاده کنند اما من این کار را برای نسلهای آینده انجام دادم علاوه براین در گذشته با ساکسیفون آلتو، تنور، سوپرانو هم مینواختم.
آن دوران که کلارینت را در ارکستر استاد پیرنیا مینواختید به غیر از شما نوازندههای دیگری هم بودند؟
بله اما تعداد نوازندهها بسیار معدود بود، البته ناگفته نماند زنده یاد مهدی خالدی تنها کسی بودند که موسیقی مدرن را در ایران پیاده کرد و ازآن زمان این اتفاق قوت گرفت و درتمامی ارکسترها از سازهای بادی استفاده شد. آن دوران منوچهر بیگلری ترومپت نواز ارکستر سمفونیک بود که بسیار زیبا ساز مینواخت به طوری که در اجراهای خارج از ایران بسیار مورد تشویق و استقبال قرار گرفت.
شما هم آن دوران خارج از ایران اجرای برنامه داشتید؟
بله بسیار جوان بودم و در همان سال ها به همراه عباس شاپوری در قاهره اجرای برنامه داشتیم همچنین اواخر سال ۸۱ به همراه گروهی که سرپرستی آن برعهده من بود در چین روی صحنه رفتیم و زمانی که برنامه به اتمام رسید مسئولانی که در آنجا حضور داشتند ازاجرای زیبای نوازندگان ایرانی بسیار متعجب شده بودند.
سازهای بسیاری در ایران هستند که در ایران علاوه براینکه به دونام خوانده می شوند در کشورهای دیگر نیز کاربرد دارد مانند بربط (عود) یا قره نی(کلارینت) آیا در نواختن این سازها هم تفاوتی وجود دارد؟
خیر. تنها اسامی آنها متفاوت است و درنواختن همه به یک صورت است. به عقیده من موسیقی یک امرالهی و خدادادی است و پرورش دهنده روح انسان است همانطور که ما به غذای جسم نیازمندیم؛ غذای روح هم ضرورت دارد. موسیقی آرامش دهنده انسان است.ما باید به موسیقی با احترام نگاه کنیم زیرا موسیقی زبان ملتها است.خود من به شخصه وقتی با سازم یک قطعه مثل همایون، چکاوک، عشاق و دستگاههای دیگر را میزنم، به عالم دیگری میروم.
موسیقی که امروزه جوانان گوش میدهند یا سازهایی که به دنبال آن هستند اغلب غیرایرانی است با توجه به تجربه شما آیا این اتفاق خوبی برای نسل امروز ما است؟
موسیقیهایی که امروز تحت عنوان پاپ کلاسیک به گوش ما میرسد موسیقیهای نسبتاً خوبی است اما متأسفانه شعر و ترانههای آن بیمحتوا است حتی بعضی از ملودیهای آن به دل نمینشیند و با میزانهای شعر همخوانی ندارد به عقیده من دوازده دستگاه موسیقی ایرانی بسیار با ارزش است و ما به این مقامهای موسیقی افتخار میکنیم. در اروپایی تنها دو مقام ماژور و مینور وجود دارد ولی هر دستگاه از موسیقی ما روایتگر بخشی ازموسیقی اصیل و زیبای ایران است. امروزه به موسیقی سنتی ما کمتر توجه می شود و آنچنان که باید و شاید به آن پرداخته نشده است و ما را راضی نمیکند. کارهای خوبی که از جوانان به گوش میرسد موسیقی پاپ کلاسیک است ما آثار خوبی از برنامه گلها داریم که هم اشعار زیبایی داشت و هم ملودیهای ماندگار که هنوز هم قابل شنیدن است.
بخش آوازی موسیقی ما به چه صورت است؟
نسل امروز کم و بیش ردیفهای موسیقی آوازی را میخوانند حالا یا نمیدانند یا نمیخواهند بخوانند و برآورد کنند و کمتر به آن پرداخته میشود.
ساز کلارینت چه تحولی در موسیقی و ارکسترها ایجاد کرد؟
کلارینت سازی است که اول کشور انگلیس آن را به دنیای موسیقی معرفی کرد. سپس وارد کشورهای آلمان و فرانسه شد و به وسیله ارتش به ایران آمد. بعد از اینکه استادان آن دوره با کلارینت آشنایی پیدا کردند، از آن بهعنوان ساز ارکستر استفاده شد. کلارینت، سازی مکمل در ارکستر به شمار میآید. سازهای دمیدنی مانند کلارینت یا ساکسیفون برای جازموزیک است اما همانطور که میبینید کلارینت نقش بسیار خوبی در ارکسترها دارد، درواقع فضای موسیقایی ارکستر را پُر و زیبا میکند.
آن زمان ساز بم ویولنسل یا کنترباس بود اما وقتی ساز بادی کلارینت وارد ارکستر شد فضای خوبی در ارکسترها ایجاد شد به مانند کارهایی با ارکستر بنان نواخته ام. استاد بنان صدای بسیار زیبایی داشت. نخستین بار استادم، آقای وزیری تبار گوشه دیلمان را در آواز دشتی برای بنان نواخت. او نیز آوازی در این گوشه با صدای دلنشین خود اجرا کرد که درآلبوم «تنها ماندم» جزو بهترین آثار موسیقی برجا مانده است. من نیز در ارکستر روحالله خالقی، این گوشه را برای بنان نواختم و مورد توجه وی قرار گرفت. بنان از شنیدن این گوشه با کلارینت من، گفت که تهرانی از استاد وزیری تبار بهتر نواختی. در جواب گفتم استاد، آقای وزیری تبار استاد من است و مسلماً بهتر از من مینوازد بنان در پاسخ گفت تو مخملی مینوازی.
با استاد پرویز یاحقی دوستی و همکاری داشتید از خاطرات آن روز بگویید؟
پرویز یاحقی هنرمند بسیار توانایی بود و بسیار زیبا ساز میزد. یک روز با هم بودیم رادیو داشت ساز پرویز را پخش میکرد. تلفن زد به رادیو پرسید آقا این ساز چه کسی است که دارد پخش میشود؟ آن شخص گفت این ساز استاد پرویز یاحقی است. پرویز خوشش آمد که او این حرف را زد و گفت استاد پرویز یاحقی؟ سپس به او گفت: چطور ساز پرویز یاحقی خوب است اما خودش آدم بدی است!؟ پرویز یاحقی مشکلات و گرفتاریهایی داشت ولی هنرمند بینهایت خوبی بود و واقعاً زیبا ساز میزد. وقتی تصادف کرد به آلمان رفت تا بتواند خود را درمان کند اما آنها هم نتوانستند کاری برایش کنند و دار فانی را وداع گفت. صفحههایی که خودش به من داده را به یادگار نگه داشتم.
چرا بعد از انقلاب تنها به تدریس اکتفا کردید و در ارکسترهای موسیقی فعالیت نداشتید؟
ارکستری نبود که کاری صورت بگیرد و من هم دیگر آن روحیه لازم را نداشتم تنها گاهی در انجمنها اجرای برنامه داشتیم. بعد از انقلاب چندان از موسیقیدانان حمایت نشد و آنطور که دلمان میخواست نتوانستیم فعالیت کنیم خدا رحمت کند آقای تجویدی را زمانی که به ارکستر دعوت شدند ایشان گفتند اگر اجازه بدهند افراد ارکستر را خودم انتخاب کنم و دستی در انتخاب نداشته باشند، قبول میکنم اما قبول نکردند و تجویدی هم زیربار نرفت. امروزه برگزار کردن یک کنسرت بسیار مشکل است، آن زمان سالی یک بار برای هنرجویان کنسرت برگزار میکردیم اما با افزایش قیمت اجاره سالنها دیگر توانایی این کار را هم نداریم.
با این حساب چه انتظاری از حسن روحانی دارید؟
ما هنرمندان انتظار داریم دولت حمایتهای لازم را ازما داشته باشد؛ ما برای این سرزمین هستیم مسئولان فرهنگی باید دستمان را بگیرند. متأسفانه هنرمندان خودشان گلیمشان را از آب بیرون میکشند.
ارسال نظر