علی حاتمی، مرد هزاردستان
آنهایی که سن شان به هزاردستان قد می دهد یا تکرارش را در این سال ها دیده اند، با تک تک دیالوگ ها آشنا هستند. دیالوگ هایی که در تمام کلمه هایشان امضای علی حاتمی را به خوبی می توان دید.
«هزاردستان»، یا خان مظفر همانطور که از اسمش پیداست مظهر شکوه و جلال و قدرت است که می تواند در یک لحظه هست را به نیست و نیست را به هست تبدیل کند. همان که شکوهش حتی در ذهن هم نمی گنجد و شخصی همچون رضا تفنگچی نمی تواند هیچ تصوری از صاحب این نام داشته باشد تا زمانی که بر او روشن شود «هزاردستان» واقعا کیست؟
هزاردستان دورهایی از تاریخ را از نگاه حاتمی نقل می کندو شاید این گواه درستی باشد که او تنها یک تصویر کلی و اجمالی از تاریخ نداشته است و در واقع دورانی را شرح داده که خودش تا حدودی دیده و شنیده است.
حاتمی می خواهد این دوران را که شاید سرشار از آرزوهای سوخته و آرمان های بی سرانجام بوده است شرح دهد. آرمان هایی که در اشخاصی چون رضا خوشنویس، ابوالفتح و ... می توان به تدریج و به دست تقدیر آثار کمرنگ شدن یا حتی از میان رفتن شان را دید. «هزاردستان»، در زمان خودش با ایرادهایی چون جعل شخصیت ها و تحریف تاریخ و ... مواجه شد اما شاید بتوان این مجموعه را برداشت یک کارگردان از بره های از دوره قاجار دانست که حتی با پذیرش این جعل ها و تحریف ها نمی توان منکر دلنشینی آن شد.
دوره های تاریخی که آنقدر نقص و زشتی و فساد در آن زیاد است که شاید یکی از اهداف کارگردان هم از همین موضوع نشأت گرفته است و حاتمی می خواست با آفرینش شخصیت های شاهنامه وار و دقت در جلوه های بصری و جزئیات شخصیت ها و ... آنطور که می خواست آن را به نمایش درآورد. حداقل در دنیایی که خودش خلق کرده بود؛ شهرک سینمایی غزالی.
این همه تلاش و دغدغه برای آفرینش این مجموعه که منجر به ساخت شهرکی شد که امروز یادگاری از حاتمی است و این همه دقت و ظرافت در خلق شخصیت ها و دیالوگ نویسی ها و علاوه بر اینها زمان طولانی ساخت این مجموعه که از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۶ ادامه داشت، گواهی بر علاقه زیاد علی حاتمی به داستان های تاریخ و سنت ایران است.
علاقه حاتمی را به داستان ها و ادبیات عامیانه در کارنامه اش از ساخت حسن کچل تا هزاردستان و دلشدگان میشناسند. با همه اشکال هایی که شاید در آن زمان به نوع داستان پردازی ها و شخصیت های این سریال گرفته شد اما بعد از مدتی این نوع روایت به عنوان ادبیاتی مستقل که متعلق به علی حاتمی بود، پذیرفته شد.
شخصیت های این داستان همه در عین تفاوت جایگاه و منصب اما از لحاظ ظاهری و نوع پوشش تقریبا شکل و شمایلی یکسان یا شبیه به هم دارند و همه آنها به صورتی فاخر و باشکوه همچون شخصیت های شاهنامه به تصویر کشیده شده اند تا جایی که خان مظفر و مفتش شش انگشتی و ... در ظاهر شبیه به هم به نظر می رسند. با این تفاوت که خان مظفر یا همان «هزاردستان» اگر اراده کند می تواند به هزار نفر امر و نهی کند و حکم زندگی و مرگشان را نیز صادر کند در حالی که گستره اختیارات مفتش کمتر و محدودتر است.
«هزاردستان» یک تراژدی است از آرزوهای بربادرفته یک نسل که تقریبا هم دوره کارگردان هستند. حاتمی در این سریال تهران قدیم، مردمانش و مراوداتشان را شرح می دهد. گاهی شاید با دقت و وسواس زیاد در جزئیات و حتی طراحی لباس و صحنه سعی می کند بخشی از ناگفته ها را در این قالب های بصری بگنجاند.
همه اشیا و عناصر صحنه در خدمت بیان دقیق تر رویدادها و شرح محتوای بیشتری از آن روزگارت درآید. نکته دیگری که در مورد تاریخی که حاتمی روایت کرده است می توان گفت این است که شخصیت های این فیلم برخی مصداق تاریخی دارند و برخی ترکیبی از چند شخصیت تاریخی هستند اما از برخی دیگر هیچ نام و نشانی در گذشته دیده نشده است.
حتی در مورد خان مظفر هم مدارکی برای حضور و فعالیتش در کمیته مجازات وجود ندارد و از نظر زمانی هم نمی دانیم دقیقا تا چه زمانی زندگی می کرده است. در واقع حاتمی روایت انتزاعی و تصویر ذهنی خودش را موازی با تاریخ ملی ایران پیش می برد و برای شرح این دوران با واقعیت و خیال دست و پنجه نرم می کند.
علاوه بر این، او در کنار این روایت ها، سیر تحول و گذار از سنت به مدرنیته را نیز در نظر دارد و شاید به نظر برسد که چندان از این تحول خشنود نیست و بیشتر به همان سنت های بومی هم نیست و گاهی هم آنها را مورد نقد قرار می دهد. او بیشتر به دوران پهلوی اول یعنی زمان حکومت رضا شاه پرداخته است، در عین حال مایه ها و رنگ و بویی از قاجار (دوره قبل از پهلوی) و نشانه هایی از دوره بعد که همان پهلوی دوم است را به همراه دارد. شرح رویدادهایی چون تشکیل مجلس و مقدمات تغییر دولت و روی کار آمدن محمدرضا شاه و به تبع آن تغییرات اداری و سیاسی که بر اثر روی کار آمدن دولت جدید در حال شکل گیری بود.
تمام پیشنهادها را رد کردم
اگرچه این رویدادها و اتفاقات بیان تاریخ و سرگذشت ملت ایران در یک دوره میانی یعنی دوره ای بین قاجار و پهلوی است اما نمی توان از مفاهیم استعاری و توصیفی آن چشمپوشی کرد. مثلا مصداق خیلی از شخصیت های شاهنامه مثل کاوه آهنگر، یا اسدالله خان ابوالفتح زاده (ابوالفتح) و ... را در «هزاردستان» آفریده شده اند اما با تغییرات بسیاری که در شخصیت پردازیشان شکل گرفته است.
ممکن است این شخصیت ها برگرفته از شخصیت های نامی و شناخته شده تاریخ و فرهنگ ایرانی باشند اما این بار به گونه ای متفاوت و از منظر علی حاتمی نمایش داده می شوند. تغییر و نوآوری در شخصیت و حتی زندگی این شخصیت ها زیاد است و آنها هر یک بخشی از تاریخ را در قالب شخصیت خود بیان می کند. شخصیت های این فیلم دارای پس زمینه ها و تاریخ و گذشته عمیقی هستند که باعث می شود به عنوان تیپ شناخته نشوند. بلکه شخصیت های مستقلی باشند با جزئیات و ظرافت های بسیار در حرکات، گفت و گوها و صدا.
هر یک از این شخصیت ها با توجه به ویژگی های شخصیتی و رفتاری که برایشان در نظر گرفته شده حرکت می کنند و دیالوگ می گویند. مثلا شخصیتی همچون خان مظفر (عزت الله انتظامی) به خاطر هیبت و شکوهش، جنب و جوش چندانی ندارد و سعی می کند کمترین حرکات را داشته باشد و با سنگینی و وقار بیشتری گام بردارد و سخن بگوید.
در مقابل شخصیتی همچون شعبان استخوانی (محمد علی کشاورز) که بدخلق و تلخگوی است و البته مهم ترین مشخصه اش آمادگی برای دعوا و معرکه گیری است به همان نسبت فعالیت و حرکت بیشتری دارد و شرارت در چهره اش نمایان است؛ همچنین دوبله و صداپردازی به گونه ای است که صداها مطابق روحیات هر یک از شخصیت ها برایشان انتخاب شده است. مثلا انتخاب صدای ناصر طهماسب برای شخصیت ابوالفتح (علی نصریان) با توجه به اینکه او نماد انسانی شجاع و در عین حال مظلوم است، به خوبی توانسته این سادگی و مظلومیت را نشان دهد.
«هزاردستان» بزرگترین اثر علی حاتمی است که توانسته مجموعه ای توانمند از بازیگران و دیگر عوامل همچون موسیقی به یادماندنی مرتضی حنانه را در کنار هم گرد آورد و مجموعه ای باشکوه از تاریخ و فرهنگ ملی ایران را از خود به یادگار بگذارد.
ارسال نظر