علی سرابی از کیامقدم و سریال مهرآباد می گوید
علي سرابي بازيگر نقش اول مهرآباد در گفتوگو با ايدهآل حرفهاي جالبي در مورد سريال، بازيگري و خودش دارد كه خواندني است.
مجله زندگی ایده آل: «كيامقدم» كاراكتر اصلي يا نقش اول سريال مهرآباد است كه بعد از 12 سال به ايران برگشته و با اتفاقات عجيب و متفاوتي مواجه ميشود. علي سرابي در دومين تجربه حضورش در سريالهاي تلويزيوني نقش كيا را بازي كرده و با توجه به تواناييهايش در تئاتر بازي خاص و ويژهاي ارائه داده و درست مثل ساير بازيگران اين سريال نگاهها را به خود خيره كرده است. هر چند هنوز قضاوت درباره كيفيت اين كار و بازيگرانش كمي زود است اما ظاهرا بايد تا قسمتهاي پاياني سريال منتظر غافلگيريهاي زيادي هم در نوع بازي بازيگران و داستان سريال، هم در سرنوشت كيا باشيم. علي سرابي بازيگر نقش اول مهرآباد در گفتوگو با ايدهآل حرفهاي جالبي در مورد سريال، بازيگري و خودش دارد كه خواندني است.
۶ قسمت فيلمنامه را دو ساعته خواندم
حدود دو سال قبل دوست من اميد سهرابي كه نويسنده اين سريال است پيشنهاد حضور در مهرآباد را داد اما چون من كار تئاتر ميكردم و درگيري زيادي در كارهايم داشتم اول پيشنهادش را رد كردم. بعد از آن اميد گفت حداقل ۶قسمت ابتدايي كه نوشته شده را بخوان و اگر خوشت نيامد كار نكن اما فيلمنامه آنقدر برايم جذاب بود كه كل ۶ قسمت را در دو ساعت خواندم و گفتم صد درصد در اين كار شركت ميكنم. دليل اصلياش هم اين بود كه اولا كار جذابي بود، هم اينكه به شعور مخاطب احترام گذاشته بود. مخاطب ايراني شعور بالايي دارد و بسيار باهوش است اما متاسفانه در سريالهاي تلويزيوني جدي گرفته نميشود. بعد از آن هم قرارداد بستم و شروع به كار كردم.
يك فيلم سينمايي داشتم كه اكران نشد
قبل از اين كار، من يك بار در فيلمي سينمايي از شهرام مكري حضور داشتم با نام «اشكان، انگشتر متبرك و چند داستان ديگر» كه اين فيلم هرگز اكران نشد.در تلويزيون هم سريال «سهمي براي دوست» را با مسعود اطيابي كار كردم كه به دليل حضور دوستم اشكان خطيبي و بازي كنار او بود. در همين ايام بود كه فيلمنامه مهرآباد به دستم رسيد و واقعا حضور در اين سريال برايم تجربه خيلي خوبي بود چرا كه پارتنرهايم همه دوستان صميمي و بچههاي خيلي خوبي بودند و در كار تصوير به من كمك زيادي كردند. كارگردان خوشاخلاقي هم داشتيم كه حين كار اجازه ميداد خودمان اتود بزنيم و تمرين كنيم. تهيهكننده، تصويربردار و كارگردان همه خوشفكر و خوشطينت بودند تا كار تهيه سريال در نهايت خيلي خوب پيش برود.
چيزي به اسم «بازي تئاتري» داريم
اگر بخواهيد ۱۰ بازيگر برتر سينما و تلويزيون ايران را نام ببريد ميبينيد كه هر ۱۰ نفر بازيگران تئاتر بودهاند. اين در همه دنيا هم ديده ميشود و همه بازيگران تئاتر در سينما و تلويزيون ماندگار شدهاند. مثلا از نسل قديمتر ميتوان به رضا كيانيان و پرويز پرستويي اشاره كرد يا از نسل بعد از آنها بازيگراني مثل محسن تنابنده، امير جعفري، پانتهآ بهرام و... بودهاند كه سالها كار تئاتر انجام دادهاند. الان هم همين طور در نسل جديد بازيگران تئاتري معرفي ميشوند كه استعدادهاي فوقالعادهاي دارند. با اين حال من بايد يك نكته را بگويم؛ به نظر من اينكه ميگويند «بازي تئاتري» غلط است چون در بازي تئاترهاي ما آنقدر رئاليسم و ناتوراليسم مشهود است كه نميتوان اين عناوين را به كار برد. به نظر من براي بازيگر فرق نميكند كه در تئاتر، سينما يا تلويزيون يا حتي راديو بازي كند. يعني مديومها فرقي با هم ندارند بلكه چيزي كه مهم است و كار را متفاوت ميكند هدايت بازيگر و تكنيكهايي است كه به كار ميگيرد.
وسواسي بودن كيا تعمدي است
فيلمنامه آنقدر دقيق است و همه چيز به هم ربط دارد كه لازم نيست من بازيگر چيزي به كاراكتر اضافه كنم.كيامقدم آدمي است كه در ابتداي كار بعد از ۱۲ سال دوري از ايران وقتي برميگردد آدمي منضبط، وسواسي و اتوكشيده است اما هر چه جلوتر ميرود و در تهران با افراد ارتباط برقرار كرده و اتفاقات مختلف را تجربه ميكند، كاملا شخصيتش تغيير ميكند و اصلا دگرگون ميشود. به همين دليل است كه در قسمتهاي ابتدايي سريال وسواس، تميزي، آرامش و طرز تفكر خاصي كه مثلا در حمام رفتن دارد را ميبينيم كه تعمدي است.
به من گفتند حوله حمامت كجاست؟
براي من خيلي عجيب بود كه كاربعد از پخش ۶-۵ قسمت آن بازخوردهاي زيادي داشت چون من فكر ميكردم حداقل ۱۰ يا ۱۵ قسمت بايد پخش شود تا منتظر اين واكنشها بود. با اين حال بعد از پخش اين چند قسمت در بازخوردي كه از مردم گرفتيم فهميديم كار ديده شده هر چند سريال از شبكه تهران و براي استان تهران پخش ميشود و طبيعي است كه نسبت به كار در شبكههاي سراسري بيننده كمتري داشته باشد. با اين وجود من خودم بازخوردهاي جالبي از مردم گرفتهام كه در عرصه تصوير برايم جالب بود.مثلا يك بار از جلوي مغازهاي رد ميشدم كه يك نفر حرفي زد و متوجه نشدم چه گفت، بعد كه برگشتم گفت:«حوله حمامت كجاست؟» همان وقت فهميدم سريال واقعا ديده ميشود.
مقابل دوربين زندگي كرديم
در سريال مهرآباد تمام هم و غم ما اين بود كه بازيهاي بازيگران از بازيهاي كليشهاي سريالهاي تلويزيوني فاصله بگيرد و بيشتر شبيه زندگي شود. اگر دقت كنيد ميبينيد كه هركس زندگي خودش را ميكند و كاري به دوربين ندارد. در اين سريال به يك چيزي معتقدم و آن اينكه انتخاب بازيگر خيلي دقيق صورت گرفته يعني بازيگراني مثل مهران احمدي، هومن سيدي يا بهروز شعيبي كه هميشه نقش آدمهاي جدي را بازي ميكنند در اين كار نقش متفاوتي داشتهاند. مطمئنا اين انتخابها براي دوري از كليشهها صورت گرفته است. مثلا فلان بازيگري كه هميشه كار كمدي انجام ميدهد دچار كليشه ميشود اما وقتي مهران احمدي اين نقش را قبول ميكند سعي دارد بازي جزئي از زندگياش باشد و تماشاگر را با خود همراه كند.
موضوع خندهدار را در اوج جدي بودن اجرا كرديم
من در حيطه بازيگري چيزهاي زيادي را در تئاتر ياد گرفتم و شاگرد استاد مرحوم سمندريان بودهام. من در۲پروژه سينمايي دهليز و ملبورن كار بازيگرداني را انجام دادهام چون تمایل دارم به دوستان بازيگر خودم دانش و اطلاعاتي كه در اين حيطه دارم انتقال بدهم و هر چه از بازيگري ياد گرفتهام به آنها هم ياد بدهم. در سريال مهرآباد هم همه بازيگران دور هم جمع ميشديم و قصدمان اين بود كه دور از كليشههاي رايج در تلويزيون اگر موضوع خندهداري هست آن را در اوج جديت اجرا كنيم. من كارهاي زيادي در تلويزيون ديدهام اما بايد بدانيم مخاطب ايراني شعورمند و فهيم است. چرا سريالهايي توليد ميكنيم كه به اين شعور احترام نميگذارد و با تكيهكلامهاي بيارزش كاري ميكنيم تا حجم عمدهاي از مخاطبان تلويزيون با اين رسانه قهر كنند؟ به نظر من واقعا اگر در ساخت مجموعههاي تلويزيوني دقت شود اين اتفاق نميافتد.اين اولين باري است كه يك سريال با ژانر كمدي - درام از تلويزيون پخش ميشود و يك فيلمنامه جدي دارد كه فردي ميخواهد كليهاش را اهدا كند اما در تصادفي خودش ناقص ميشود و بعد از آن اتفاقات ديگري ميافتد كه به ترتيب به زيباتر شدن داستان كمك خواهد كرد. متاسفانه در سريالهاي ما هميشه يا اثري تهيه ميشود كه صرفا بخنداند يا بگرياند اما اميد سهرابي و گروهش از يك زاويه ديگر به اين اتفاقات نگاه كرده كه در اوج جدي بودن كميك هم باشد.
دوساعت بعد از قسمت ۸ قسمت ۲۹ را ميگرفتيم!
شخصيتپردازي سريال به شدت دقيق است و همه چيز نمودار دارد اما سختياي كه نقش من داشت اين بود كه كيامقدم ابتدا شخصيت آرام و منضبطي دارد اما بعدها شخصيتي شلوغ و دروغگو پيدا ميكند. من اين تغييرات را براي خودم رج ميزدم و نمودار درست كرده بودم چون مثلا اتفاق ميافتاد كه ۲ ساعت بعد از گرفتن بخشهايي از قسمت هشتم تكههايي از قسمت بيست و نهم گرفته ميشد، به همين دليل من براي خودم يك نمودار كلي درست كرده بودم و هر سكانسي كه ميگرفتيم را مينوشتم تا ببينم شخصيت چطور پيش رفته است. اين مسئله كارم را خيلي سخت كرده بود اما بعدها كه اين تصاوير كنار هم چيده شد ديدم كه واقعا كار درست انجام شده. البته من چون خودم تجربه سريال نداشتم، نميدانستم كه اين كار درست است يا نه اما اميد سهرابي بعد از اينكه فيلمبرداري ۶ قسمت آماده شد گفت شيوه درست كار همين است.
کیفیت برای مخاطب اهمیت دارد
ما ميبينيم كه سريالهاي ماهوارهاي يا سريالهاي اپيزوديك به شعور مخاطب احترام ميگذارند و مخاطب هم آنها را تعقيب ميكند. وقتي ميبينيم كه مخاطب سريالهاي روز دنيا را تهيه ميكند و ميبيند ، ميفهميم كه كيفيت برايش مهم است. يادم ميآيد فردي ميگفت اگر قسمت اول سريال را ديدي و بعد قسمت پنجم يا ششم را بايد بفهمي كه داستان از چه قرار است اما من مخالف اين مسئلهام. به نظر من سريال بايد طوري باشد كه تماشاگر حتي يك قسمت آن را هم از دست ندهد.
منتظر سورپرايزهاي زيادي باشيد
فقط يك چيز ميتوانم درباره كيا و كل سريال بگويم و آن اينكه تمام سريال طوري بازي شده كه تماشاگر بايد مدام داستان را دنبال كند و اينكه هيچ چيز براي مخاطب قابل پيشبيني نيست. در واقع آدمهاي اين سريال اصلا قابل پيشبيني نيستند و بيننده بايد منتظر سورپرايزهاي جديدي باشد. البته اين سورپرايزها تماشاگر را گيج نميكند اما نميتوانيم بگوييم هر قسمت قاعده و منطق خاصي دارد و بايد منتظر شگفتيها بود.
شايد ديگر سريال كار نكنم
بعد از حضور در كار آقاي اطيابي سريالهاي زيادي به من پيشنهاد شده اما قبول نكردم چون در هر فيلمنامه نقصي وجود دارد كه يا ميخواهد الكي بخنداند يا اشك دربياورد. فكر نميكنم با اين شرايط دوباره در سريالي بازي كنم مگر اينكه همه چيز يك مجموعه درست باشد و فيلمنامه درست هم شرط اصلي است. من از سوم خردادماه در سالن ايرانشهر يك كار تئاتر جديد را آغاز کردهام و احتمالا امسال يك كار سينمايي هم انجام ميدهم.
نظر کاربران
ای بابا بازم منو فراموش کردن تو چهره ها بیارن