طنز؛ نرمافزار احمدینژاد آمد
اول از همه اینکه واقعا آقای احمدینژاد نرمافزار نبود و سفتافزار بود. اگر هم نرمافزار بود، بلد بود کاری کند پوست نرم ما کلفت و سفت و سخت بشود.
غلامعلی حدادعادل گفته: احمدینژاد رایانهای است که نرمافزارش را نمیدانیم. (تسنیم)
اول از همه اینکه واقعا آقای احمدینژاد نرمافزار نبود و سفتافزار بود. اگر هم نرمافزار بود، بلد بود کاری کند پوست نرم ما کلفت و سفت و سخت بشود.
بعد هم برگردیم به سخن حکیمانه آقای حداد؛ عیبی هم ندارد. خیلیها بلد نیستند با کامپیوتر کار کنند. مثل خود ما که چون بلد نبودیم با کامپیوتر کار کنیم، اسمش را عوض کردیم و گذاشتیم گوشتکوب که کارکردن باهاش برای ما ساده شود که نشد. البته آقای حداد هم اسم کامپیوتر را گذاشت رایانه که الحق کارکردن با آن را برای ما ساده کرد. کامپیوتر واقعا پیچیده است، اما رایانه دوتا کلیک بیشتر نیست. بعد هم ما هم مثل آقای حداد. ما هم هربار نمیتوانیم با کامپیوترمان کار کنیم، سریع ویندوزش را عوض میکنیم. خب بعضی ویندوزها مثل آقای احمدینژاد ممکن است باگ داشته باشند و از رم دستگاه بدزدند (البته این از رم دزدیدن یک اصطلاح کامپیوتری است و به جان عزیزمان ما اصلا به اختلاسها و پروندههای اقتصادی و این چیزمیزها در دولت قبل تیکه نینداختیم). خلاصه ویندوز که خراب باشد بالا نمیآید. بالا هم بیاید، اعصاب آدم را خُرد میکند. یکی زورش میرسد کامپیوترش را از پنجره پرت میکند بیرون و خلاص، یکی هم مثل ما چون کامپیوتر مال خودش نیست و اختیارش با دیگران است باید بسوزد و بسازد.
این از جنبه علمی حرف آقای حداد؛ اما از لحاظ روانشناسی هم خیلی حرف آقای حداد آموزندگی دارد. ایشان بههرحال نماینده مجلس بودند و به همین مناسبت ریاست مجلس را داشتند و بههرحال بیشتر از ما پیراهن پاره کردهاند. اما همین که آقای حداد آقای احمدینژاد را یک «کامپیوتر» فرض میکند خیلی خوب است؛ مثلا خود ما؟ خود ما دست بالا، خودمان را یک چرتکه قراضه فرض میکنیم. ما واقعا وقتی خودمان را با آدمهای موفق در جهان مقایسه میکنیم احساس ضعف میکنیم و کلی کتاب میخوانیم که آدم بشویم و نهایتا از چرتکه به ماشینحساب ارتقا پیدا کنیم که البته با این دریای دانش و خردی که در ما جمع است یا خیلی متواضع هستیم یا خیلی اعتمادبهنفس نداریم و خودمان را چرتکه میدانیم وگرنه وقتی آدم این «کامپیوتر»های عالم سیاست؛ مثل آقای احمدینژاد و بقایی و مشایی و «ابرکامپیوترها»یی مثل آقای حداد را میبیند طبیعی است که از ضعف فراوان، برود و توی افق گم بشود.
ارسال نظر