درباره همکاریسینمایی الکساندر سوکوروف و ولادیمیر پوتین
فیلمسازی که روح خود را فروخت + عکس
«فاوست» چهارمین فیلم سوکوروف با موضوع «مردان قدرت» است، او پیشتر فیلمهایی درمورد هیتلر، لنین و هیروهیتو امپراتور ژاپن ساخته بود. و خیلی عجیب بود مردی در راس قدرت به ساخته شدن فیلمی درمورد مردان قدرت کمک کند.
آندری تارکوفسکی، کارگردان فقید گفته بود: «فرهنگ عامه مدرن، مصرفکنندهها را نشانه گرفته است و روح مردم را به زانو درمیآورد.»
این جمله حرفی نیست که از یک فیلمساز انتظار داشته باشید. سینما در نهایت ابزاری درجه یک برای نشانه گرفتن فرهنگ عامه است. گران است، حاصل همکاری است، صنعتی است و وابسته به فناوری، آزمایشگاه، بازاریابی و عرضه.
فیلمسازهای کمی بودهاند که موفق شدند در بند سینمای تجاری گرفتار نشوند. تارکوفسکی که بهترین فیلمهای خود را در دوران اختناق سانسور در شوروی سابق ساخت، عادت داشت درمورد آثار خودش به عنوان آثاری متمایل به «تجسم زمان» سخن بگوید. این عبارت سرمایهگذاران سینمایی در غرب را فراری میداد. ایده کارگردانهایی که تصاویر خود را میتراشیدند آنتیتز شیوه کار استودیوهای غرب بود که در آن فقط بودجه، آخرین مهلت ارائه اثر و تاریخ اکران مهم بود.
تارکوفسکی که سال ۱۹۸۶ درگذشت، چهرهای نامتعارف و ناسازگار با زمانه خود بود. اگر زاویه دید ما امروز باشد او کارگردانی از سیارهای دیگر بوده. اینگمار برگمان در نامهای درمورد او مینویسد: «تارکوفسکی بهترین کارگردان است. او با چه سادگی در اتاق رویاها حرکت میکند، توضیح نمیدهد. اصلا باید چه چیزی را توضیح دهد؟»
ورودی آن اتاق سالهاست که بسته شده است. برای همین خیلی عجیب بود که در جشنواره فیلم ونیز امسال که دارن آرونوفسکی کارگردان «قوی سیاه» رئیس هیئت داوران آن بود، جلوهگری فیلمهایی مثل «تعمیرکار، خیاط، سرباز، جاسوس»، «شرم» و بسیاری فیلمهای پرسروصدای دیگر نادیده گرفته شد و شیر طلایی جشنواره به فرزند خلف تارکوفسکی یعنی الکساندر سوکوروف و برداشت سینماییاش از «فاوست» نوشته گوته نویسنده آلمانی رسید که افسانه مردی است که روح خود را به شیطان میفروشد.
آنچه پیروزی سوکوروف در ونیز را موجب شد تا حد زیاد مدیون زمانهای است که فیلم در آن ساخته شده است، زمانهای که در آن دولتمردان سراسر دنیا بودجه بخش فرهنگی خود را کاهش میدهند. شیوه فیلمسازی این کارگردان امروز بیش از همیشه زیر تیغ است.
سوکوروف وقتی جایزه خود را گرفت کنایهای به سیاستمداران زد: «فرهنگ تجمل نیست. فرهنگ پایه توسعه جامعه است.» از طرفی دیگر ماجرای فاوست در دنیای سیاست امروز یک حامی غیرمنتظره دارد و آن ولادیمیر پوتین، نخست وزیر روسیه است.
سوکوروف به مطبوعات حاضر در ونیز گفت: «فیلم بدون سرمایهای که پوتین پیدا کرد اصلا ساخته نمیشد.» (بودجه فیلم حدود هشت میلیون دلار است که در مقایسه با بودجه فیلمهای معمولی در هالیوود -بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون دلار- هم رقم بسیار پایینی است).
او تعریف کرد پوتین او را به خانه ییلاقی خود دعوت و درمورد پروژه با او صحبت کرد، پروژهای که در آن موقع یک سازمان خیریه در سن پطرزبورگ از آن حمایت مالی میکرد. پوتین دقایقی پس از بردن جایزه شیر طلایی ونیز هم با سوکوروف تماس گرفت و به او تبریک گفت.
سوکوروف اخیرا در لندن وقتی درمورد کمک پوتین صحبت میشود کمی خجالت میکشد. او هفت سال به دنبال سرمایه بود و مدام شکست میخورد. او با کشیدن آهی میگوید: «این زمان هم در صنعت سینما و هم به عنوان بخشی از زندگی شما مدت طولانی است. مقاومت شدیدی بود. به دیدن پوتین رفتم تا فیلم را نجات دهم.»
این کارگردان ادامه میدهد: «در کمال تعجب دیدم دو سه هفته پس از دیدارمان، یک نامه تائید به دستم رسید که سرمایه لازم به فیلم اختصاص داده میشود.» سوکوروف طرفدار پوتین نیست اما معتقد است دولت مسئول حمایت از هنر است.
کارگردان «پدر و پسر» درمورد دیدار یک ساعته خود با پوتین میگوید: «در این گفتوگو نظرات و دیدگاههای ما گاه با هم مشابه بود اما اغلب با هم فرق داشت. من هیچ احساس ناراحتی از این بابت نداشتم.» درواقع این علاقه پوتین به «فاوست» و فرهنگ آلمان بوده که بودجه فیلم را مهیا میسازد.
«فاوست» چهارمین فیلم سوکوروف با موضوع «مردان قدرت» است، او پیشتر فیلمهایی درمورد هیتلر، لنین و هیروهیتو امپراتور ژاپن ساخته بود. و خیلی عجیب بود مردی در راس قدرت به ساخته شدن فیلمی درمورد مردان قدرت کمک کند.
فیلمهای سوکوروف به موضوعات خود رنگ و لعاب نمیدهند. «Taurus» لنین را محدود در صندلی چرخدارش نشان میداد که عمرش بر باد میرفت و بیمار بود و توانایی جلوگیری از ماشینی ساختن جامعه توسط استالین را نداشت. «مولوچ» بر رابطه هیتلر و اوا براون تاکید داشت و «خورشید» هیروهیتو را در حال شعر سرودن نشان میداد حتی وقتی آمریکا ژاپن را بمباران میکرد.
فاوست شخصیتی خیالی است اما آنچه او را به سه شخصیتی که در بالا ذکرشان رفت نزدیک میکند این است که به قول سوکوروف از «غمگینی بیمارگون در زندگی روزمره» در عذاب است و «افرادی که غمگین باشند در خطر هستند.»
سوکوروف درمورد روح روسیه حرفهای زیادی دارد. وقتی نظرش را درمورد منابع الهامش بپرسی ساعتها درمورد چخوف و داستایوسکی صحبت میکند. زمانیکه آماده ساختن «مادر و پسر» (۱۹۹۶) که ماجرای آخرین روزهای زندگی مادری رو به مرگ در کنار پسرش را روایت میکرد بود به همراه فیلمبردار فیلم به برلین رفت و ساعتها در برابر تابلو نقاشی «راهبِ کنار دریا» اثر کاسپار دیوید فردریش نشست. پیش از فیلمبرداری «پدر و پسر» (۲۰۰۳) نقاشیهای آبرنگ جی.ام.دبلیو. ترنر را مطالعه کرد.
او بسیاری از آثار خود را «مرثیه» میخواند انگار آهنگساز یا شاعر باشد نه کارگردان سینما. او اینگمار برگمان و الکساندر داوژنکو را تحسین میکند و از جیمز کامرون و سینمای سهبعدی متنفر است. او رویکردی منحصربهفرد به هنرش دارد.
پیدا کردن کسی در سینمای غرب که رویکردی مشابه رویکرد سوکوروف داشته باشد کاری دشوار است. یک نسل پیش در سینمای بریتانیا بودند کسانی که سینمای شخصی و آگاهانه «هنری» خود را داشتند که به تارکوفسکی و سوکوروف نزدیک بود. کارگردانهایی مثل ترنس دیویس و پیتر گریناوی، درک جارمن و سالی پاتر و بیل داگلاس که سینمایی بسیار شخصی داشتند و اغلب آثار خود را در اواخر دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ ساختند.
گریناوی و دیویس همچنان فیلم میسازند. گریناوی به تازگی فیلمبرداری فیلم جدید خود در مورد نقاش آلمانی در قرن شانزدهم را شروع کرده و فیلم جدید دیویس به نام «دریای آبی عمیق» فیلم اختتامیه جشنواره فیلم لندن بود.
در ۱۰ سال گذشته بیشتر و بیشتر شاهد هستیم که سینما دیگر به چشم هنر دیده نمیشود. و افرادی به سوکوروف و تارکوفسکی ترجیح داده میشوند که مثل تام هوپر (کارگردان «گفتار پادشاه») فقط یک داستان را تعریف میکنند. حتی وقتی هنرمندانی مثل استیو مکویین با دو فیلم «گرسنگی» و «شرم» و سام تیلور-وود با «پسری اهل ناکجاآباد» که هر سه آثار هوبی هستند وارد عرصه فیلمسازی میشوند، فیلم داستانی میسازند و سینمای تجربی خارج از جریان اصلی فیلمسازی نگه داشته میشود.
برای سوکوروف سینما ابزاری هنری و بسیار شخصی است. او مصمم است در «اتاق رویا» کار کند، حتی اگر برای ورود به آن لازم باشد از ولادیمیر پوتین کمک بگیرد.
منبع: خبرآنلاین
باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
ارسال نظر