طنز؛ از آشناهای نمایندگان تا خودِ آشنا!
صداوسیما عملکردش درباره دولت را گزارش داد. صداوسیما چون شنیده بود قرار است نمایندگان ريیسجمهور در شورای نظارت بر سازمان عوض شوند، سریع یک گزارش ارائه کرد که تا آقای آشنا نیامده، اطلاعات را به دو بخش قبل و بعد از ایشان تقسیم کند.
صداوسیما از خوبهای دولت گزارش میدهد.
صداوسیما عملکردش درباره دولت را گزارش داد. صداوسیما چون شنیده بود قرار است نمایندگان ريیسجمهور در شورای نظارت بر سازمان عوض شوند، سریع یک گزارش ارائه کرد که تا آقای آشنا نیامده، اطلاعات را به دو بخش قبل و بعد از ایشان تقسیم کند. این گزارش به دو بخش «خوبها» و «بدها» تقسیم شده بود و در بخش خوبها به عملکردهای مثبت صداوسیما در قبال دولت پرداخته شده بود. از محتوای این بخش میتوان به «نشان دادن چهره ريیس دولت و معاون اول در مناظرههای انتخاباتی، پخش برنامههای انتخاباتی آنها با سانسور زیر ۱۰ دقیقه، دادن زمان برابر به کاندیداهای دولتی و سایر کاندیداها در انتخابات و نام بردن از دولت در برنامههای نقد کارشناسی» اشاره کرد. در قسمت بدها هم فقط نوشته شده «نقد منصفانه با لودر»!
البته انتصاب آقای آشنا هم خودش نکتهای است، چون الان به جایی رسیدهایم که ريیسجمهور میگوید: «یه حکم جدید داریم، کی میخواد؟» و آشنا میگوید: «من! من!» و ريیسجمهور هم حکم را به اسم او میزند. اینطوری شده که الان شغلهای همزمان آشنا از تعداد شغلهایی که خانواده ما از ۱۰۰ سال پیش تا امروز داشتهاند بیشتر است.
کتابچه چغر و بدبدن تخلفات
دیوان محاسبات کل کشور، یک کتابچه از تخلفات نفتی دولت احمدینژاد به کمیسیون برنامه و بودجه مجلس ارسال کرد. ضمن تشکر از ارگانهای خدوم کشور بابت اسامی کیلومتریشان که به پر شدن هرچه سریعتر ستون ما کمک میکنند، باید عرض کنیم که همچین کتابچه هم نبود. ۵۴۰ صفحه در قطع شاهنامه چاپ مسکو با فونت B nazanin ۱۰ که با چشم غیر مسلح قابل رویت نیست کجایش میشود کتابچه؟ بعد تازه شنیدهایم وقتی دیوان محاسبات این را فرستاده، زنگ زده مجلس: «الو؟ کمیسیون برنامه و بودجه؟»
- بفرمایین، برنامه هستم.
+ ما یه جلد کتاب نفیس براتون فرستادیم، روش نوشته تخلفات نفتی. رسیده؟
- بله همین الان رسید.
+ الان کتاب دم دستتونه؟
- بله، بله.
+ بذاريدش تو کشوتون. وقتی مجلس دوباره باز شد، خبر بدین که جلد دوم و سومشم بفرستیم!
یک سکه تمام از طرف پدر شهردار!
آقای لاهوتی، از ژنْخوبهای مجلس همچنان درباره شهردار شدن پسرشان در شمال کشور مقاومت میکنند و اینبار هم گفتهاند: «اگر ثابت شود پسرم شهردار شده سکه میدهم». راستش این حرف برای ما یک مقدار سنگین بود، چون دیده شده برخی نمایندهها سکه میگیرند و خرج حوزه انتخابیه میکنند، ولی سکه دادن را تا حالا ندیدهایم. سوال بعدی این است که سکه را به چه کسی میدهند؟ به افشاکننده که دیگر دست از این افشابازیها بردارد و زندگی آبرومندانهای پیش بگیرد؟ به معلم خصوصی مدیریت شهری، چون آقازادهشان جوان هستند و جویای تجربه و هنوز یک جاهای مختصری (حدود ۹۰ درصد کارها) به راهنمایی نیاز دارند؟ به خود آقازاده بابت انتخاب شدن هوشمندانهشان و به امید شهرداریهای بزرگتر؟ اصلا الان که بیشتر فکر میکنیم و ناگهان سکهای در دستمان ظاهر میشود، میبینیم چه کار به این کارها داریم؟ سکه را کی داده، کی گرفته؟
ارسال نظر