اضطراب جدایی در کودکان
با کودکی که مهد نمیرود چه کنیم؟
شاید برای شمایی که مستقل و نترس هستید، داشتن فرزندی که از ریسمان سیاه و سفید میترسد و از کنار شما تکان نمیخورد، عجیب باشد. اما بهتر است کمی در باورهایتان تجدیدنظر کنید و بپذیرید که رفتارهای کودکتان تنها تحت تاثیر ارثی نیست..
اما بهتر است کمی در باورهایتان تجدیدنظر کنید و بپذیرید که رفتارهای کودکتان تنها تحت تاثیر ارثی نیست که از شما و پدرش گرفته است. فرزند شما بیشتر از آنکه از ژنها زندگی کردن را یاد بگیرد، تحت تاثیر رفتارهایی که در طول روز انجام میدهید، قرار میگیرد.
اگر مدام در معرض دعواهای زن و شوهری شما باشد، جدایی برایش به یک کابوس همیشگی تبدیل میشود و اگر مدام مثل یک گروهبان مراقبش باشید و به او بچسبید، دل کندن از شما برایش سختترین کار دنیا میشود. دلیل وابستگی غیرطبیعی بچهها به والدینشان را از دكتر فاطمه رنجبركرماني، فوق تخصص اعصاب و روان کودک و نوجوانان پرسیدیم. او معتقد است، اگر مراقب رفتارهای هر روزهتان باشید، فرزندتان به چسبیدن به شما میلی پیدا نمیکند.
دلبستگیاش ایمن است یا ناایمن؟
از لحظهای که نوزاد به دنیا پا میگذارد، به مراقبت نیاز دارد و باید کسی باشد تا نیازهای فیزیولوژیکیاش را برطرف کند. نوزاد تا دوماهگی بوی مراقب اولیه را که مادر است، حس میکند ولی هنوز قادر به تشخیص او از دیگران نیست. از دو تا هفت ماهگی نوزاد به تدریج به صورت مادر و دیگران نگاه میکند و کمکم او را میشناسد. به طور طبیعی نوزاد به مراقب اولیه اش یا مادر که تمام نیازهای او را برطرف میکند، دلبسته میشود. وقتی گرسنه میشود، مادر به او غذا میدهد.
زمانی که گریه میکند، مادر با آغوش گرفتن از او حمایت میکند و در کل مادر به موقع به همه نیازهای نوزاد پاسخ میدهد. این نوع از دلبستگی ایمن است و پایه اصلی مسائل روانشناختی انسان محسوب میشود. اگر مادران با رعایت مواردی که گفته شد به فرزندشان دلبستگی ایمن ندهند، او را دچار مشکلات پایدار روانشناختی در سالهای بعدی زندگی میکنند. اما قطع شدن دلبستگی نوزاد و مادر به هر دلیلی، اشکالات روانشناختی را بهوجود میآورد.
نوزادی را تصور کنید که مادرش را از دست داده است و چندین نفر به نوبت از او مراقبت میکنند یا نوزاد سرراهی است و در پرورشگاه مراقب اولیه و دائمی ندارد؛ حتی مادری که نسبت به نیازهای بچه حساس نیست و بهموقع احتیاجات نوزاد را تامین نمیکند،همه اینها باعث میشود دلبستگی غیر ایمن شکل بگیرد و نوزاد دنیا را جای امنی نبیند. چنین نوزادی در بزرگسالی با دیگران سخت ارتباط برقرار میکند، دچار اختلالات هیجانی و مشکلات یادگیری میشود و کنترل هیجانی ندارد و پرخاشگری میکند. نوجوانانی که در سنین پایین بزهکار میشوند، دلبستگی غیرایمن را تجربه کردهاند.
پای ژنها در میان است
در اختلالات روانشناختی تنها ایمن بودن تعیینکننده نیست. گاهی دلبستگی ایمن شکل میگیرد ولی فرد از نظر ژنتیک استعداد ابتلا به اختلالاتی مانند افسردگی و اضطراب را دارد یا حتی هیچکدام از دو عامل دلبستگی غیر ایمن و ژنتیک وجود ندارد، ولی فرد به دلیل مواجهه شدید یا طولانی با چالشها و استرسهای زندگی دچار اختلالات روانشناختی میشود.
چنین کودکانی هم هنگام جدا شدن از والدینشان دچار بحران شدید میشوند و حتی چند لحظه فاصله گرفتن از مراقب برایشان شبیه یک کابوس میماند. والدین با دیدن این نشانهها باید حتما با متخصصان مشورت کنند.
گاهی باید مضطرب باشد
بعضی از اضطرابها دلیل بر سلامت است و بعضی دیگر نه. در مورد کودکان دو نوع اضطراب وجود دارد که یکی طبیعی و دیگری غیر طبیعی و قابل پیگیری است.
اضطراب غریبگی: نوزاد از هفت، هشت ماهگی تا دو یا سه سالگی با دیدن غریبهها واکنش نشان میدهد. حتی اگر در آغوش مادر باشد و غریبهای نزدیک شود، با بغض، گریه، اخم یا روی برگرداندن اضطرابش را نشان میدهد و به مادر میچسبد.
اضطراب جدایی: تا دو یا سه سالگی که کودک مراقب اولیه را از دیگران تشخیص میدهد، طبیعی است که اضطراب غریبگی نشان بدهد. بعد از آن هم تا قبل از سنین مدرسه وجود اضطراب به شرطی که زندگی عادی را تحت تاثیر قرار ندهد و عملکرد مادر و فرزند را مختل نکند، باز طبیعی شمرده میشود ولی بعد از آن کودک باید بتواند ساعاتی از مادر جدا شود در غیر این صورت کودک دچار اضطراب جدایی است.
اضطراب جدایی چه درمانی دارد؟
از آنجا که در اغلب موارد اضطراب جدایی از عوامل محیطی و خارجی بهخصوص از رفتار غلط والدین ناشی میشود، اولین راهکار اصلاح رفتار والدین است. اگر این عوامل وجود نداشت یا با تصحیح رفتار حال کودک بهتر نشد، به روانپزشک مراجعه و هرچه زودتر درمان را شروع کنید.
- نسبت به نیازهای نوزاد حساس باشید و بهموقع به تکتک نیازهایش رسیدگی کنید.
- دعواهای زن و شوهری را به خلوت ببرید و پیش چشم کودک دعوا نکنید. این کار حتی نوعی کودکآزاری روانی به حساب میآید. حتیالامکان اجازه ندهید اختلافات زناشویی بر رفتار شما با کودک تاثیر بگذارد.
- نگذارید کودک هر فیلم و سریالی را تماشا کند. اغلب این فیلمها شامل صحنههای مرگ، بیماری، تصادف و اتفاقات تلخ است. لازم نیست کودک در این سنین با چنین مسائلی آن هم به این شکل آشنا شود چون تاثیر مخربی بر روان کودک دارند، با یک سرگرمی دیگر مانع تماشای فیلمهای بزرگسالان شوید.
- بهتر است بازیهای کامپیوتری کودک را چک کنید. اگر بازی خشن یا حاوی صحنههای نامناسب است، اجازه بازی به او ندهید. کودک نمیتواند مرز بین خیال و واقعیت را شناسایی کند. بعضی کودکان تحت تاثیر این فیلمها و بازیها دچار ترس میشوند و به ویژه شبها حاضر نیستند در اتاق تنها بمانند چون فکر میکنند مثلا هیولایی که در بازی بوده ممکن است شب سراغشان بیاید.
- اگر کودک را جایی میگذارید و میگویید سر ساعت مشخصی دنبالش خواهید رفت، حتما سر وقت آنجا باشید. بدقولی یا فراموشی در این مورد اثر بدی روی کودک میگذارد که فراموششدنی نیست.
- هرگز کودک را تهدید نکنید. هیچ دلیلی مجوز تهدید عاطفی را برای شما صادر نمیکند.
با کودکی که مهد نمیرود چه کنیم؟
اگر کودک حاضر نیست به مهد کودک برود یا چند ساعتی بدون شما جایی بماند، او را وادار به این کار نکنید چرا که باعث بهوجود آمدن ناراحتیهای بیشتری برایش میشود. ابتدا با او صحبت کنید و از مزایای مهد برایش بگویید. همراه هم بدون اینکه از او جدا شوید به مهد کودک بروید تا با محیط آشنا شود. دیده شده گاهی مربی مهد بهعنوان راهنمایی به مادر میگوید به گریههای بچه نباید اعتنا کرد. او را اینجا پیش ما بگذارید و بروید. ما آرام و سرگرمش میکنیم.
به هیچوجه مرتکب چنین خطایی نشوید. باید به تدریج با این قضیه کنار بیاید. روزهای اول در مهد کنارش باشید. بعد از گذشت چند روز وقتی عادت کرد، کمی دورتر بنشینید. این مرحله را هم که پشت سر گذاشتید، چند دقیقهای پیش چشمش نباشید و بازبرگردید. این هم که عادی شد، چند ساعت نباشید و برگردید. در نهایت میبینید که کودکتان در مهد کودک میماند و مشکل حل شده است.
با کودکی که در اتاقش نمیخوابد چه کنیم؟
روبهرو کردن تدریجی و ملایم کودک با اضطرابش در مورد محل خواب کودک هم موثر است. اگر کودک در اتاقش از چیزی میترسد، اول عامل ترس را از بین ببرید. مرزهای کودک را برایش تعریف کنید. بگویید هر کس باید در اتاق خودش بخوابد. توصیه میشود این کار را از زمان نوزادی انجام دهید ولی در هر صورت سر این مسئله نباید کوتاه بیایید. شبها مادر یا پدر یا هر دو با هم به اتاق خواب کودک بروند و برایش قصه بخوانند.
هر عادت قبل از خوابی را که با کودک دارید، انجام دهید. بعد که خوابش برد، اتاق را ترک کنید. ممکن است نیمههای شب کودک بیدار شود و به اتاق یا تختخواب شما بیاید. بدون اینکه خونسردیتان را از دست بدهید، او را به اتاق خودش ببرید. هر چند بار لازم شد این کار را تکرار کنید. حوصله به خرج دهید بعد از چند شب مشکل حل میشود.
مادر چسبنده نباشید
همیشه کودک نیست که به مادر میچسبد. مادرانی هم هستند که حاضر نیستند از کودک لحظهای جدا شوند؛ یعنی اگر حتی کودک بخواهد جدا شود، آنها مانع میشوند و در واقع یک الگوی رفتاری غلط به او میدهند. دلبستگی اتفاق خوبی است ولی وابستگی در بعضی زمینهها مانع رشد کودک میشود بنابراین بهتر است مادرانی که چنین رفتاری دارند به فکر اصلاح خودشان باشند.
اضطراب جدایی از کجا میآید؟
تشخیص کودکانی که دچار اضطراب جدایی هستند، کار سختی نیست. آنها کودکانی هستند که حاضر نیستند به مهد کودک، مدرسه یا کلاسهای ورزشی بروند. در خانه اقوام نمیمانند. در خانه مرتبا حضور مادر را چک میکنند و حین بازی نگاه میکنند ببینند مادر دوروبرشان هست یا نه. شبها در اتاق پدر و مادر و با آنها میخوابند و...
- در خانوادههایی که والدین با هم اختلاف دارند و دعوا و جدل زیاد است، کودک همیشه در نگرانی به سر میبرد. معمولا وقتی دعوای خانوادگی شدت میگیرد، مادر خانه را ولو برای ساعاتی به قهر ترک میکند یا شوهر را تهدید میکند که از خانه خواهد رفت، کودک همه اینها را میشنود و مدام دلواپس رفتن مادر است.
- بعضی مادرها عادت بد تهدید کردن را دارند؛ یعنی اگر کودک حرف مادر را گوش نکند، شیطنت کند، خانه را به هم بریزد و... مادر تهدید میکند که اگر چنان کنی یا چنان نکنی، من از خانه میروم. اگر تو پسر بدی باشی، من خواهم مرد. اگر اذیتم کنی، مریض میشوم. در این حالت کودک همیشه نگران از دست دادن مادر است و به همین خاطر حاضر نیست از کنارش دور شود.
- اگر کودک شاهد تصادف شدید یا مرگ اقوام باشد، دچار اضطراب جدایی میشود.
- تماشای فیلمهای ترسناک یا فیلمهای غمگین با صحنههای اندوهناک، تماشای فیلمهای خشن، بازیهای کامپیوتری خشن یا نامناسب هم میتواند این اضطراب را ایجاد کند.
از این مادران نباشید
درست است که هر مادری آرزوی آرامش و شادی فرزندش را دارد اما این مادرها با اشتباههایشان زندگی را برای کودک خود سخت میکنند:
- مادران همیشه نگران
- مادران محافظتی
- مادران چسبنده
- مادرانی که همیشه با همسرشان میجنگند.
- مادرانی که بچه را در دعواها دخالت میدهند.
مادر محافظتی نباشید
شاید مادران محافظتی ندانند طرز رفتارشان با کودک، تا چه حد به او آسیب میزند اما فرزند این مادران، اصلا سراغ اکتشاف نمیرود و برای هیچ چیزی تلاش نمیکند. اگر از رفتارهای زیر نپرهیزید، با این نحوه برخورد اضطرابی آموخته شده به کودک میدهید. در نتیجه امکان دارد در آینده فرد مضطربی شود که از همه چیز میترسد و به هیچ کس نمیتواند اعتماد کند.
- از نوزادی تا سنین بالاتر در هر مرحلهای تمام کارهای کودکشان را انجام میدهند. کودک میتواند در یک سنی قاشق بهدست بگیرد و غذایش را خودش بخورد یا باید در یک سنی دیگر لباسهایش را خودش بپوشد ولی مادر محافظتی اجازه نمیدهد کودک این کارها را انجام دهد و خودش انجام میدهد. به همین خاطر بچه مدرسه میرود ولی هنوز مادر غذا در دهانش میگذارد و لباس تنش میکند.
- کودک به طور طبیعی باید با همسالانش ارتباط برقرار کند ولی مادر نگران است بچههای دیگر بچهاش را بزنند یا به بچهاش حرفهای بد بیاموزند و حین بازی هولش بدهند بنابراین مانع ارتباط گرفتن کودک با بقیه بچهها میشود.
- مادر از ترس اینکه کودک زمین بخورد، اجازه بازی کردن و فعالیتهای اینچنینی به او نمیدهد.
نظر کاربران
سلام پسر5ساله ای دارم که یک هفته ی اول مهد کودکش رو خیلی دوست داشت ولی بعد از اون الان چند روزی هست که بهانه گیری میکنه و میگه خودت باید بیای تو مهد باشی و خیلی خیلی به من وابستس این چندروز رو من رفتم توی مهد نشستم ولی دیگه نمدونم چکار کنم ؟؟
دختر 5سالهای دارم که چندی پیش خیلی اصرار داشت که به مهد کودک برود اما حالا که بعد دو هفته از مهد رفتنش گذشته میگوید دیگر به هیچ عنوان به مهد نمی روم حتی به نهد دیگری هم نمی روم چی کار کنم
سلام. من هم پسرم رو گذاشتم مهد همین مشکل رو داشت.
دو هفته رفت ولی بعد هر کاریش کردم دیگه نرفت.
حالا من موندم با ذهنیتی که الان داره حاضر نیست هیچ جایی دیگه ای بره باید چه کنم.
آیا مهد های دیگه رو امتحان کنم یا این که کلاسهای متفرقه بذارمش؟ممنون
لطفا راجب وابستگی بیش از حد کودک به مادر که بیش از حد گریه میکنه وحاضر به موندن تو مهدکودک نیست بیشتر توضیح بدین،واقعا نگرانم سپاسگذارم
دخترم حدودا 4 سالشه یک ماه کامل مهد کودک رفت و خیلی دوست داشت طوریکه یک روز که نبردمش کلی گریه کرد ولی الان اصلا حاضر نیست بره و با گریه میره و اونجا هم همش گریه میکنه و همش میگه نمیخوام برم مهدکودک و حتی شبا با گریه از خواب بیدار میشه و میگه خواب مهد کودک دیدم نمیدونم باید چه کار کنم .
پاسخ ها
در باره کودک پنج ساله که مهد نمیرود
پیرم پیش 1رو با اسرار ثبت نام کرد وتا بهمن ماه به طور کامل میرفت وعلاقه زیادی به مهد داشت حتی وقتی چند روزی به دلیل بیماری نتونست بره عکس مربی شو نقاشی کرده بود مقابلش میذاشت که دلش براش تنگ نشه اما از اول اسفند مدام بهونه گیری میکنه ومیگه کلاسهاش خسته کنندست وطولانی،منم دوست ندارم برم وهر روز قبل رفتن گریه میکنه چطور باید باهاش برخورد کنم که به دوران مدرسه اش صدمه ای نزنه؟راهنماییم کنید ممنون میشم
سلام وقت بخیر پسرم ۵ سالشه اول خیلی علاقه نشون میداد به مهد رفتن چند روز اول خوب بود ولی الان یه هفته اس صبحها با گریه باید ببریمش.بعد قسمت جالبش اینجاست که به محض رسیدن توی مهد همه چیز یادش میره و خیلی ریلکس و طبیعی به بازی با دوستاش مشغول میشه.به نظرتون چجوری نظرشو جلب کنم برای صبح از خونه بیرون زدن برای مهد؟؟؟
منم پسرم نمی ره مهد میگه میخوام تو پیشم باشی فقط گریه میکنه
دخترم پنج سالشه یه بار فرستادمش کلاس ژیملاستیک دو هفته رفت بعد یه روز گریه کرد دیگه نرفت الان میگه دیگه هیچ جا نمیرم که تو نباشی خواستم بفرستم مهد اول گفت میرم ولی وقتش که رسید نرفت منم فعلا از کارتون و بازی منعش کردم چه کار کنم نمیدونم
سلام وخسته نباشید یک دختر شش ساله دارم که امسال باید پیش دو برود روز اول مهر که به مدرسه بردمش نشست در کلاس خیلی هم تعجب میکرد بقیه بچه ها رو میدید هیچی نمیگفت چون من روبروی کلاسش نشسته بودم قبل از این که به کلاس بره هرزگاهی هی به من میگفت مامان تو نمیری از مدرسه من میگفتم نه مامان من نمیرم تا تو بگی مامان برو بعد بیام دنبالت ، من و چندتا از مادرای دیگه که نشسته بودیم روبروی کلاسشون بعد یکی از کارمندای مهد گفت که چرا شما اینجا هستید برین خونه هاتون یا جلوی چشم بچتون نباشید که بچه های دیگه هم بهانه مادراشون رو میگیرن. من فقط یک لحظه رفتم اونورتر این دید که من نیستم ترسید ورفتم روبروی کلاسشون در و که باز کردن دیدم که داره گریه میکنه خودم رو نشون دادم من و دید یکم خوشحال شد اومد سراغم ،روز بعد هم رفت ولی گریه می کرد مخصوصا کلاساشون هم که طبقه ی بالا بردن دیگه همش داره بهانه میگیره دو بار معلمش و یک نفر دیگر به زور بردنش در کلاس گریه میکرد ولی بعدش اروم شد من حتی همونجا بودم تا اگر بهانه گرفت بیاد پیشم خبر بگیره بره دیگه موندم چکار کنم الان چند روز هست که به مدرسه نمیره معلمش مدیرشون معاونشون همه زنگ میزنن باهاش صبحت میکنن که ما برات جایزه گرفتیم میخواییم بهت بدیم اصلا قبول نکرد که باهاشون صحبت کنه وقتی باهاش صحبت میکنیم فقط گریه و ناله میکنه .خونه ی اقوام هم نمیاد مگر اینکه پدرش باشد لطفا راهنماییم کنید
سلام من بچمو دو روزه بردم مهد اما بچم به من من میگه تو هم بیا تو کلاس.منم دم در کلاس نشستم اونم اومد پیشم.نمیرفت تو کلاس یا رو صندلی بشینه.مربی مهدشم گفت دیگه نیارش.منم اومدم خونه نشستم گریه کردم.حالا چکار کنم
سلام دخترم چهار سالشه تازه فرستادم مهد مشکلم آینه که از خونه نمیاد برای مهد عصابم خورد شده حتی اگهببرمش هم اونجا از من جدا نمیشه کلا علاقه نداره بخدا خسته شدم چیکار کنم با این وابستگی سال دیگه من چیکار کنم
من پسرم چهارسال ونیم شه وقتی میبرمش مهد گریه میکنه میگه میام دنبالت خونه دوبار ولش کردم تو مهد هیچ کاری نکرده وقت گریه کرده و بعد که ساکت شده هیچ کاری نکرده وقت یه جا ساکت نشسته
فکرکردم بچه من فقط اینطوریه منم از اول مهر تو هم نشستم با وجود کارمندیم مامان و مادرشوهر و ... تا وقتی باشیم تو مهد عالی ولی خدا نکنه رهاش کنیم . دیگه صبح ها هر روز گریه و اضطراب داره که حتی راضیه که تنها تو خونه بمونه
سلام من یه پسر ۴ساله دارم خیلی به مهد علاقه داشت منم ثبت نامش کردم یه روز رفت روز بعدی دیگه نرفت هر چقدر هم میگم برو نمی ره لطفا همراهیم کنید