فیلم بازی با برترین ها: «گینس» و «پریدن از ارتفاع کم»
«فیلم باز» از این پس با اولویت به فیلم های قابل توجه در حال اکران و یا عرضه شده در نمایش خانگی می پردازد، البته فیلم های خارجی را هم در این بخش جای خواهیم داد.
برترین ها - ایمان عبدلی: «فیلم باز» از این پس با اولویت به فیلم های قابل توجه در حال اکران و یا عرضه شده در نمایش خانگی می پردازد، البته فیلم های خارجی را هم در این بخش جای خواهیم داد. در «فیلم باز» ممکن است از هنر و تجربه بنویسیم، امکان دارد برای یک فیلم جداگانه بنویسیم و به یک فیلم در حد یک پاراگراف توجه کنیم و امکان های دیگری هم هست؛ مثلا از فیلمی قدیمی بنویسیم، یک فیلم کلاسیک یا یک فیلم ایرانی متعلق به دهه ی چهل با بار نوستالژیک. تنها چیزی که سری های «فیلم باز» را بهم پیوند می دهد، سینما است.
گینس؛ حرکت میان شانه تخم مرغی و گروتسک
«گینس» داستان سه برادر به نام های بیک، بهمن، بهروز( نام سه تن از بزرگان سینمای قبل از انقلاب) است که در استیصال و درماندگی غوطه ورند و به هر دری می زنند که اندکی ارتقا پیدا کنند، اوضاع خرابتر می شود. این هسته ی اصلی داستان است با تعریض های به جامعه ی معطل مانده میان سنت و مدرنیته که به طور خاص مدرنیته اش کاراکتر «غنچه» است و سنتی اش بهمن.
اما چرا مضمونی مترقی در دام شوخی های مشمئز کننده ی بهروز(حسین اسکندری) می افتد؟ دلیل تاکید بر صداهایی که بهروز در می آورد و متعلق به مبتذل ترین شکل طنز است، چیست؟ این همه یاد آوری بوی بد در ماشین چه کارکردی دارد؟ به واقع چند درصد از مخاطبین سینما با این شکل از لودگی می خندند؟اصلا چرا باید با یادآوری بوی بد بخندیم؟
با توجه به سابقه ای که ازفعالیت های تلویزیونی محسن تنابنده در ذهن داریم توقع داستان پر و پیمان تر و غنی تری از «گینس» می رفت، شاید اگر این فیلم را فیلمساز دیگری ساخته بود، خیلی هم فیلم بدی نبود. اما «گینس» به رغم مضمون شریفی که دارد در فرم سطحی و پیش پا افتاده است حداقل برای کسی که مجموعه ی پایتخت را نوشته با آن همه گره افکنی های جذاب و دراماتیک.
فیلم در لحظات ابتدای به کمدی گروتسک یا همان طنز سیاه نزدیک می شود و حتی کلیت داستان و شوربختی های سه برادر متعلق به همین جنس از کمدی است، اما در ادامه عواملی چون: فقر داستان، فیلم را از کیفیت می اندازد به نظر می رسد تنابنده محافظه کارانه فیلم اولش را به مخاطب باج داده است تا دچار شکست در گیشه نشود.
البته بی انصافی است از ایده های جالبی چون: سکانس پله برقی در فرودگاه و آن کشیده های پیاپی ساده بگذریم، ایده هایی که می توانست بسط پیدا کند و کیفیت فیلم را افزون تر از این کند، مثل استفاده از خواهران دوقلو در ساختار داستان، که فضایی را برای پیشبرد داستان در فیلم فراهم کرده که می توان آن را از تمهیدات زیرکانه تنابنده دانست. در امتداد همه ی اینها پایان درخشان فیلم است که تا حدود زیادی خیلی از معایب فیلم را جمع می کند؛ تصویر تلخ و توامان مضحک برادرانی که در جاده سازی مشغول به کار شده اند تا حدی مایه های مبتذل فیلم را کمرنگ می کند.
دو برادری که پس از تلاش های بسیار از موقعیت قبلی خود پایین تر هم آمده اند، حالا نه تنها شیما و سیما را از دست داده اند بلکه از شغل خود هم عزل شده اند، شرح تنهایی های برادرانی که جنس آن ها با ماهیت فضای پیرامونی مطابقت ندارد، زیادی صداقت دارند زود اعتماد می کنند. جامعه ای که غنچه ها در آن زیادند، افراد سود جو و فرصت طلب که از شترمرغ سواری به مثابه جنگ گلادیاتورها استفاده می برند.کاش داستان غم انگیز سه برادر در اتمسفر تنهایی ها با روکشی طنز می ماند و متوسل به المان های پیش پا افتاده نمی شد.
پریدن از ارتفاع کم؛ عصیان انسان پست مدرن
نهال چهارماهه باردار است بنا به دلایلی جنین در شکم او سقط می شود و این اتفاق نگرش جامعه ستیز نهال را تقویت می کند. او به جنگ روزمره گی ها می رود و با صراحتی شجاعانه و حتی کمی گستاخانه با اطرافیانش رودر رو می شود.
حامد رجبی در تجربه ی اولش گویی کار نیمه تمامش را در متنی که برای «پرویز» برزگر نوشته بود به اتمام می رساند و باز هم شرح حال یک فرد منزوی و افسرده و دور افتاده از جامعه را به تصویر می کشد، البته نهال در اینجا نسبت به پرویز کمی نرم تر است و خشونت و لجام گسیختگی او را ندارد، اما به هر حال حکایت همان حکایت است؛ عصیان یکباره فردی که نمی تواند روزمرگی را تحمل کند و به مانند فصل استعاره ای قی کردن مهمانان در خانه نهال که شاید جهان بینی فیلمساز هم هست این نظم تحمیلی را بالا می آورد.
ریتم کند فیلم و فضای توصیفی «پریدن از ارتفاع کم» می تواند مخاطب عام سینما را پس بزند اما برای کسانی که به سینمای ذهنی و روانکاوانه علاقه مند هستند اتفاقا تماشای فیلم لذت بخش است، چون رجبی موفق می شود به خوبی به درون کاراکتر اصلی داستانش سفر کند و البته اندازه نگه دارد و دچار افراط نشود. او با یک تمهید ساده بیشتر فضای فیلم را به ارتباط فرد افسرده و آدم های پیرامون اختصاص می دهد و به همین وسیله فیلم را به حرکت در می آورد و خیلی درونی نمی کند.
غیبت موسیقی به نوعی خلاف عادت مخاطب سینما است؛ صدا و به طور خاص موزیک با سینما عجین شده است و حذف آن کمی خطر دفع فیلم از سمت مخاطب را در پی دارد اما «پریدن از ارتفاع کم» نقاط قوتی دارد که خلا موسیقی خیلی به چشم نمی آید، بازی خوب بازیگران از نگارجواهریان که یک نقش متفاوت دیگر در کارنامه اش ثبت کرده تا رامبد جوان که کنترل شده بازی می کند تماشاچی را راضی نگه می دارد، البته مشکلات روایی هم دارد که اختلال ژانری پدید آورده و فضای رئال کار را دچار دست انداز کرده است، مثل: روند نامعقول برخورد آدم های جامعه با هنجار شکنی های نهال؛ همه بیش از اندازه خونسرد و متمدن جلوه می کنند، در صورتی که با تطبیق فضای فیلم با واقعیت اجتماع در می یابیم که هر کدام از این رفتارها می تواند هزینه های جبران ناپذیری داشته باشد.
«پریدن از ارتفاع کم» فیلم فردیت است؛ فردیتی اتفاقا اخلاقی و فارغ از قید و بند جایی که انسان آزادانه خودش راه خودش را انتخاب می کند و هیچ تحمیل و فشاری را نمی پذیرد، دنیای پست مدرن و ناکار آمدی نهادهای نظم دهنده از حکومت ها تا مذاهب. کاراکتر نهال عصاره ی انسان پست مدرن است که در روایتی خلوت و کم افت و خیز تصویر شده است، انتخاب گروه هنر و تجربه با توجه به مختصات داستان و شکل پرداخت برای این اثر به نظر مناسب می آید.
نظر کاربران
گینس واقعاً فیلم ِ بَدی بود
حیف ِ رضا عطاران که توی ِ این فیلم بازی کرد!