چگونه لحظات بد زندگی مان را کنترل کنیم؟ (۲)
پاسخ به یک استرس شامل سه جزء است: (۱) پاسخ هیجانی؛ (۲) پاسخ جسمی و (۳) تغییرات روانشناختی که اثر هیجانی تجربه را کاهش میدهند.
پاسخ هیجانی نسبت به خطر مشتمل است بر ترس، و پاسخ به رخدادهای تهدیدآمیز به صورت اضطراب است. واکنش جسمی نسبت به خطر یا تهدید، به شکل تحریک اتونومیک، یا افزایش تعداد ضربان قلب و فشار خون و غیره، افزایش تنش عضلانی و خشکی دهان است. پاسخ هیجانی به جدایی یا فقدان افسردگی و واکنشهای جسمی، احساس خستگی یا کاهش فعالیت است.
سومین جزء پاسخ به استرس، مکانیزمهای روانشناختی است که تأثیر تجارب استرسآمیز را کم میکنند، به طوری که کارکرد بهنجار ادامه مییابد. این مکانیزمهای روانشناختی، موسوم به تدابیر مقابلهای و مکانیزمهای دفاعی، هستند:
تدابیر مقابلهای و مکانیزمهای دفاعی
اصطلاح «تدبیر مقابلهای» (Coping Strategy) به فعالیتهایی اطلاق میشود که شخص به آنها واقف است؛ مکانیزمهای دفاعی، به فرایندهای ناخودآگاه روانی مربوط میگردند.
تدابیر مقابلهای ، ممکن است انطباقی یا غیرانطباقی باشند. هر دو آنها واکنش فوری به عامل استرسزا را کاهش میدهند، اما تدابیر غیرانطباقی در درازمدت بیتأثیرند. تدابیر مقابلهای انطباقی مشتملند بر اجتناب از موقعیتهای برانگیزنده ناراحتی، بینشیابی نسبت به مسائل و کنارآمدن با موقعیت. تدابیر مقابلهای غیرانطباقی مشتملند بر مصرف افراطی الکل و داروها، رفتار نمایشی یا پرخاشگرانه و خودآزاری عمدی. تدابیر انطباقی در بلندمدت ممکن است به صورت غیرانطباقی درآیند. مثلاً یک پاسخ متناسب اولیه نسبت به موقعیت استرسآمیز است، اما اگر زمانی طولانی دوام یابد مانع فرایند حس مسأله یا کنارآمدن با موقعیت میگردد.
مکانیزمهای دفاعی ، چندین نوع هستند که در اصل توسط فروید شرح داده شدهاند. آنهایی که در موقعیتهای استرسآمیز فراوان روی میدهند عبارتند از پسرفت (Regression)، واپسزدن (Repression)، انکار (Denial) و جابجایی (Displacement). این مکانیزمها فرایندهای ناخودآگاه هستند.
پسرفت به انتخاب رفتار نامتناسب با مراحل جلوتر رشد، مثل وابستگی به دیگران اطلاق میشود. واپسروی غالباً در افراد مبتلا به بیماری جسمی روی میدهد. در مراحل حاد بیماری میتواند انطباقی باشد و به تمکین فرد به شرایط پذیرش انفعالی مراقبت پرستاری و طبی فشرده میانجامد. اگر واپسروی تا مراحل بهبود و توانبخشی ادامه یابد میتواند غیرانطباقی باشد چون توانایی شخص را در قبول مسئولیت کاهش میدهد.
واپسزدن (سرکوبی) به رد تکانهها، هیجانات و خاطرهها از خودآگاه که در غیر این صورت ایجاد ناراحتی میکنند، اطلاق میگردد. مثلاً خاطرۀ رویدادهای تحقیرآمیز از خودآگاه، دور نگاه داشته میشود.
انکار مفهومی پیوسته است: رفتار شخص به گونهای است که انگار از چیزی که منطقاً انتظار میرود آگاه باشد، آگاه نیست. مثلاً کسی که به او گفته شده از سرطان در حال مرگ است، به گونهای رفتار میکند که انگار از تشخیص بیخبر است.
در جابجایی ، هیجان از شخص، شیء یا موقعیتی که رابطۀ متناسب با آن دارد، به یک منبع ناراحتیبرانگیز ضعیفتر منتقل میشود. مثلاً مردی پس از مرگ اخیر همسرش، پزشک را به خاطر کوتاهیکردن در مراقبت کافی سرزنش کرده و به این طریق از ملامت خود به خاطر تقدمقائلشدن به شغل خویش در مقابل نیازهای همسرش در ماههای آخر زندگی او اجتناب کند.
فرافکنی (Projection) به انتساب افکار یا احساسات مشابه خود به فردی دیگر، و به این طریق مقبولتر نمایاندن احساسات خود اطلاق میشود. مثلاً کسی که از یکی از همکاران خود خوشش نمیآید احساس متقابل بیزاری را به او نسبت میدهد و در نتیجه توجیه احساس نفرت خودش از او آسانتر میگردد.
واکنشسازی (Reaction Formation) به انتساب ناخودآگاه رفتار متناقض با رفتاری که احساسها و مقاصد واقعی را نشان میدهد اطلاق میشود. مثلاً نگرش پرهیزکارانۀ مفرط نسبت به تمایلات جنسی گاهی (اما نه همیشه) واکنشی نسبت به انگیزههای نامقبول خود شخص است.
دلیلتراشی (Rationalization) به ارائۀ توضیحی اشتباهی اما پذیرفتنی برای رفتاری که ریشۀ آن کمتر مقبول است اطلاق میشود. مثلاً ممکن است مردی همسر خود را در خانه تنها بگذارد برای اینکه از مصاحبت او لذت نمیبرد، اما اشتباهاً خود را متقاعد سازد که همسرش خجالتی است و از بیرونرفتن خوشش نمیآید.
والایش (Sublimation) به منحرفکردن ناخودآگاه تکانههای نامقبول به مفری قابل پذیرشتر اطلاق میشود؛ مثل تبدیل نیاز به تسلط بر دیگران به سازماندهی امور خیریه.
همانندسازی (Identfication) به انتخاب ناخودآگاه ویژگی یا فعالیتهای فردی دیگر، غالباً به منظور کاستن از درد جدایی و فقدان اطلاق میشود. مثلاً زن بیوه ممکن است همان نوع کار داوطلبانه را که شوهرش انجام میداد برگزیند.
ارسال نظر