سالار عقیلی، نگران از امروز و امیدوار به فردا
سالار عقیلی را بیشک باید یکی از شناختهشدهترین خوانندگان موسیقی ایرانی و ملی به حساب آورد. او تا امروز در آلبومهای زیادی به هنرنمایی پرداخته و افراد زیادی را که شاید پیش از شنیدن ترانه وطنم با موسیقی ایرانی نزدیکی چندانی نداشتهاند به طرفداران پروپا قرص موسیقی ملی تبدیل کرده است.
عقیلی اما معتقد است آن میزان از جمعیت که باید طرفدار موسیقی ایرانی باشند، هستند و این نوع از موسیقی را بهطور جدی دنبال میکنند. به نظر او موسیقی ایرانی از قدیم مورد توجه خواص بوده و عموم مردم نه اینکه نخواهند، بلکه نمیتوانستند این نوع موسیقی را بهطور کامل درک کنند. به همین بهانه با این خواننده نامآشنای موسیقی کشور گفتوگویی انجام دادهایم. شرح این مصاحبه را در ادامه بخوانید:
آقای عقیلی برخی معتقدند موسیقی ایرانی در همه گونههایش در سالهای اخیر در مرکز توجهات قرار ندارد و در مقایسه با انواع دیگر موسیقی به کناری رانده شده است. نظر شما بهعنوان یکی از چهرههای شناختهشده موسیقی ایرانی درباره این فرضیه چیست؟
من بهعنوان خواننده موسیقی ایرانی با منزویشدن موسیقی ایرانی موافقت ندارم اما میپذیرم که موسیقی فاخر ایران به جز از جانب افرادی معدود بهطور عمومی و مردمی مورد توجه قرار نمیگیرد. متاسفانه در وضع امروز موسیقی ایران، از هنرمندان شاخه موسیقی ایرانی حمایت قابل توجهی نمیشود و هر کاری که در این نوع موسیقی درحال انجام است، کاملا خودجوش و دلی صورت میگیرد. خود هنرمندان، موسیقی ایرانی را به جایگاه امروزش رسانده و فضا را برای ادامه حیاتش فراهم کردهاند. در این راه پرپیچوخم هیچکس به ما کمکی نکرده است. البته به عدهای خاص از سوی دولت کمکهایی میشود اما این کمک شامل حال تمامی هنرمندان نیست.
باتوجه به توضیحات شما باید از جانب مدیران فرهنگی به موسیقی ایرانی کمک شود. چرا؟
به هر صورت این نوع از موسیقی میراثفرهنگی تاریخ و هنر ایرانیان است. بنابراین همانطور که در کشورهای غربی موسیقی ارکسترال غربی مورد حمایت دستگاههایی همچون شهرداری قرار میگیرند، موسیقی ایرانی هم در ایران باید با یاری مدیران و مسئولان فرهنگی به راهش ادامه دهد. به نظر من اگر بنا به چنین حمایتهایی از سوی متولیان هنر در ایران است، باید این کمکها متوجه تمام فعالان در این عرصه باشد، نه فقط مربوط به گروهی خاص شود. نباید به صورتی حمایتها انجام شود که این احساس به وجود بیاید که فقط افراد برخوردار از رانت میتوانند مورد توجه چنین حمایتهایی باشند. نگاههای تبعیضآمیز همیشه ما را رنجانده است.
شما تا امروز چه راهکاری را برای تغییر رویه حاکم از سوی مدیران و مسئولانی که به گفتهتان با نگاهی جانبدارانه و تبعیضآمیز برخورد میکنند، به کار گرفتهاید؟
بارها گفتهام که میخواهم صحنه موسیقی را ترک کنم اما پس از اینکه بیشتر تأمل کردم، دریافتم مردم به هنرمندانشان احتیاج دارند. با همین نگاه بوده که همیشه فکر میکنم هر حرکتی از سوی ما باید با توجه به خواست و نیاز مردم صورت گیرد. ناگفته نماند در وضع موجود همه هنرمندان موسیقی ایرانی میسوزند و میسازند.
با این وجود اما بسیاری از خوانندگان فعال در عرصه موسیقی ایرانی گاهی در دیگر ژانرهای موسیقی هم فعالاند. از این گذشته آنچه بهعنوان موسیقی فاخر و معرف فرهنگ غنی ایرانی شناخته میشود، در سالهای اخیر کمتر از گذشته مورد توجه قرار گرفته است...
نمیخواهم گناه را به گردن آهنگسازان بیندازم اما خواننده درست مثل یک بازیگر در یک فیلم است. این آهنگساز است که کارگردانی یک آلبوم یا اجرا را برعهده دارد و برای اجرای فیلمش باید به دنبال بازیگری مناسب با فضای نقشی که در نظر گرفته، بگردد. در این مثال آهنگساز که کارگردان یک اثر موسیقایی است، اگر بازیگر مناسب نقشی که دارد را پیدا کرد، به او پیشنهاد کار میدهد. اگر خواننده نقش پیشنهادی را پذیرفت که هیچ اما اگر نقش را نپذیرفت، آهنگساز باید دنبال یک جایگزین مناسب برای او بگردد.
بنابراین تناسب کار آهنگسازیشده با صدای خواننده مورد نظر میتواند در موفقیت یک اثر در زمینه موسیقی ایرانی تأثیر اساسی داشته باشد؟
بله. اگر دقت کنید بیشتر خوانندگانی که در دیگر گونههای موسیقی فعالیت میکنند با نوع موزیک و ترانههایی شناخته میشوند که معرف صدای آنهاست اما گاهی در موسیقی ایرانی این نکته کمتر مورد توجه قرار میگیرد. در دوران دانشجویی به خاطر دارم که استاد فخرالدینی را در راهپلههای دانشکده دیدم. استاد به من گفتند تا چه نتی راحتی بخوانی؟ گفتم برای چه میپرسید؟ گفتند: درحال تنظیم آهنگی برای صدای تو هستم. بنابراین میخواهم ببینم تا چه نتی راحت هستی بخوانی تا کار را برای صدای تو بنویسم. من بیان این جمله از سوی استادی در جایگاه آقای فخرالدینی را نشاندهنده شعور و درک بالای ایشان از موسیقی ایرانی میدانم.
این درحالی است که برخی از آهنگسازان اصلا به این نکات توجه نمیکنند و میگویند ما هر جایی آهنگ را نوشتیم، خواننده باید همان جا بخواند. با این توضیح ممکن است صدای یک خواننده بم باشد و نتواند فریاد بزند و هنگامیکه آهنگساز همه بخشهای یک کار را اوج مینویسد، یک خواننده با وضع گفته شده، همه را بم میخواند و کار را خراب میکند. در مثالی دیگر ممکن است صدای خواننده دیگری اوج باشد و برایش قطعهها را بم بنویسند. در این مورد هم کار خراب خواهد شد. به نظر من ما باید در موسیقی ایرانی یک نفر مثل آقای شریفینیا در سینما را داشته باشیم که وظیفه انتخاب خواننده را برای یک کار انجام دهد.
شما بهعنوان خواننده موسیقی ایرانی وضع کنونی جامعه در مواجهه با موسیقی سنتی را چطور ارزیابی میکنید؟
باید قبول کنیم که امروز تمایل سلیقه عمومی به شنیدن آواز نسبت به گذشته کمتر شده است و مردم حوصله شنیدن آوازهای طولانی را ندارند. امروزه آواز به نوعی از موسیقی تخصصی بدل شده که علاقهمندی به آن برخلاف گذشته عمومیت ندارد. مردم امروز در جامعه ایرانی بیشتر دوست دارند ترانه و تصنیف بشنوند و هر چقدر هم ردیف آوازی و سازی از سوی خواننده و آهنگساز به خوبی اجرا شود، باز هم مورد توجه عموم قرار نمیگیرد. با تمام این تفاصیل آواز ایرانی شناسنامه موسیقی ما است. ردیفسازی و آوازی بهعنوان شناسنامه هر کدام از ما ایرانیان است اما وضع جامعه برای تمایل به هر بخش از موسیقی تعیینکننده است. فضای جامعه در هر دورهای به موزیسینها میگوید باید چگونه کار کنند.
بنابر این توضیحات، شما عدم وجود تمایل در میان مخاطب عام را علت کمتوجهی به آواز ایرانی میدانید؟
ردیف، مجموعه روایی بههم پیوستهای است که باید با ترتیبی خاص اجرا شود، درحالیکه یک ترانه ظرف ٤ دقیقه اجرا میشود و با توجه به سرعت زندگی امروزی، مردم در مدت زمان کوتاهتری در مقایسه با شنیدن یک آواز میتوانند لذت موسیقایی ببرند. مهمترین دلیل این تمایل از سوی مخاطبان احتمالا کوتاهی ترانهها و تصنیفهاست. کوچکترین آوازها را نمیتوان در زمان مورد نیاز برای یک تصنیف خواند و اجرای یک درآمد به حدود ٤دقیقه زمان احتیاج دارد. از دیدگاه من آواز ایرانی در مقایسه با گذشته کمتر نشده، بلکه این خوانندههای آوازند که به شکل قابلملاحظهای کم شدهاند. زمانی که تعداد خوانندههای خوب کم میشود، مسلما تمایل به خواندن آواز کمتر میشود. البته گاهی هم پیش میآید که آهنگساز نمیخواهد در کار، آواز خوانده شود. ناگفته نماند اگر من بهعنوان خواننده در مواجهه با آهنگسازی قرار بگیرم که به آواز در کارش اعتقاد نداشته باشد، با او مخالفت خواهم کرد.
شما از عدم علاقهمندی مخاطبان امروزی موسیقی به آواز ایرانی سخن گفتید، بنابراین علت مخالفتتان با آهنگسازانی که منطبق با سلیقه مخاطبان به آواز ایرانی تمایل چندانی ندارند، چیست؟
در این بخش لازم میدانم بگویم در انجام کار هنری با جلو رفتن مطابق سلیقه عموم مخالفت دارم. به نظر من هنرمند در جامعه موظف است کاری را که با توجه به آموختههایش فکر میکند درست است، انجام دهد و این مخاطب عام است که باید سلیقه خودش را به سطح بالاتری ارتقا دهد. ممکن است روزی برسد که همه دنیا بگویند آواز ایرانی بد است، با این توضیح من بهعنوان خواننده آواز ایرانی باید چه کنم؟ بدونشک کار درست این است که آوازم را بخوانم. به نظر شما آیا درست است با این استدلال که ممکن است حوصله مردم از آواز ایرانی سر رود، آواز را رها کنیم؟ از طرف دیگر با توجه به شرایط موجود وظیفه ما بهعنوان خوانندگان موسیقی ایرانی حفظ و اشاعه آواز است. بنابراین شاید امروز با توجه به دلایلی که نیاز به آسیبشناسی دارد، آواز ایرانی چندان مورد توجه قرار نداشته باشد اما ما باید آواز را هر چند کم، بخوانیم و در کارهایمان مورد توجه قرار دهیم.
این نگاه به لحاظ حفظ اصالت موسیقی ایرانی پسندیده است و میتواند شایسته تقدیر باشد اما اگر همین تعداد محدود که امروز به موسیقی تحت عنوان موسیقی اصیل گوش میدهند، با ارایه آوازهایی که دیگر مخاطب چندانی ندارند، صحنه علاقهمندی موسیقی ایرانی را ترک کنند، تکلیف این موسیقی فاخر چه خواهد شد؟
بههرحال در موسیقی ایرانی عبارتی تحت عنوان اصالت موسیقایی دیده میشود که حداقل از جانب ما بهعنوان کسانی که در آن فعال هستیم باید مورد توجه قرار بگیرد. مخاطب ما گاهی ممکن است از ما ترانههای شیش و هشت درخواست کنند اما اگر ما خودمان را مقید به موسیقی اصیل ایرانی میدانیم نباید تن به خواندن چنین ترانههایی بدهیم. احترام به سلیقه مخاطب از وظایفی است که ما برعهده داریم اما این احترام باید با متر و معیار موسیقی ایرانی اتفاق بیفتد و به دقت نظر احتیاج دارد. من شخصا جزو خوانندگانی هستم که سلیقه مخاطب را بهعنوان شرط لازم و کافی در نظر نگرفتهام و گاهی برخلاف سلیقه مخاطب عام کارهای آوازی که فکر میکردم، خواندنشان را بهعنوان دین به گردن دارم، اجرا کردهام و از قضا همان کارها هم فروش چندان خوبی را تجربه نکردهاند. اما همین کارها در تاریخ موسیقی اصیل ایرانی باقی خواهند ماند و آیندگان درباره آنها به قضاوت خواهند نشست. همانطور که کارهای بزرگانی چون اقبال آذر و طاهرزاده باوجود اینکه خوانندگانش سالها پیش از میان ما رفتهاند، هنوز هم طرفداران زیادی دارند و شنیده میشوند. من بهعنوان مخاطب جدی موسیقی ایرانی اجراهایی را که قدما در این نوع از موسیقی داشتهاند، با هر سختی که شده پیدا کردهام و همیشه به آنها گوش میدهم. از سوی دیگر تلاش میکنم تا حد امکان تقلیدهای مثبت از این بزرگان را در ارایه آوازم داشته باشم.
با در نظر گرفتن توضیحات شما و با توجه به پیشینه خوبی که ساز و آواز ایرانی در جذب مخاطب داشته است، به نظرتان چه اتفاقی باعث شده در زمانه حاضر مخاطب عام ارتباط تنگاتنگی را که در گذشته با موسیقی ایرانی داشت، رها کند؟ این درحالی است که کشورهای همسایه ما همچون ترکیه، جمهوری آذربایجان و کشورهای عربی در حد قابل توجهی مخاطبان خودشان را داشته باشند؟
البته کشورهایی هم که نام بردید به اندازه گذشته مخاطبان موسیقی خودشان را حفظ نکردهاند که این ریزش مخاطب را باید در افزایش وسایل ارتباط جمعی، شبکههای ماهوارهای و اینترنتی جستوجو کرد اما من هم موافقم که این کشورها در حفظ جمعیت حداکثری بهعنوان مخاطب موسیقی خودشان نسبت به ما موفقتر بودهاند. فرق هست میان آواز خوب و بد. در آلبوم «فصل عاشقی» چند قطعه آوازی خواندم. برخی از دوستان من که به موسیقی ایرانی علاقه چندانی نداشتند به واسطه همین آوازها جذب آواز ایرانی شدند. این نمونه را به این خاطر گفتم تا ثابت شود اگر یک حرف خوب به خوبی مطرح شوند مردم آن را با جان و دل خواهند پذیرفت و آواز ایرانی هم با اجرای خوب و دلنشین قطعا با حمایت عمومی روبهرو خواهد شد. با این توضیح توجه شما را به سمت آن دسته از اهالی موسیقی جلب میکنم که اجرای آواز را اصل و اساس میدانند و به کیفیت اجرا توجه چندانی ندارند. برخی از دوستان توجه نمیکنند که باید آواز خوب را خوب اجرا کنند.
چه دلیلی برای سالار عقیلی بهعنوان یک خواننده پرکار که آثارش مورد توجه عموم قرار میگیرد، وجود دارد تا درحالیکه مخاطبان زیادی برای خودش دست و پا کرده است، به اصالت موسیقی ایرانی به این اندازه تأکید داشته باشد؟
«وطنم ای شکوه پا برجا» را امروز کودکان کشور با میل و علاقه قلبی در مدارس میخوانند. این اتفاق برای من بهعنوان خواننده این کار افتخار و غرور را به همراه دارد. هدف اصلی و نهایی ما این است که مردم کشورمان را به سمت موسیقی اصیل و غرورانگیز ایرانی ترغیب کنیم. من ادعا نمیکنم که بحث مالی در کار اهمیت ندارد اما تعالی و رشد در این نیست که ما فقط به درآمد و مسائل اقتصادی در کاری که انجام دهیم، فکر کنیم. افتخار از دید من بهعنوان کسی که سالها در زمینه موسیقی فعالیت کردهام، جذب کودک خردسال ایرانی به سمت موسیقی وطنش است.
شما به سالهای فعالیتتان در موسیقی اشاره کردید. در طول این سالها چه روشی را برای نزدیکی دوباره مردم با موسیقی ملی در پیش گرفتید؟
توجه به گوش موسیقایی مردم مهمترین وظیفهای بود که من و دوستانم در موسیقی ایرانی به آن دقت نظر داشتیم. همه تلاش من و همکارانم ارایه موسیقی خوب و با کیفیت بالا بود تا سطح سلیقه مردم افت نکند و مسیر اعتلا را در پیش بگیرد. بعد از این همهسال وقتی علاقهمندی و استقبال مردم درباره کارهای ارایهشده در زمینه موسیقی ردیفی و دستگاهی ایران را میبینم، سر ذوق میآیم و احساس خوشحالی میکنم. این واکنشها برای من به این معناست که ما بهعنوان فعالان موسیقی ایرانی به هدفی که دنبال میکردیم، دست یافتهایم.
پس چرا آنطور که باید بهخصوص در نسل جوان تمایل به شنیدن کارهای فاخر در موسیقی ایرانی دیده نمیشود؟
اولا تعداد کسانی که امروز بهطور جدی در زمینه موسیقی ایرانی فعالیت میکنند از تعداد انگشتان یک دست به سختی فراتر میرود، بنابراین از این تعداد هنرمند نمیتوان انتظار بیشتر از این را داشت. در این میان خوب است این را هم بگویم که اگر در کشورمان صد خواننده موسیقی ایرانی با تجربیات و سن و سال من بودند، موسیقی ایرانی گلستان میشد.
پس شما هم موافق هستید که وضع موسیقی ایرانی در سالهای اخیر در مقایسه با گذشته چندان بسامان نیست؟
نه. به نظر من آن میزان از جمعیت که باید طرفدار موسیقی ایرانی باشند، هستند و این نوع از موسیقی را بهطور جدی دنبال میکنند. موسیقی ایرانی از قدیم مورد توجه خواص بوده و عموم مردم نه اینکه نخواهند، بلکه نمیتوانستند این نوع موسیقی را بهطور کامل درک کنند. در ابتدای شکلگیری این نوع موسیقی، خنیاگرانی چون نکیسا و باربد مأموران اجرای این موسیقی در مجالس خصوصی دربار شاهان ایرانی بودند. به مرور زمان افراد متمول که به دنبال نشان دادن سطح فکری و رفاهی در حد شاهان بودند، موسیقی اصیل ایرانی را به اندرونی خانهها و مجالسشان بردند و درنهایت گستردگی این نوع موسیقی با عموم مردم ارتباط برقرار کرد. با این توضیحات واضح است که شاید یکی از دلایلی که عوام به موسیقی نواحی و دستگاهی ایران کمتر تمایل نشان میدهند این باشد که درک این موسیقی برای همه کار آسانی نیست.
دلیل بعدی هم احتمالا مربوط به عدمشناخت کافی متون شعری و ادبیات کهن ایرانی میشود که متاسفانه بسیاری از مردم روزگار امروز کمتر با این منابع ارزشمند آشنایی دارند. در نامگذاری آلبومهای مربوط به موسیقی اصیل و آلبومهای پاپ این تفاوت را به راحتی میتوان دید. قبلا هم این مثال را بیان کردهام که من آلبومی با نام «سر هزار ساله» دارم درحالیکه همزمان با این آلبوم ممکن است آلبومی در زمینه موسیقی پاپ وارد بازار شود که نامش عاشقتم باشد. بدونشک نامگذاری یک آلبوم در موسیقی پاپ با عنوانی نظیر عاشقتم به این دلیل است که هر کسی با هر سطح سواد و آموزشی میتواند این نامگذاری را بفهمد، چون متأثر از ادبیات کوچه و بازار انتخاب شده است. اما سر هزار ساله چه؟ قطعا نیاز به تأمل و تعمقی بیشتر دارد و ریشهاش را باید در ادبیات کهن ایرانی جستوجو کرد.
با این توضیح به عقیده سالار عقیلی تعداد مخاطبان موسیقی ایرانی در انواع مختلفش کافی است؟
به نظر من تعداد علاقهمندان موسیقی ایرانی در حد قابل قبولی است. البته ما باید تلاش خودمان را برای جذب تعداد بیشتر مخاطب به موسیقی ایرانی هر روز افزایش دهیم اما وقتی یک کودک پرده در پرده یا خوشهچین را برای من میخواند، این احساس را به من سالار عقیلی میدهد که ما یعنی ما دینمان را تا حدی که در توانمان بوده، به موسیقی ایرانی ادا کردهایم. نمیتوان توقع داشت مخاطبان موسیقی ایرانی را یکشبه چندین برابر کنیم. برخلاف این عقیده من معتقدم با مرور زمان و حرکات مستمر در این نوع موسیقی درنهایت میتوان سطح درک و دریافت مخاطب عام را بالا ببرد و اگر خدا بخواهد روزی برسد که تعداد بیشتر از مردم سرزمین عزیزمان علاقهمند پروپا قرص موسیقی ایرانی باشند. اما درحال حاضر وقتی شناخت کافی برای درک و فهم ادبیات فارسی در میان عموم وجود ندارد، گرایش قشر عام جامعه به سمت موسیقی پاپ خواهد بود، چون فهمی راحتتر دارد. البته منظور من این نیست که موسیقی پاپ بد است.
خود من صدای بسیاری از خوانندگان موسیقی پاپ را دوست دارم و در خودروام معمولا به کارشان گوش میدهم. من فقط میگویم نمیشود توقع داشت که از میان ٨٠میلیون نفر جمعیت ایران مثلا ٩٠درصد طرفدار پروپاقرص موسیقی ایرانی باشند چون این تعداد از جمعیت ایران با ادبیات و فرهنگ اصیل ایرانی آشنایی ندارند.
بیشتر خوانندگانی که در دیگر گونههای موسیقی فعالیت میکنند با نوع موزیک و ترانههایی شناخته میشوند که معرف صدای آنهاست اما گاهی در موسیقی ایرانی این نکته کمتر مورد توجه قرار میگیرد
هنرمند در جامعه موظف است کاری را که با توجه به آموختههایش فکر میکند درست است، انجام دهد و این مخاطب عام است که باید سلیقه خودش را به سطح بالاتری ارتقا دهد. ممکن است روزی برسد که همه دنیا بگویند آواز ایرانی بد است، با این توضیح من بهعنوان خواننده آواز ایرانی باید چه کنم؟ بدونشک کار درست این است که آوازم را بخوانم
مخاطب ما گاهی ممکن است از ما ترانههای شیش و هشت درخواست کنند اما اگر ما خودمان را مقید به موسیقی اصیل ایرانی میدانیم که نباید تن به خواندن چنین ترانههایی بدهیم. احترام به سلیقه مخاطب از وظایفی است که ما برعهده داریم اما این احترام باید با متر و معیار موسیقی ایرانی اتفاق بیفتد و به دقت نظر احتیاج دارد. من شخصا جزو خوانندگانی هستم که سلیقه مخاطب را بهعنوان شرط لازم و کافی در نظر نگرفتهام و گاهی برخلاف سلیقه مخاطب عام کارهای آوازی که فکر میکردم، خواندنشان را بهعنوان دین به گردن دارم، اجرا کردهام و از قضا همان کارها هم فروش چندان خوبی را تجربه نکردهاند
ارسال نظر