آنهایی که مختارنامه را دوست دارند، این سریال را هم میپسندند
چند شبی است که سریال گرگها که یک سریال قدیمی و نوستالژی است از شبکه آیفیلم به کارگردانی داوود میرباقری حدود ساعت ۱۸ هر شب بازپخش میشود.
برترینها: این شبها سریال گرگها که یک سریال قدیمی و نوستالژیک است از شبکه آیفیلم بازپخش میشود. گرگها از سریالهای دهه ۶۰ میباشد که در سال ۱۳۶۵ ساخته شد و با تیتراژ خاطرهانگیزی که دارد هنوز در یادها ماندگار است.
داستان سریال گرگها در روستای قلعهسر اتفاق میافتد و به تقابل دو گروه ظالم و ستمدیده میپردازد. صفدر، آهنگری ساده و مظلوم است که بهخاطر ظلم و ستم کدخدا و خان روستا بهستوه میآید و علیه آنها قیام میکند. این سریال به کمک بازیگران توانمند، مفاهیمی عمیق و انسانی مانند عشق، ظلمستیزی، رشوهخواری و دیگر مسائل دورههای مختلف تاریخ ایران را بهتصویر میکشد.
سحر طلوعی، کاربر توئیتری هم با بازپخش این سریال و در تعریف و تمجید آن نوشت:
آی فیلم سریال گرگها را بازپخش میکند. ساعت 10 صبح، 6 عصر.
چه سریالهایی اسماعیل، چه بازیگرانی اسماعیل، چه کارگردانهایی اسماعیل...
تلویزیون چه انتحاری کرد ...
ما هم به همین بهانه و در جهت تایید توئیت سحر به بررسی بیشتر این سریال پرداختهایم همراه ما باشید
سریال «گرگ ها» دقیقاً از آن دسته سریالهایی بود که اگرچه دربرگیرنده فضایی تاریخی، سیاه و تلخ برای مخاطبان آن سالهای تلویزیون بود، اما به طور حتم نوع داستان پردازی استادانه میرباقری در قالب بسته تصویری که شباهتهای بسیار فراوانی با قالب «تله تئاتر» داشت، از این سریال مجموعهای ساخته بود که بیننده با آن احساس همذات پنداری میکرد. شرایطی که بسته به دیدگاه کارگردان صاحب فکرش و صد البته بازیگران درجه یک برخواسته از نهاد تئاتر، سریالی را به بینندگان معرفی کرد که حال و هوای عجیبی را منتقل میکرد. حال و هوایی که موسیقی مجید انتظامی که در آن روزها قطعاً امکانات این روزها را نداشت، حس نوستالژیکی را برای بینندگان دهه شصت و هفتادی منتقل کرد که با لحظه لحظه آن سالها خاطره بازی کردهاند.
علاوه بر این بازیگران گرگها همگی معتبر بودند، یا پس از پخش این سریال به شهرت، محبوبیت یا دستکم اعتباری در میان علاقهمندان جدیتر به هنرهای نمایشی دست یافتند. علی نصیریان، داوود رشیدی، محمدعلی کشاورز، بهزاد فراهانی، سیاوش طهمورث، آتیلا پسیانی، منوچهر حامدی، راضیه برومند، اکبر رحمتی، رسول نجفیان، حمید مهرآرا و بهرام شاهمحمدلو در این سریال بازی میکردند. شاهمحمدلو در این نقش که سرش را هم ازته تراشیده بود، بازیگر بااستعدادی نشان داد. همچنان که قبلا هم در حکایت مسافر گمنام به چشم آمده بود و اینبار میرباقری نقش مردمپسندتری را برایش در نظر گرفته بود. هامون با آن شوخطبعی و بذلهگوییهایش میتوانست در حکم سکوی پرتاب بلندی در برقراری ارتباط وسیع با تماشاگر در گامهای بعدی این بازیگر باشد که او خواسته یا ناخواسته به این مسیر وارد نشد، ولی خوشبختانه همچنان به فعالیتهای هنریاش ادامه داد. البته بیشتر بینندگان آن سالها هنوز این نقش و بازیگرش را به یاد دارند.
ثریا قاسمی دیگر بازیگری بود که با گرگها دور تازهای از فعالیتش را آغاز کرد. او پیش از انقلاب با فیلم مهمی از ناصر تقوایی (آرامش در حضور دیگران) و سریالهای پربینندهای مثل تلخ و شیرین شناخته میشد، اما به دلایلی در هفت، هشت سال ابتدایی پس از انقلاب نتوانست به هنرنمایی ادامه دهد، اما با گرگها دوباره نام، چهره و بازی خود را به مخاطبان وسیع تلویزیونی یادآوری کرد و از آن پس در سینما نیز فعالتر از قبل به کارش ادامه داد.
قاسمی که همان سال صدایش در دوبله سریال پربیننده و ژاپنی سالهای دور از خانه (اوشین) هم شنیده میشد از سالهای دور یک گوینده و بازیگر توانای رادیویی و نیز دوبلوری قابل بود. در گرگها نیز نامش سوای بازیگری بهعنوان سرپرست گویندگان ذکر شد، هرچند که در همین سریال (شاید به ضرورت نقشش که با نوعی خشونت و قدرتطلبی همراه بود) صدای شناخته شده رفعت هاشمپور، دوبلور قدیمی به جایش شنیده میشد.
فضای کشور در نیمه دهه 60 همچنان علاوه بر جنگی بودن، انقلابی بود و گرگها نیز با ماجراها و رخدادهای نمادینش حتی از شعاردهی و شعارگرایی هم به دور نمانده بود، اما میرباقری باز هم کوشیده بود تا در شرایط بسته بودن دست و پای فیلمسازان و سریالسازان رگههایی از عشق را هرچند کمرنگ در گرگها هم به تصویر بکشد.
این عشق میان دو کاراکتری که راضیه برومند و آتیلا پسیانی بازی میکردند و در آن زمان هر دو جوان بودند شکل میگرفت. عشق و علاقهای که جلوههایش باتوجه به شرایط آن سالها حداکثر در گفتن دو سه دیالوگ خلاصه میشد. مثلا جایی که کسی پسیانی را برای انجام کاری به در خانه پدر دختر فرستاده، اتفاقی با او روبهرو میشود و وقتی صحبتها به دوختن لباسی تازه برای دختر کشیده میشود، پسیانی از او میخواهد که «لباسش را گلدار ببافد.» همین و تمام! این بالاترین حد صحبت و امکان (و اجازهاش) در یک اثر نمایشی آن دوران بود.
میرباقری باوجود پیروزی در برداشتن اولین گام بلندش در تلویزیون دست به کار ساخت سریال «رعنا» شد. بعد هم امام علی(ع)، معصومیت از دست رفته و مختارنامه. به این ترتیب جایگاه این کارگردان بهعنوان یکی از مطمئنترین سازندگان آثار تاریخی قدیم تثبیت شد. هرچند که رعنا مربوط به دوران معاصر بود و میرباقری در این زمینه نیز خود را توانا نشان داد.
تیتراژ خاطرهانگیز این سریال نیز حسن ختام این مطلب است
نظر کاربران
مردم تلویزیون نمیبینن حالا هرچقدر هم تبلیغ کنن
شما جادوگرین که از همه خبر دارین?اتفاقا خیلیها هم تلویزیون میبینن
بسیار سریال خوبی بود
یادش بخیر
دقیقا
اقای میر باقری هم فیلمشان چه مذهبی چه تاریخی خلاصه رگه از عشق درش وجود.