پیشنهادهای فرهنگی آخر هفته
«یک روز بخصوص» ساخته ی همایون اسعدیان که پیش از این از او آثاری نظیر «طلا و مس» و «بوسیدن روی ماه» را دیده ایم.
برترین ها - ایمان عبدلی:
تماشاخانه: نمایش «بازگشت به خانه» بر اساس نمایشنامه ای از هارولد پینتر در سالن ارغنون در حال اجراست، نمایشی نه پوچ اما بر اساس پوچی نگاه پینتر که با کمک سورئالیسم و در عین حال کمدی ماهیت آدم ها و روابط را افشا می کند و انگار مقابل تماشاچی ایستاده و بی رحمانه خیلی از درونیانتش را بیرون می ریزد. سبک اجرا در «بازگشت به خانه» تازه و کمتر کار شده است و با بی نهایت نمایش های مشابه و کپی شده سالن های تئاتر تفاوت دارد. از همین جهت تماشا و سعی در تطبیق با فضای چنین نمایشی به نوعی تمرین آشنایی با فضای مدرن تئاتر امروزی است. به عبارت دیگر در «بازگشت به خانه» با فضایی کاملا متفاوت در اتمسفر نمایشی ایران مواجهیم که سعی کرده با اجرای فرمیک و هماهنگ در طراحی صحنه، میزانسن، موسیقی و اجرای بازیگران کاری استاندارد را تحویل مخاطب بدهد. این همه از کیفیت کار نوشتم و این هم را هم اضافه کنم که در محتوای نمایش با اثری مواجهید که بعد از پایان در ذهنتان ادامه خواهد داشت.
دیالوگی از نمایش: « شماها مثل شی میمونین ، مثل چیز ، مثل یه سری چیز ارتعاش میکنین ، از این طرف به اون طرف، از اون طرف به این طرف. فقط میخورین و میخوابین و گند میزنین به همه جا، به همه چیز. شماها تو خودتون غرق شدین ، نمیتونین ببینین»
نمایش خانگی: سریال «عاشقانه» ساخته منوچهر هادی با هنرنمایی کلی ستاره نظیر: همون سیدی، مهناز افشار، محمدرضا گلزار، حسین یاری و ساره بیات و... به پنجمین قسمت رسید. تجربه تلخ سریال های نمایش خانگی بیش از هر چیز نگرانمان می کند که این سریال هم مثل خیلی ها نیمه کاره نماند. سریالی که تا اینجای کار علی رغم ضعف های زیادی که دارد، مخاطبان خودش را پیدا کرده.
به هر حال «عاشقانه» فضایی شیک و زیبا تحویل مخاطب می دهد و با تمرکز روی ستاره هایش و پرداخت نسبی یک داستان درگیر کننده مخاطب پیدا کرده، گرچه که در فیلمنامه و پرداخت شخصیت ها و حتی بازی بازیگرانی نظیر ساره بیات و رضا گلزار آشکارا ضعف دارد اما در میان گزینه های کم موجود برای تماشای سریال انتخاب بدی نیست. تصور کنید یکی از سریال های روتین شبانه تلویزیون را در فضایی بازتر و رنگ و لعاب دارتر می بینید.
اکران: «یک روز بخصوص» ساخته ی همایون اسعدیان که پیش از این از او آثاری نظیر «طلا و مس» و «بوسیدن روی ماه» را دیده ایم. فیلمی در مورد یک روزنامه نگار که در دوراهی اخلاقی قرار می گیرد و مابین افشای نام یک واردکننده داروهای تقلبی در زمان تحریم و نجات جان خواهرش در صف اهدای قلب، دومی را انتخاب می کند و رفته رفته تمامی آرمان و ایده آل های اخلاقی اش را به خاطر نجات جان خواهرش کنار می گذارد. در فیلمنامه با یک حذف احتمالا عامدانه مواجهیم. حذف کشمکش حامد برای انتخاب وضعبیت اخلاقی یا نجات خواهرش، در واقع فیلم عمده زمانش را به تمهیدات مصطفی زمانی (حامد) می پردازد که پول عمل اهدای قلب خواهرش را جور کند و از مرحله کشمش درونی خیلی راحت گذر می کند. نقطه ی قابل انتقاد داستان شاید همین باشد، وگرنه «یک روز بخصوص» در میان فیلم های اکران شده جزو متوسط ها قرار می گیرد، تماشایش تجربه بدی نخواهد بود.
تلویزیون: نمی دانم باید برای عوامل سازنده سریال پایتخت خوشحال باشیم که پس از چندین و چند بار تکرار سری های این سریال همچنان طرفدار دارند و یا ناراحت مدیران سیمایی باشیم که از فرصت بی نطیر سریال سازی غافل اند و بی توجه به خواست عمومی هیچ برنامه ای برای پرکردن وقت مخاطبات در باکس آخر شب کانال های تلویزیونی ندارند. این روزها سریال پایتخت از شبکه شما پخش می شود و خیلی ها با این سریال به این شبکه کوچ کرده اند،پرداخت دقیق جزئیات ملموس یک زندگی معمولی برگ برنده این سریال محبوب است، در ضمن دیوار به دیوار در شبکه سه هم کار آبرومندی است که تماشایش حداقل آزارتان نمی دهد.
کیوسک: این روزهای نزدیک به انتخابات روزنامه های سیاسی جان تازه ای گرفته اند، برخلاف باقی روزها که خبرهای روزگذشته خبرگزاری را انعکاس می دهند، تولید کننده شده اند و کلی یادداشت و گفت و گو تولید می کنند، در واقع در روزگار پسا نوروزی و خواب ماهنامه ها و این روزنامه ها هستند که از فرصت یک ماهه تا انتخابات استفاده می کنند و حتی برخی به عمق رفته اند و معضلات سیاسی و اجتماعی را در سطح ماهنامه های تخصصی علوم انسانی نقد می کنند. از خوب های این روزها می توان به اعتماد و شرق در میان نشریات اصلاح طلب و صبح نو در میان نشریات اصولگرا اشاره داشت.
خورجین: «کاغذ بی خط» اثر ناصر تقوایی با بازی درخشان هدیه تهرانی و خسرو شکیبایی داستان یک زوج است که در روزمرگی های زندگی دچار تلاطم شده اند و نمی توانند بدون کنایه و تعریض با هم حرف بزنند. تقوایی فیلم را درمیانه افشاگری های قتل های زنجیره ای ساخت و فیلم آشکارا چند اشاره عیان به آن مباحث دارد. شاید از ساخت فیلم ۱۷ سالی گذشته باشد، اما با تماشای این کار متوجه می شویم که چگونه با یک فیلمنامه ی سرحال و درست و شخصیت پردازی عمیق می توان داستانی بدون افت و خیز را در یک چار دیواری برای مخاطب جذاب کرد و میخکوب نگهش داشت. تماشای آثاری چون کاغذ بی خط هم حسرت غیبت کسانی چون تقوایی را یادمان می آورد و هم نشان می دهد که مسیر کلی سینما ایران حتی با توجه به جوایز قابل اعتنای جهانی خیلی رو به پیشرفت نبوده است.
پ
نظر کاربران
تشكر
گویا نویسنده خیلی عجله داشته!! نوشته پر است از غلطهای تایپس