۹۷۲۳۷۹
۶۱ نظر
۶۳۶۱
۶۱ نظر
۶۳۶۱
پ

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

یادتان می‌آید چقدر گریه می‌کردید وقتی متوجه می‌شدید آدامس برای همه در شکمتان می‌ماند؟ شما تنها نیستید. همه ما تجربه‌های عجیب و غریب زیادی داشتیم که درباره‌شان حرف نمی‌زدیم.‌

برترین‌ها : جالب است بدانید همه ما در کودکی نقاط مشترک زیادی داشتیم که احتمالا هیچوقت درباره‌شان حرفی نزدیم. آماده سفر به گذشته هستید؟ یادتان می‌آید چقدر گریه می‌کردید وقتی متوجه می‌شدید آدامس برای همه در شکمتان می‌ماند؟ شما تنها نیستید. همه ما تجربه‌های عجیب و غریب زیادی داشتیم که درباره‌شان حرف نمی‌زدیم.‌ می‌خواهیم این اسرار کوچک را برملا کنیم. اگر شما هم چیزی یادتان می‌آید لطفا در بخش نظرات بنویسید.

وقتی چراغ‌های زیرزمین رو خاموش می‌کردیم و قبل از اینکه مرگ به سراغمون بیاد با سرعت از پله‌ها بالا می‌رفتیم

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

وقتی هوا سرد بود و وانمود می‌کردیم سیگار می‌کشیم

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

همه ما حداقل یک بار سعی کردیم همه رنگ‌ها رو با هم فشار بدیم

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

واقعا چرا این کار رو می‌کردیم؟

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

وقتی سعی می‌کردیم دو تا آهنربا رو از قطب یکسان به هم برسونیم ولی به هم نمی‌چسبیدند

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

برای این کار هم هیچوقت دلیلی پیدا نمی‌شه

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

چیزی که واقعا بود و چیزی که ما احساس می‌کردیم

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

قبل از تلفن‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی این شکلی می‌فهمیدیم دوستامون کجا هستن

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

کسایی که خواهر و برادر داشتن این رو درک می‌کنن

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

چه لذتی داشت!

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

شما هم نوشابه رو توی درش می‌ریختن و کم کم می‌خوردین؟

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

وقتی لای لباس‌های روی بند رخت قایم می‌شدیم

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

یه نقاطی رو به عنوان نقطه امن تعریف می‌کردیم و فکر می‌کردیم اگه از اونجا خارج بشیم می‌سوزیم یا غرق می‌شیم

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

تماشای مسابقه قطره‌های بارون روی شیشه ماشین

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

چیزی که واقعا بود و چیزی که ما حس می‌کردیم

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

وقتی مامان گوشی رو می‌داد به ما که به خاطر هدیه تولدمون تشکر کنیم

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

وقتی به حرف‌های مامان بابای دوستمون وقتی سرش داد می‌زدن، گوش می‌دادیم

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

وقتی مامان ازمون می‌خواست به دوستش سلام کنیم

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

حسی که بخش‌های مختلف پارک داشت

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

وقتی موقع قایم موشک بازی یه نفر از کنارمون رد می‌شد و متوجه ما نمی‌شد

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

وقتی ۷ ساله بودیم، گوشه استخر:

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

وقتی مامان تو فروشگاه سبد خرید رو به ما می‌داد، حسی که داشتیم:

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

وقتی یه تخمه هندونه رو قورت می‌دادیم و بهمون می‌گفتن که توی شکممون درخت درمیاد

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

وقتی خواهرم می‌گفت اَداش رو درنیارم:

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

کشیدن دست روی دیوار به این شکل

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

وقتی می‌رفتیم خونه دوستامون بازی کنیم و مادرش می‌پرسید: «گرسنه نیستین؟» و دوستم می‌گفت «نه»

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

وقتی بابا جلوی تلویزیون روشن خوابش می‌برد و من کانال تلویزیون رو عوض می‌کردم. بابا:

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

حسی که وقتی قطعات خودکار رو از هم باز می‌کردیم و دوباره سر هم می‌کردیم داشتیم:

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

همکلاسیم: *فحش*
من: به خانوم معلم می‌گم
همکلاسیم: نه توروخدا
من: خانوم اجازه؟ می‌شه بریم دستشویی؟

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

من: آدامسمو قورت دادم
بابا: می‌دونستی هفت سال توی شکمت می‌مونه؟
من:

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

وقتی استخر می‌رفتیم و وانمود می‌کردیم مُردیم تا ببینیم کسی سراغمون میاد

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

وقتی تازه ماشین حساب خریده بودیم:

من: ۱۲۳۴۵۶۷۸۹×۱۲۳۴۵۶۷۸۹

ماشین حساب:

تجربه‌های عجیب و مشترک همه ما در کودکی

منبع: boredpanda

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • لیلیان

    بسیار عالی بود ممنونم۰۰۰۰حس خوب اون وقتا

  • بدون نام

    عاااالی بود

    پاسخ ها

    • میثم

      راستش من خیلی شیطون بودم
      یه شیش سالم بود با طبل کوچیکم تو دسته گم شدم...وقتی پیدا شدم یه دو سه تا چک خوردم و گوشمم کشیدن
      یه بارم از ۱۰ متر ارتفاع افتادمو فقط دستم شکست
      کل عشق و حالم بعد از ظهر ای پنشنبه بود...با پسر خاله هام میرفتیم پارک آبی
      شبکه یک صبحای جمعه یه چیزی تو مایه های تله تکست می ذاشت و منم همش تا آخرش میدیدم
      داد زدن کسی که جمعه صبحا می گفت عدسی داغ عدس...
      و خیلی چیزای دیگه...
      با آرزوی سلامتی برا همتون...مخصوصا دهه شصتی

    • Rix

      الان باز یه عده میان کلی خاطره مشترکو به نام دهه شصتیا میزنن،بابا بخدا من متولد هشتادم ولی آتاری و نوشمک و کارتون فوتبالیستاو.. تو کوچه بازی کردنو ازاون ورقه امتحانی قدیمیا و سه تایی سر میز نشستنا و اینارو تجربه کردم.بنظرم بچه ها قبل اینکه تبلت و موبایل بیاد همشون یجور زندگی کردن

    • بدون نام

      ههههههههه

    • بدون نام

      اخیییییییئیییی

  • عجب

    خیلی خوب بود چندتاشم من بگم
    ما پسرا میرفتیم فوتبال و انقدر بازی میکردیم تا شب شه بعد شب ک میشد میرفتیم یه جا که نور باشه هر چند کم تا فقط ببینیم و باز بازی کنیم تا از خستگی بمیریم!
    یا وقتی توپ میرفت زیر ماشین و میترکید غم عالم میومد سراغمون ولی بعضی ماشینا وامیستادن و در حالی که ما مقصر بودیم بجای دعوا میومدن پول توپو میدادن اونا فرشته های زمین بودن از همین جا میگم دمتون گرم!
    و کلی خاطرات دیگه...
    شما ادامه بدین

    پاسخ ها

    • نازنین

      ما دخترا گوشه حیاط خونه یکیمون خاله بازی میکردیم و پسرها فوتبال, آفتاب که شدتش کمتر میشد دختر و پسرها جمع میشدیم و قایم موشک و بازیهای جمعی دیگه بازی میکردیم و خفاشها که سر و کلشون پیدا میشد رضایت میدادیم بریم خونه... یادش بخیر

    • بهاره

      وقتی بچه بودم عین اچار فرانسه...
      امروزو با دخترای ساختمون میرفتیم تا شب بازی میکردیم تو حیاط
      فرداش با پسر عمم میرفتیم فوتبال و دوچرخه سواری و کُشتی...
      چه قدر خوش میگذشت، یادش واقعا بخیر♡♡♡♡

    • دا

      خداییش من بیشتر این کارهارو هنوزم میکنم

  • مرتضی ۶۰

    خداییش اکثر این کارها رو من کردم

  • کرونا هستم

    واااااااااای لعنتی همش درسته خخخخ

    پاسخ ها

    • بدون نام

      راست میگه

  • حدیث

    عالی بود

  • بدون نام

    وای خیلی عالی بود تقریبا بیشترشون رو همه تجربه کردن اون پاکن رو هنوزم استاد درس میده سوراخ میکنم خیلی خوبه:)))))

  • بدون نام

    99 درصد کارها رو انجام میدادم

  • بدون نام

    تف کردن به سر مردم و زنگ آیفون ها رو زدن و فرار کردن رو نگفت

    پاسخ ها

    • بدون نام

      بینزاکتها, خخخخخ

  • سمیرا

    من و دوستم عاشق کوله پشتی ساعت دار بودیم.ساعتها پشت ویترین کیف فروشی می ایستادیم یا به فروشنده التماس میکردیم یه دونه کوله ساعتدار به ما ارزون بفروشه.قیمتش ۸هزار تومن بود ولی به پول ۲۵سال پیش.یادش بخیر

    پاسخ ها

    • بدون نام

      من هم عروسکهای موزیکال متحرک, آخرش هم برام یکی خریدن, چه کیفی داشت

  • بدون نام

    همشووووو راس میگه همششش

  • بدون نام

    مرسی کیف کردم

  • بدون نام

    واقعا همین طوربودممنون مارا به دنیای بی شیله پیله کودکی بردی یاد آن دوران بخیر

    پاسخ ها

    • قاتل شب های تاریک یا همون خشم شب یا نیلوفر یا عشق یا ستاره ی اسمان خدا یا دایانا دوست انه شرلی یا همه ی اسم های دنیا ناشناس عشق اینویاشا و کاگومه

      اره ولی من بزرگسال نیستم

    • بدون نام

      این دیگه چیه

  • بدون نام

    راه رفتن روی لبه جدولهای کنار خیابون
    هنگام پیاده روی اگه پام میرفت رو لبه های موزاییک به معنای باختن بود،باید پامو دقیقا میزاشتم وسطش

  • سپنتا

    پوف

  • بدون نام

    چرت

    پاسخ ها

    • یه بنده خدا

      شما حتما سنت نمیرسه که درک نکردی

    • بدون نام

      والا من سنم می رسه ولی اصلا این کارا را انجام نمیدادم برا منم چرت بود

  • بدون نام

    هی یادش بخیر خیلی خوش بودیم

  • بدون نام

    خریدن ترقه و تی ان تی بعد از مدرسه...شبیه این فیلمای مافیایی
    توپای دولایه با دروازه گل کوچیک
    نوشمک
    بستنی توپیا
    مدادتراشای رومیزی
    دفتر نقاشیای فیلی
    سیمی کردن کتابامون
    آتاری و بازی هواپیما و دزد و پلیس که واقعا خیلی کیف می داد
    کتونیای میخی که باهاش تو آسفالت بازی می کردیم
    کارتون فوتبالیست ها
    و کلی خاطره دیگه...خدایی یادش بخیر
    ممنون از برترین ها و شما خاطره بازا

  • آرش

    خیلی خوب بود

  • pari

    ممنون عالی بود

  • علی

    گل کوچیک و هفت سنگ توی محله با بروبچ
    سر ظهر
    و ناراحتی همسایه ها از سر و صدای ما

  • علی

    همه مطمئنا تجربه ی یکبار تف کردن اون هم به صورت سر بالا رو داشتیم در حالی که تف توی صورتمون فرود می اومد خخخخ

  • بدون نام

    لیزر مینداختم رو پشت مردم

  • ستایش

    تصحیح کن بسیار مشترک !!!!!!!!
    خیلی خوب بود. واقعا یادش بخیر :)

  • بدون نام

    واقعا که عالی بود و لذت بخش ممنون

  • بدون نام

    آخی خیلیاشو من تجربه کردم،البته من هم بازی‌های زیادی نداشتم ولی میشه گفت روزای خوبی بود.نفهمیدم کی اینقدر بزرگ شدم که دلخوشیام این همه محدود شد.یکمی دلم گرفت

  • بدون نام

    ما دخترا با گلبرگای گل مانیکور میکردیم وقتی مانیکور مد نبود

  • بدون نام

    وقتی کوچیک بودم مامانم فوت کرد ومن همه لذت بچگیم رو از دست دادم الان بعد از سالیان سال هنوز افسوس میخورم.چه حسرتهایی به دلم موند

    پاسخ ها

    • تهرانی

      عیبی نداره یه عمر بزرگی کردی خدا رحمتشون کنه

  • بدون نام

    یادمه کوچیک بودم .انقدر خانوادم بین من و خواهرام تبعیض قایل میشد و همش اونارو فقط به خاطر دختر بودن تحویل میگرفتن.که چندین بار میخواستم با چاقو بکشمشون.

    پاسخ ها

    • تهرانی

      آخی تک بودن سخته منم ۱ خواهر دارم موقعی که میخواست جهاز بگیرن براش من بچه بودم گفتم یادتون باشه سهم پسر دوبرابر دوختراس قران گفته همه خندیدن

    • بدون نام

      برا من برعکس بود خانوادم فقط برادرامو تحویل میگرفتن چون پسر بودن

    • بدون نام

      ۱۴:۴۲
      99 درصد
      خانواده ها دختر رو بیشتر از پسر تحویل میگیرن.حتی خیلی وقتا افراطی.چون میگن دختر احساساتی تره

    • بدون نام

      از شانس بدم من جزو اون یه درصدم که خانوادم پسر دوستن

  • بدون نام

  • بدون نام

    من هنوزم بعضیاشو انجام میدم،کودک درون فعالی دارم :))

  • بدون نام

    من کودکی نداشتم با بچه ها بازی نمی کردم فقط کتاب می خواندم یا از بچه های دیگر مواظب میکردم از ۸ سالگی و بعد ظرف شان و تمیز کردن خانه بعد هم یک مدت اضافه بودم کتک می خوردم بعد که خودم را قایم میکردم میگفتند خجالتی است یک مدت زیاد هم به اندازه کافی غذا برای خوردن نداشتم ظاهرا هم خانواده خوبی داشتم مواظب بچه های دور و برتان باشید

    پاسخ ها

    • تهرانی

      بمیرم برات این که برخورد با اوشینه

    • بدون نام

      کوزت زنده میشود

  • طراوت

    جالب بود

  • بدون نام

    اصلا خوب نبود، با اون تصاویر خارجی و غیر واقعی

    پاسخ ها

    • بدون نام

      جمع کن کاسه کوزتو.
      یا بچه سالی.یا خیلی وضعت خوب بوده و پولدار بودی

  • رضا

    بعد از چهل سال هر بار یادم میاد کف پام درد میاد از روی دیوار خونه پریدم داخل حیاط تخته ای که میخ بلندی داشت درست پریدم روش میخ تا اخر رفت زیر پام دو نفر ی زور میکردن به زور داومد. اخ اخ

    پاسخ ها

    • بدون نام

      واییییی یه اتفاق وحشتناکی

  • عارفه

    خودکار خیلی خوب بود

    پاسخ ها

    • بدون نام

      الک دولک بازی کردن ها خوردن الک توی سر و صورت رد یه لاستیک دویدن و باچوب حرکتش دادن کمربند بازی جوجو گندم بازی کردن ها پاک کردن رد خودکار با قسمت آبی پاکن که اخرم ورقه پاره میشد جدا کردن تیغه تراش و چسبوندنش به لوله خودکار با حرارت اجاق تابستون و فصل درست کردن تیرکمون سنگی و انتخاب چوب دولو مناسب بالای درخت نوشابه مشهدی هی به قولوب میخوردیم نگاه میکردیم ببینیم داره هنوز درست کردن فرفره دستی با تشتک نوشابه پیچیدن نوار کاست توی ظبط صوت و در اوردن و صاف کردن هاش وخیلی کارهای دیگه یادش بخیر
      طفل بودم‌ دزدکی پیر و الیل ام ساختند
      آنچه گردون میکند با ما نهانی میکند

  • بدون نام

    من متولد هشتا دو شش هستم اما هیچ کدوم از اینارو تجربه نکردم یه جورایی فکر کنم خیلی لوسم ولی وقتی دیدم ارزوم اینه که همشون رو امتهان کنم خوش به حال کسایی که حتی یکی دوتاشو تجربه کرده

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج