ترسناکترین و عجیبترین اختلالهای روانی
فرض کنید از یک بیماری روانی رنج میبرید که باعث میشود فکر کنید نزدیکترین فرد به شما یک متظاهر است که قصد آسیب زدن بهتان دارد یا باعث میشود متقاعد شوید که کتاب خوردنی است. ترسناک است، نه؟
برترینها: فرض کنید از یک بیماری روانی رنج میبرید که باعث میشود فکر کنید نزدیکترین فرد به شما یک متظاهر است که قصد آسیب زدن بهتان دارد یا باعث میشود متقاعد شوید که کتاب خوردنی است. ترسناک است، نه؟
درحالیکه تنها درصد کمی از افراد مجبورند با اختلالات بالا زندگی کنند، این حقیقت که ۴۵۰ میلیون نفر در سراسر دنیا از بیماری روانی رنج میبرند غیر قابل انکار است. درحالیکه بعضی از اختلالات روانی، مانند افسردگی، به طور طبیعی اتفاق میافتد، بعضی دیگر محصول آسیب مغزی یا سایر صدمات و جراحات است. اگرچه میتوان گفت تمام بیماریهای روانی برای افرادی که آن را تجربه میکنند ترسناک است اما چند اختلال نادر وجود دارد که وحشتناکند. در ادامه به توضیح برخی از این اختلالات روانی در طول تاریخ میپردازیم که به باور ما از همه ترسناکتر است.
سندرم آلیس در سرزمین عجایب
این سندروم در اثر نامتجانسی در دید حاصل میشود که بر ادراک شخص مبتلا، از محیط، اثر میگذارد. این سندروم اختلالی عصبی است و بر پیامهایی که از چشم به مغز مخابره میشوند، اثری نامطلوب میگذارد و متعاقبأ دریافتی نادرست را از محیط اطراف موجب میشود.
بیماران معمولاً از اختلال در احساس بینایی، شنوایی و لامسه شکایت میکنند و تجربه توهمِ تغییر را در درک و دریافتشان از محیط گزارش میدهند. این بیماری گاه برای مبتلایان ترسناک و گیج کننده است، زیرا آنها فکر میکنند در جهانی عجیب و پر از توهمات گوناگون با ادراکی متفاوت از دیگر انسانها عقلشان رو به زوال نهاده است.
آنچه آلیس تجربه کرد برای برخی افراد واقعی است. برای آنها زمانهایی وجود دارند که جهان آن طور که باید، به نظر نمیآید. رنگها تغییر میکنند. خطوط صاف، موج دار میشوند اشیاء حرکت میکنند.
این سندروم درمان اثبات شدهای ندارد، اما جای امیدواری است که تمام عوامل این بیماری را میتوان کنترل کرد. بسیاری از شیوههای درمانی با استفاده از داروهای پیشگیری از میگرن و داروهای ضد افسردگی صورت میگیرد و دنبال کردن رژیم دارویی و غذایی برای بسیاری از بیماران مؤثر بوده است. برای کسانی که حملههایی بیشتر در فاصلههای زمانی کوتاهتر دارند هنوز درمان قطعی وجود ندارد، اما این مشکل نیز به زودی رفع میشود.
سندرم دست بیگانه
سندروم دست بیگانه به انگلیسی Alien Hand Syndrome با نام دیگر بیماری دکتر استرنجلاو شناخته میشود. این بیماری یک اختلال نادر عصبی میباشد. در این بیماری فرد اختیار و کنترل یک دست یا هر دو دست را از دست میدهد. البته طبیعتا این مطلب بدین معنا نیست که فرد کاملا کنترل دستان خود را از دست دهد. این اختلال که به نوعی روانشناختی- عصبی محسوب میشود، گویی دست فرد را از کنترل و اراده وی خارج میکند. به بیانی دست با بدن فرد بیگانه میشود و تحت فرمان مغز شخص قرار نمیگیرد. در اغلب موارد سندرم دست بیگانه در بیماران مبتلا به آلزایمر یا کروتزفلد جاکوب یا درنتیجه ی جراحی مغز هنگام شکافته شدن دو نیمکره ظاهر میشود. متاسفانه، این سندرم هیچ درمانی ندارد و افراد مبتلا به آن اغلب دستان خود را مشغول نگه میدارند یا از دست دیگر خود استفاده میکنند تا دست بیگانه کنترل شود.
آپوتمنوفیلیا
این وضعیت که اختلال تمامیت بدن و اختلال هویت قطع هم نام دارد، یک نوع اختلال عصبی است که فرد در آن میل شدیدی به قطع یا آسیب رساندن به عضو سالم خود دارد. اگرچه اطلاعات زیادی درمورد این اختلال عجیب و ترسناک در دست نیست، باورها بر این است که در اثر بروز آسیب در نیمه ی راست مغز رخ میدهد. از آنجایی که اکثر جراحان طبق درخواست فرد مبتلا به آپوتمنوفیلیا حاضر به قطع عضو سالم نیستند، افراد مبتلا به این اختلال حس میکنند مجبورند که خود دست به کار شوند که سناریوی خطرناکی است. کسانی که به واسطه ی پزشک دست به قطع عضو زده اند، حتی بعد از جراحی نیز از تصمیم خود راضی هستند.
توهم کاپگراس
سندرم كاپگراس به نام كاشف آن ژان ماری جوزف كاپگراس، روانپزشك فرانسوی شناخته می شود. توهم اولیه فرد در این بیماری این است كه یكی از اعضای خانواده یا دوستانش با یكی از اشخاص بیگانه كه از نظر ظاهر و رفتار شبیه آنهاست، جایگزین شده است. این توهم ها باورهای نادرست و عجیب و غریبی است كه حتی با وجود شواهد، خلاف آن حفظ می شود.
به علاوه، معمولا در تصور آنها اینگونه است که این متظاهران قصد دارند به فرد صدمه بزنند. مثلا، یک خانم ۷۴ ساله مبتلا به توهم کاپگراس کم کم به این باور رسید که یک متظاهر جای همسرش را گرفته و میخواهد به او آسیب برساند. اختلال کاپگراس نسبتا نادر است و اغلب بعد از بروز آسیب به مغز یا در کسانی که دچار زوال عقل، شیزوفرنی یا صرع هستند دیده میشود.
سندرم دیوژن
سندروم دیوژن یک اختلال رفتاری است که بر روی افراد مسن تاثیر میگذارد و در هر دو زنان و مردان رخ می دهد. علائم اصلی شامل انباشتن بیش از حد وسایل، خانه های کثیف و بهداشت شخصی ضعیف است.
افراد مبتلا به سندرم دیوژن علاوه بر احتکار غیر قابل کنترل، اغلب نسبت به خود و دیگران به شدت بی توجه میشوند، ترک اجتماع میگویند و از رفتار و عادت خود شرم نمیکنند. این اختلال در بین سالمندان، افراد مبتلا به جنون و کسانی که در یک مقطع از زندگی طرد و ترک شدند یا محیط خانوادگی ثابتی نداشتند شایع است.
اختلال تجزیه ی هویت
اختلال تجزیه ی هویت (DID)، که در گذشته اختلال چندشخصیتی نامیده میشد، یک بیماری روانی وحشتناک است که در فیلم و سریال بسیار به آن برمیخوریم اما به شدت اشتباه درک شده است. به طور کلی، کمتر از ۱% از افراد مبتلا به اختلال تجزیه ی هویت ۳-۲ شخصیت دارند (و گاهی بیشتر). این افراد مرتبا بین شخصیتهای خود در گردش اند و ممکن است چند ساعت یا چند سال روی یک شخصیت ثابت بمانند. ممکن است هر زمان و بدون هشدار قبلی بین هویتهای خود جابهجا شوند و متقاعد ساختن فرد به این که مبتلا به این اختلال است تقریبا غیر ممکن میباشد. به همین دلیل، افراد مبتلا به اختلال تجزیه ی هویت نمیتوانند زندگی عادی داشته باشند و معمولا در تیمارستان زندگی میکنند.
سندرم کلوور-بوسی
فرض کنید میل به خوردن کتاب داشته باشید یا بخواهید با ماشین رابطه ی جنسی برقرار کنید. این مورد در رابطه با افراد مبتلا به سندرم کلوور-بوسی حقیقت دارد. سندرم کلوور-بوسی یک اختلال روانی ترسناک است که با علائمی نظیر از دست دادن حافظه، میل به خوردن اشیای غیر خوراکی و جاذبه ی جنسی نسبت به اشیای بیجان مانند اتومبیل شناخته میشود. تعجبی ندارد که این افراد اغلب در تشخیص اشیاء یا افراد آشنا به مشکل برمیخورند. تشخیص این اختلال روانی ترسناک دشوار است و به نظر میرسد درنتیجه ی آسیب شدید به حافظه ی موقت مغز رخ میدهد. متاسفانه، درمانی برای سندرم کلوور-بوسی وجود ندارد و فرد مبتلا به آن اغلب تا پایان عمر در این وضعیت باقی میماند.
اختلال وسواس فکری-عملی
اگرچه اسم اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) به گوش خیلی ها خورده و اغلب مورد تمسخر قرار میگیرد، تعداد کمی به درک کامل نسبت به آن رسیدهاند. این اختلال به طرق مختلف نمود پیدا میکند اما اغلب با علائمی مانند ترس شدید، اضطراب و نگرانیهای مداوم همراه است. افراد مبتلا به این اختلال تنها از طریق تکرار اعمال، مانند دغدغهی تمیزکاری، میتوانند از شر چنین احساسات طاقت فرسا خلاص شوند. بدتر از همه اینکه، این افراد اغلب نسبت به غیر منطقی بودن ترسهای خود آگاه هستند اما این آگاهی چرخه ی تازهای از اضطراب را به دنبال میآورد. این اختلال تقریبا ۱% از جمعیت را تحت الشعاع قرار میدهد و اگرچه دانشمندان از علت دقیق آن مطمئن نیستند، باورها بر این است که مواد شیمیایی مغز از عوامل موثر در بروز این اختلال است.
سندرم پاریس
سندرم پاریس چیست؟ آیا چیزی درباره سندروم پاریس شنیدهاید؟ اگر قصد سفر به این شهر را دارید، حتماً این مطلب را دنبال کنید.
هر پاریسی با لحظات چالش برانگیزی روبهرو شده است: قیافههایی که از بوی عرق در ساعات شلوغی مترو در هم رفته یا رانندگانی عصبانی که در بلوارها با خشم تمام بوق میزنند. مردم بومی این تجربیات را به سادگی از خاطرشان پاک می کنند اما برخی از مسافران بدشانس مانند ژاپنیها طعمه سندروم پاریس میشوند. برای آنکه خیالتان را راحت کنیم، این سندروم اپیدمی نیست و تنها ۰.۰۰۱۲ درصد از مردم دنیا به ویژه مسافران ژاپنی دچار آن میشوند. این شهر در کنار تمام زیباییها و شکوهی که دارد برخی زوایای ناخوشایند را هم در برگرفته که ممکن است بعضی از گردشگران را آزرده کند.
از آنجایی که اکثر افرادی که دچار سندرم پاریس میشوند سابقه ی اختلال روانی ندارند، سرنخ اولیه این است که چنین اختلال ترسناک عصبی در اثر موانع زبانی، خستگی جسمی و روحی و واقعیت پاریس در مقایسه با ورژن ایده آل آن اتفاق میافتد.
فراموشی تکراری
این اختلال بسیار شبیه به سندرم کاپگراس است اما افراد مبتلا به فراموشی تکراری به جای همزاد قائل شدن برای دیگران، باور دارند که یک موقعیت تکثیر شده. این باور به روشهای مختلف نمود پیدا میکند اما فرد مبتلا همیشه معتقد است که یک موقعیت همزمان در دوجا وجود دارد. اصطلاح «فراموشی» تکراری نخستین بار در سال ۱۹۰۳ توسط عصب شناسی به نام آرنولد پیک برای معرفی بیمار مبتلا به آلزایمر مورد استفاده قرار گرفت. این وضعیت امروزه بیشتر در افراد دچار تومور، جنون، آسیب مغزی یا سایر اختلالات روانپزشکی مشاهده میشود.
ارسال نظر