بهترین فیلم های «جشنواره ساندنس» که باید دید
جشنواره فیلم ساندنس، بزرگترین جشنواره فیلمهای مستقل در ایالات متحده است که هر ساله برگزار میشود. بسیاری از فیلمهایی که برای اولین بار در ساندنس اکران میشوند، به دنبال پیدا کردن پخشکننده مناسب و درنتیجه تماشاگر بیشتر هستند.
باوجود برف سنگین ماه ژانویه امسال و تغییر در برنامه اکران تعدادی از فیلمهای افتتاحیه، امسال نیز جشنواره ساندنس در پارک سیتی یوتا، با موفقیت برگزار شد. تعدادی از فیلمهای استثنایی امسال جشنواره، لیاقت این را داشتند که نامشان برای همیشه در تاریخ سینما باقی بماند.
اکتشاف
The Discovery
«کسی که دوست دارم»، یکی از غافلگیرکنندهترین فیلمهای سال ۲۰۱۴ بود، فیلمی علمی-تخیلی و مهیج درباره جدایی یک زوج و ناملایمات پنهان زندگی. چارلی مکداول، با «اکتشاف»، دوباره به عرصه فیلمسازی بازگذشته، یک فیلم متفکرانه و علمی-تخیلی دیگر که فیلمنامه آن را با کمک جاستین لَدر، که در پروژههای قبلی نیز در کنار او بوده، نوشته است.
داستان «اکتشاف» در دنیایی اتفاق میافتد که وجود زندگی پس از مرگ از لحاظ علمی به اثبات رسیده، و میلیونها انسان برای رسیدن به آن دنیا، به زندگی خود پایان میدهند. مضمون این فیلم، تاحدی شبیه به قسمت چهارم از فصل سوم سریال «آینه سیاه» است، و همین موضوع میتواند برای تماشای فیلم «اکتشاف» وسوسهکننده باشد.
دیگر در این دنیا راحت نیستم
I Don't Feel at Home in This World Anymore
ماکون برلر بعد از بازی در نقش اول فیلم «ویرانی غمانگیز» جرمی سالنیر، حالا در جایگاه کارگردان، نخستین فیلم خود با نام «دیگر در این دنیا راحت نیستم» را ساخته، که جزو یکی از فیلمهای افتتاحیه ساندنس نیز بود.
ملانی لینسکی، پای ثابت نقشهای کمدی، در این کمدی تاریک، ایفاگر نقش روت است، یک پرستار کارآموز و افسرده، که سعی دارد دزدان لپتاپش را پیدا کند. این فیلم با داشتن کاراکترهای عجیبوغریبی مثل الیجا وود، در نقش همسایه غیرعادی روت، یک فیلم ساندنسی تمام و کمال است.
روت بهخاطر شغلش، از نزدیک با واقعیت نهچندان خوشایند مرگ، روبهروست. ما او را اولینبار، در حال مرتب کردن اتاق یک پیرزن غرغرویی میبینیم، که بهطور ناگهانی میمیرد. بعد از آنکه روت به خانه بازمیگردد، متوجه میشود که عدهای وارد منزل او شده و لپتاپ و ظروف مادربزرگش را ربودهاند و اینجاست که صبر و تحملش تمام میشود. از دید او، دنیا مکانی جهنمی و بیمعنی است، که ذرهای عاطفه و احساس در آن وجود ندارد.
این فیلم نئو-نوآر، همزمان کمدی لطیف و خشونتی هراسانگیز را در کنار یکدیگر ارائه کرده، و همین تلفیق هوشمندانه باعث شد که جایزه هیئت داوران جشنواره ساندنس را به دست بیاورد.
مانیفست
Manifesto
فیلم «مانیفست» برای عاشقان هنر ساخته شده، و فیلمی همهپسند نیست؛ ممکن است برای بعضیها پرمدعا و روشنفکرانه به نظر برسد. حتی اگر با چنین سبکهایی ناآشنا باشید، نمیتوانید استعداد توقفناپذیر کیت بلانشت و هنر فیلمسازی رزفلت را کتمان کنید.
«مانیفست» از پنجمین قانون طلایی جیم جارموش پیروی کرده: «هیچ چیز اصیل نیست. هر ایدهای را که برایتان الهامبخش است یا قوه تخیلتان را تقویت میکند، بدزدید.» رزفلت نیز دقیقا همین کار را کرده. فیلمی مهیج و بیپروا که در دوران پرمخاطره حال حاضر، الهامبخش و مشوق هنرمندان برای یافتن روشهای خلاقانه است.
کیت بلانشت در فیلم «مانیفست»، در قالب ۱۳ شخصیت مختلف، نقشآفرینی میکند، که هریک بهطور جداگانه، نماینده شاخههای هنری ازقبیل دادائیسم، سورئالیسم، مینیمالیسم، فیوچریسم، پاپ آرت، فیلمسازی و غیره هستند. در هر بخش، بلانشت در قالب یکی از شخصیتها رفته و تکگوییهای شاعرانهای را با لهجههای متفاوت ارائه میدهد. اما هیچیک از این دیالوگها توسط خودِ رزفلت نوشته نشده، بلکه از متونی برداشت شده که توسط هنرمندان، رقاصان، فیلمسازان، معماران و تئوریپردازان نگاشته شده.
نکته جالب توجه اینجاست که این پروژه طی ۱۱ روز فیلمبرداری شده، اما تدوین آن ۱۸ ماه به طول انجامیده است. اگرچه رویکرد آوانگارد و سورئال فیلم، گیجکننده به نظر میرسد، بااینحال، هر یک از کاراکترها یا همان مانیفستها، شخصیت و ویژگی خاص خودشان را دارند و هر یک با لودگیهایشان، بارها تماشاگران را به خنده میاندازند.
تا مغز استخوان
To the Bone
نویسنده و تهیهکننده تلویزیونی، مارتی ناکسون، اولین فیلم بلند خود با نام «تا مغز استخوان» را کارگردانی کرده، درامی در رابطه با اختلالات خورد و خوراک، که موضوع تازهای را مطرح میکند. اِلن با هنرمندی لیلی کالینز، دچار بیاشتهایی است، و برای درمان این مشکل، تحت روشهای درمانی متعددی قرار گرفته است. الن بهتازگی از مادرش جدا شده تا در کنار پدری که هیچوقت او را ندیده، زندگی کند. الن تصمیم میگیرد آخرین شانسش را برای درمان امتحان کند و برای این کار تحت نظر پزشکی ساختارشکن و در عین حال پیگیر به نام دکتر بکام، با بازی کیانو ریوز، قرار میگیرد.
لیلی کالینز در نقش دختر جوانی که خود را بهطور کامل مستحق درمان نمیداند، بازی تاثیرگذاری ارائه کرده. بهترین غافلگیری فیلم، حضور کیانو ریوز است که واقعیترین و ملموسترین نقشآفرینی خود را به نمایش گذاشته است. فیلم «تا مغز استخوان»، بر اعتبار هنری ناکسون افزوده و عواطف عمیق او باعث شده که فیلم، ضربه احساسی عمیقی را به بیننده وارد کند.
داستان یک روح
A Ghost Story
یک داستان ساده که با ظرافت و زیبایی روایت میشود. «داستان یک روح»، قصه مرد تازه درگذشتهای را دنبال میکند که نمیتواند مرگ و نابودی خود را بپذیرد، و همین خط داستانی، فیلم را به درامی لبریز از زیبایی و احساس تبدیل کرده.
دیوید لوری، طی سکانسهای کوتاهی، زوج خوشبختی را، با بازی رونی مارا و کیسی افلک، نشان میدهد که در یک شهر کوچک واقع در ایالت تگزاس، زندگی خوبی دارند. اما مرد خانواده در اثر تصادف کشته میشود، و روح او در شمایلی ساده، و زیر یک ملحفه سفیدرنگ با دو سوراخ، به زندگی گذشتهاش بازمیگردد. روح در سکوت، همسرش را در حال عزاداری تماشا میکند، بدون آنکه زن، از حضور او مطلع باشد.
حضور افلک، زیر ملحفهای سفیدرنگ، که عامدانه اینگونه طراحی شده، در نگاه اول، این تصور را بهوجود میآورد که با یک کمدی بیمزه و بیرمق روبهرو خواهیم بود. اما نکته جالب این است که لوری، در کنار فیلمبردار فیلم، اَندرو دروز پالمر، توانستهاند، حس ترس و غم را بهطور همزمان به بیننده منتقل کنند. با گذشت فیلم، تماشاگر از شوهر مرده و ساکت، به شبحی دوستداشتنی و غمگین میرسد. لوری، با روشی فانتزی، توجه ما را به سمت مضمون اصلی فیلم، که رنج و فقدان است، سوق میدهد.
باوجود بودجه پایین فیلم و حرکات بسیار کم دوربین، «داستان یک روح» طراحی جاهطلبانهای دارد. از سوی دیگر، لوری گوشههای تصویر را گرد کرده تا هر صحنه از فیلم، به شکل یک عکس قدیمی درآمده و کیفیت فیلم، کهنه به نظر برسد.
نظر کاربران
آخی فیمم کیا و فیلم کیسی افلک بهترین میشه