گفتگو با «جولیان مور»، ستاره ای درخشان اما کم نور!
جولیان مور، سال آرامی را پشت سر گذاشت، سالی که با حضورهای کوتاهش در برنامههای تلویزیونی به انتها رسید. واقعیت این است که مور از نیمه اول سال گذشته که در دو اثر مستقل ظاهر شد دیگر نقش چالشبرانگیز خاصی مانند دوران جوانیاش ایفا نکرده است.
سال آینده مور با سه فیلم و یک مجموعه تلویزیونی مهم بازخواهد گشت. آثار سینمایی مهمی که باز هم در آنها نقش مکمل را ایفا خواهد کرد؛ «تعجب زده» درام کودکمحور تادهاینز، «سابربیکن» اثر پرستاره جورج کلونی و در نهایت بلاک باستر «کینگزمن ۲» آثاری هستند که میتواند حکم بازگشت مور به فیلمهای بدنه اصلی سینما را صادر کند. برگ برنده مور در سالی که پیش رو داریم مجموعه تلویزیونی دیوید اُ راسل است، جایی که در عصر طلایی تلویزیون شاهد حضور وی در کنار رابرت دنیرو در نقشی محوری خواهیم بود. در گفتوگوی تاکز با مور سعی شده است دلیل سردیاش در این سالها نسبت به سینما و احوالات این روزهایش مورد بررسی قرار بگیرد.
خانم مور شما در جایی اظهار داشتید که شغل بازیگری میتواند در لحظه به هیچ و پوچ تبدیل شود آیا این بیثباتی همچنان شما را آزار میدهد؟
فکر میکنم حرفی که زدم حرف ناملموسی نبوده است. بهعنوان یک بازیگر اغلب با خودتان فکر میکنید که «برای فلان بازیگر چه اتفاقی افتاد؟ کجا رفت؟» منظورم این است که ممکن است در شرایط خوبی قرار بگیرید و شغلتان هم دستخوش اتفاقات موفق و بزرگی هم بشود اما باز هم چیزی را تضمین نمیکند. بازیگری یک شغل مستقل است مانند دیگر شغلهای مستقلی که وجود دارد. البته اینروزها بازیگری حرفهای با بازه زمانی بلند مدت در نظر گرفته میشود اما خب بازه زمانیاش همیشگی نیست. میگویند که مردم در طول عمر خود شش یا هفت شغل عوض میکنند بنابراین آدم نمیداند که چه میشود.
شما که این مراحل را طی کردهاید. آیا میتوانید خودتان را در شغل دیگری تصور کنید؟
حدس میزنم شما هرگز قدر روزهایی را که در کالج به سر میبردید ندانستید.
هرگز برای شما لحظهای وجود نداشته است که بخواهید بازیگری را رها کنید؟
و چطور میتوانید بر یادگیری آن مهارت فایق بیایید؟
فقط باید راهی برای تمرکزکردن روی آن را پیدا کنید. باید از آنچه میخواهید انجام دهید آگاهی درستی بیابید و همچنین اطلاعدرستی داشته باشید که دوربینها کجا قرار گرفتهاند؛ بقیه چیزها خودشان در هنگام فیلمبرداری جور میشود. تمرکز بیاندازه آن چیزی است که بدان نیاز داریم.
پس شما معتقدید که تمرکز یکی از مهمترین تواناییهایی است که یک بازیگر به آن نیاز دارد؟
آیا در ایفای نقش در فیلمهای کمدی فشار کمتری را متحمل میشوید؟
هر کدام چالشهای خاص خودشان را دارند. آدم سعی در یافتن معنایی برای کارش دارد اما بعضی وقتها در کمدی این کار سختتر است و شما نمیدانید که بامزه هستید یا نه. هیچکس سر صحنه فیلمبرداری نمیخندد همه باید سر صحنه ساکت باشند و در نتیجه شما نمیفهمید که کاراکترتان خوب در آمده است یا نه و تازه اگر هم بخند آدم فکر میکند از روی ادب است و یا اینکه میخواهند با شما مهربان باشند(میخندد).
اینروزها آیا کاراکتری هست که دوست داشته باشید در آن ایفای نقش کنید؟
پس شما در نقشهای زنانی که آن را عهده دار میشوید، جزیی از خودتان را در آن جستوجو نمیکنید؟
امیدوارم آنچه که خودم هستم نقشم را تحتالشعاع قرار ندهد. زندگی من یک مسئله جدای از نقش است. هر چه سنم بیشتر میشود، در نقشهایم اصالت بیشتری را میخواهم. وقتی مردم درباره نقش یک فمنیست قدرتمند صحبت میکنند خوب بازیگر لازم نیست خودش هم یک شخصیت قدرتمند داشته باشد باید بتواند قدرتمندی را بازی کند. شما باید فقط به حس واقعی آن شخصیت دست یابید. البته اگر این فرصت را داشته باشید که تجربه مشابهای از نقش در زندگی خودتان هم داشته باشید خب این دیگر عالی میشود.
آیا برای شما هیچوقت شده پیشامده است که تجربههایی که در فیلمهایتان کسب کردهاید روحیهتان را تحتالشعاع خود قرار داده باشد؟
حتی اگر نقش شما را در شرایط دشواری باشد بازم دلتان را نمیزند؟
داشتن بعضی حسها و درک کردنشان بعضی مواقع واقعا واجب است. زندگی واقعی همیشه آسان نیست. شما نمیتوانید همیشه خوب آورده باشید ولی فقط به این دلیل که بعضی چیزهای منفی وجود دارد معنایش این نیست که شما هم خودتان را بکشید. این مسئلهای مهم است و غریب هم بهنظر میرسد اما یکی از مهمترین دلایلی که ما کتاب میخوانیم یا به تماشای فیلم میپردازیم یا با ماشین به سرعت میرانیم یا به شهربازی و سفر میرویم این است که ما میخواهیم یک زندگی جدید را به خود تزریق کنیم. دلمان میخواهیم چیزی را حس کنیم دلمان چیزی برای حسکردن میخواهد.
ارسال نظر