مهاجرت به آمریکا از گذشته تا حال
این مهاجران بودند که با مهاجرت از انگلستان، آلمان، ایرلند، فرانسه، روسیه و شرق اروپا، امریکا را به آنچه امروزه هست، تبدیل کردهاند. مرزهای امریکا در ابتدا باز بود.
امروزه قوانین مهاجرت پیچیده شده است : اگر قوانین در گذشته بهتر بود، آیا نباید به سیستم مرزهای باز قرن ۱۹میلادی دوباره بازگشت؟ متاسفانه، یک بله و یا نه ساده به این سوال، جواب کاملی نمیدهد.
کارگر مهاجر مکزیکی در حال چیدن جعفریهای ارگانیک در ولینگتون، کولورادو (John Moore/Getty Images)
مدل بازار آزاد
در گذشته، بازار آزاد بود که ایجاد انگیزه میکرد و مهاجرت به این هدف خدمت میکرد، هرچند که بی دردسر هم نبود. اما امروزه، انگیزه مهاجرت توسط دولت دیکته میشود که باعث ایجاد پیامدهای ناخواسته اقتصادی چون ایجاد برنده و بازنده میگردد.
اگر هدف از مهاجرت تقویت یک کشور از لحاظ اقتصادی در نظر گرفته شود، بنابراین باز کردن مرزهای امریکا در گذشته نتیجه خوبی داده است : جذب کارگران، تجار و دانشمندان از سراسر جهان باعث افزایش ارزش جامعه امریکایی شده است. اگرچه این مسئله فقط به دلیل ساختار انگیزشی آن زمان بود که امکان پذیر گردید.
در قرن نوزدهم، هیچ سیستم دولتی برای رفاه عمومی افراد وجود نداشت. مهاجرانی که با قایق به امریکا میرسیدند باید به تنهایی راهی برای گذران زندگیشان پیدا میکردند. اگر موفق به انجام این کار نمیشدند یا میمردند و یا مجبور به ترک کشور میشدند. مجازات کیفری هم خیلی سنگین بود و برای بسیاری از جنایات، حکم اعدام صادر میشد.
بنابراین مهاجران مجبور بودند که با آداب و رسوم، قوانین و فرهنگ کشوری که به آن مهاجرت کردند، خود را منطبق کنند و در صورتی که قادر به انجام این کار نبودند، دیگر به اندازه کافی برای موفقیت و ایجاد ارزش اقتصادی و بازار کاری خود موفق نبودند.
« دن الیور »، مدیر کمیته اتاق فکر تحقیقات مالی و آموزش مستقر در نیویورک در این باره گفت : « این سختیها همانند فیلتر عمل میکرد، میخواهید بیایید و موفق شوید. مردم فداکاریهای بزرگی انجام دادند تا به اینجا برسند، آداب و رسوم محلی را یاد بگیرند و به یکی از سرمایه داران تبدیل شوند. »
مفهوم اولیه واژه سرمایهدار یا کاپیتالیست اشاره به کسی داشت که صاحب سرمایه بوده است؛ چه در قالب پس انداز بانکی یا چه سرمایه گذاری کسب و کار. به گفته الیور افراد بدون هیچ سرمایهای مهاجرت میکردند و مجبور بودند سرمایه بدست آورند. وقتی به اینجا نقل مکان میکردید، هیچ کس به شما هیچ چیزی نمیداد.
به گفته « جورج بورهاس »، پروفسور اقتصاد دانشگاه هاروارد، ایجاد تغییری در قوانین، مهاجرت به آمریکا را بعد از سال ۱۹۲۰ دشوار ساخت و تاثیرات موج شدید مهاجرت از ۱۸۰۰ را کاهش داد.
قانون مهاجرت سال ۱۹۲۴، نظامی سهمیه بندی بر اساس ریشههای ملی مردمی که تا قبل از آن مهاجرت کرده و در امریکا زندگی میکردند معرفی کرد. به طور مثال اگر ۱۰ میلیون نفر با ملیت آلمانی در امریکا زندگی میکردند، حداکثر ۲ درصد از این تعداد یا حدود ۲۰۰ هزار آلمانی میتوانستند ویزا بگیرند.
بورهاس در این باره گفت : « تغییر سیاست، به منظور سختتر کردن مهاجرت بود. با تغییر در قوانین و رکود سالهای ۱۹۳۰ و همچنین جنگ جهانی دوم، امریکا دوره طولانی را با تعداد کمی از مهاجران گذراند. »
رفاه اجتماعی، انگیزهای برای مهاجرت به آمریکا
در آمریکای امروزی، آن ساختار ایجاد انگیزه ساده گذشته کاملا تغییر کرده است.
در حال حاضر مهاجرت قانونی با گرفتن ویزا و طی گذران سیستمی پیچیده انجام میگیرد. مهاجران هزاران دلار را صرف وکیل متخصص مهاجرت میکنند، پولی که میتواند صرف سرمایه گذاری در کسب و کار یا آموزش شود.
هزینه اولیه درخواست برای اقامت دائم تنها بین ۲۰۵ تا ۱۱۰۰ دلار است. هزینه وکلای مهاجرت نیز به راحتی بین ۵ هزار تا ۱۰ هزار دلار میشود که به این هزینه اضافه میگردد.
مهاجرتی که مطابق با این قوانین پیچیده نباشد، غیر قانونی است و دولت آمریکا پذیرای آن نیست. شهروندان کشورهای کم درآمد با دیدن فرصتهای اقتصادی و حمایت دولت امریکا و وجود سیستمهای رفاهی به این کشور مهاجرت میکنند.
طبق آمار سال ۲۰۱۴، ۱۱.۱ میلیون مهاجر غیر قانونی در ایالات متحده زندگی می کنند که بیش از نیمی از این افراد از مکزیک وارد این کشور شدند.
دستمزد این کارگران میتواند برای این کشور سودمند باشد. بورهاس تخمین میزند سود خالص هر ساله مهاجران قانونی و غیر قانونی به دلیل افزایش فعالیتهای اقتصادی به اقتصاد امریکا حدود ۵۰ میلیارد دلار است.
از طرف دیگر، با وجود کارگران بومی به شرکتها سودی در حدود۵۱۶ میلیارد دلار در هر سال به دلیل دستمزد پایین تعلق میگیرد.
به گفته بورهاس، کارفرمای شما میتواند افراد را بسیار سادهتر استخدام کند. هرچه شما وضعیت مالی بدتری دارید، کارفرمای شما وضعیت بهتری دارد. از دست دادن برای شما به معنای بدست آوردن کارفرما است. در واقع اگر کارفرما از سود بهرمند شود، شما آن را ازدست دادهاید. با افزایش ۱۰ درصدی تعداد کارگران، دستمزد کارگران تا ۳ درصد کاهش مییابد. درواقع مهاجران و شرکتهای محلی سود میبرند ولی کارگران محلی ضرر میکنند.
کارگران مکزیکی در صف دریافت واکسن آنفولانزا. هر چند که بیشتر مهاجران غیر قانونی به انجام کارهای بدنی و کم مهارت محدود شدهاند، اما این وضعیت را به آنچه در کشورشان میگذرد ترجیح میدهند. (John Moore/Getty Images)
بیشتر مهاجران غیر قانونی با دستمزد کمی کار میکنند و واجد شرایط سیستم رفاه عمومی نمیشوند. اما برای بیشتر مهاجران، حتی دستمزدهای اندک بخش خصوصی بهتر از چیزی است که در کشورشان به دست میآورند.
همچنین وجود سیستم رفاه برای کودکان متولد امریکا نوعی حمایت از مهاجران است و امکان ارسال پول به کشورهای مبدا باعث تشویق میلیونها مهاجر فقیر و بی تحصیلات برای عبور از مرزها به طور غیرقانونی میگردد.
به گفته بورهاس، مهاجرت غیر قانونی به امریکا به مهارت خاصی نیاز ندارد وسیستم رفاه این کشور به کارگران کم مهارت، کمکهایی ارائه میکند.
از آنجا که کودکان متولد آمریکا از مهاجران غیر قانونی به طور پیش فرض شهروند در نظر گرفته میشوند، حتی اگر مهاجران اصلی (غیرقانونی) هیچ رفاه و مزایایی دریافت نکنند، کودکان واجد شرایط دریافت خدماتی از جمله بن غذا، تحصیل رایگان و خدمات درمانی از دولت هستند.
در سال ۲۰۱۶، ۴۲ درصد از خانوادههای غیرشهروند (حدود ۳.۷ میلیون نفر) به نوعی از مزایای سیستم رفاهی استفاده کردهاند.
با توجه به تحقیقات مرکز مطالعات مهاجرت، خانواده مهاجران، هم قانونی و غیر قانونی، به طور متوسط ۶ هزار و ۲۳۴ دلار سالانه از مزایای رفاهی فدرال استفاده میکنند که ۴۱ درصد بالاتر از متوسط مزایایی تعلق گرفته به خانوار افراد بومی با مبلغ ۴ هزار و ۴۳۱ دلار است.
امروزه اگر سرپرست خانوار به دلیل دستمزد کم به تنهایی قادر به اداره زندگی نباشد، دولت کمک میرساند. از این رو از لحاظ اقتصادی برای افرادی که از کشورهای کم درآمد به امریکا مهاجرت میکنند، تربیت یک خانواده در امریکا بسیار امنتر و ارزانتر است.
به همین دلیل یک پرسش پیش میآید که چگونه دولت آمریکا میتواند منابع محدود خود را میان جمعیت بومی و مهاجران و خانوادههای آنها تقسیم کند؟
سیستم رفاه دولتی، مهاجران را قادر میکند که بتوانند زندگی بهتری برای خود و خانواده خود، فراهم کنند و تحت نظام بازار آزاد زندگی کنند. این در حالی است که در قرن ۱۹، حدود ۲۵ درصد از کسانی که به امریکا رسیدند، در نهایت به خانههایشان بازگشتند.
به گفته بورهاس در گذشته، بسیاری از مسائل متفاوت بود. مهاجران میآمدند، زمانی که قادر نبودند بازار کار خود را داشته باشند دوباره به کشورهایشان بازمیگشتند.
هجوم گسترده مردم و رقابت در مشاغل ارزان، بازار کار را تحت تاثیر قرار داده است و افزایش کارگران در مشاغل منجر به واکنش شدید جمعیت بومی شده است.
ماهیت مهاجرت غیر قانونی باعث ایجاد گروههای مهاجر میگردد. در نتیجه ادغام در جامعه را در مقایسه با زمانهای گذشته سختتر میسازد.
همچنین، مجازاتهای جنایی در حال حاضر شدت کمتری دارند و به طور خودکار به اخراج افراد منجر نمیشوند که در تضاد کامل با قرن ۱۹میلادی است.
مهاجران تحصیل کرده و با مهارت
مهاجرت از طریق دریافت ویزای مهارت، در حالی که کاری پیچیده و پرهزینه محسوب میشود، دارای این مزیت است که مهاجران میتوانند شغلی با درآمد بالا بدست آورند و بلافاصله به ارزش اقتصاد یک کشور بیافزایند.
به طور مثال با توجه به اداره آمار ایالات متحده مهاجران هندی در حال حاضر با درآمد متوسط ۱۰۰ هزار و ۵۴۷ دلار در سال ۲۰۱۳، ثروتمندترین گروه قومی امریکا محسوب میشوند. این در حالی است که درآمد این گروه قومی دو برابر متوسط درآمد همه آمریکاییها است که معادل ۵۱ هزار و ۹۳۹ دلار است.
به گفته بورهاس مهاجران با ورودشان مهارت و دانش با خود به همراه میآورند. اما آنها نیز صرف نظر از اینکه مهاجر قانونی باشند یا غیر قانونی بر دستمزد عمومی تاثیر میگذارند. مهاجران، بسیاری بزرگترین اکتشافات این کشور را انجام میدهند و برخی از نوآورانه ترین و نمادین ترین شرکتها را در این کشور ایجاد کردهاند. بورهاس می گوید : « به نظر شما مارک زاکر برگ، مدیر فیس بوک، از روی خوش قلبی برای کارگران خارجی درخواست ویزای کار میکند؟ »
لوی اشتراوس، متولد آلمان در سال ۱۸۲۹ در سن ۱۸ سالگی به آمریکا مهاجرت کرد. در سال ۱۸۵۳ از نیویورک به سن فرانسیسکو مهاجرت کرد و با افزایش تولید جین، تجارت خانوادگیشان را به لوی اشتراوس معروف امروزه که با نام « لیوایز » میشناسیم، تبدیل کرد.
پس از آنکه دونالد ترامپ، اولین فرمان منع ورود شهروندان هفت کشور را صادر کرد، بیشتر از ۱۲۰ شرکت از جمله فیسبوک، ایبِی، گوگل، اینتل، نت فلیکس، اوبر و ایر بیانبی اعتراض خود را به این فرمان اعلام کردند.
در بخش تجارت و کسب و کار افرادی چون « لوی اشتراوس »، مخترعان و فیزیکدانانی چون « نیکولا تسلا » و « آلبرت اینشتین » و همچنین اقتصاددانانی مانند « فردریش هایک » و « جوزف شومپیتر »، نوابغ مهاجری هستند که در محیط مناسب امریکا رشد کردند. البته امریکا نیز از این افراد بی نصیب نماند.
« جیمز نولت »، استاد روابط بین الملل در دانشگاه نیویورک در این خصوص گفت : « ایالات متحده هرگز در علم خودکفا نبوده است. همیشه هجوم گستردهای از دانش علمی از دانشگاههای فنی اروپا وجود دارد. بدون مهاجرت، امریکا هیچ صنعتی با تکنولوژی بالا ندارد. »
بنا بر موسسه آموزش بین المللی، ۷۵ درصد از حدود ۱۲۴ هزار و ۸۶۱ عضو هیات علمی خارجی در سال تحصیلی آکادمیک ۲۰۱۴- ۲۰۱۵ در زمینههای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضی محققان خارجی از کشورهایی چون چین، هند، کره جنوبی و آلمان بودند.
آلبرت انیشتین در سال ۱۸۷۹، در جنوب آلمان به دنیا آمد و در دانشگاهی در زوریخ تحصیل کرد. در سال ۱۹۳۳ برای فرار از آزار و اذیت به ایالات متحده مهاجرت کرد. بقیه عمر خود را در نیوجرزی به آموزش پرداخت.
با این وجود، این نیز درست است که ویزای H1B، که بسیار پیچیده است بیشتر به نفع شرکتهای بزرگ با تکنولوژی بالاست تا اینکه به نفع شرکتهای کوچکتر با کارگران محلی ماهر و کم دستمزد باشد.
« رابرت براسکا »، مشاور بخش اقتصادی شرکتها در این خصوص گفت : « شرکتهای با فن آوری و تکنولوژی تلاش میکنند که هزینههای خود را پایین نگه دارند. اگر مایکروسافت مجبور به پرداخت ۶۰ هزار دلار به جای ۴۰ هزار دلار باشد آنگاه سود شرکت خود را پایین آورده است. »
بنابراین قضیه کارگران بیشتر و دستمزد پایینتر در شرکتهای با تکنولوژی بالا و مهارت بالا نیز به ویژه در بخش علوم و مهندسی صدق میکند. مهاجران و شرکتهای بزرگ هر دو از سود بهرهمند میشوند، در حالی که کارگران محلی آن را از دست میدهند.
حتی دو میلیون مهاجر متولد هند ساکن در امریکا از زندگی بسیار بهتر و درخشانتری از مردم ساکن هند برخوردارند.
عامل فرهنگ
حتی قبل از مهاجرت رقابت برای مشاغل بهتر با یادگیری مهارت شروع میشود، با این حال اروپاییها، چینیها و هندیها، ایرانیها و برخی مهاجران دیگر آمریکا در ریاضیات و علوم بسیار بهتر از همتایان آمریکایی خود هستند و مهارتشان را از همان مدرسه ابتدایی شروع میکنند.
نولت در این خصوص گفت : « اصلاحات زیادی به منظور بهبود مدارس در امریکا باید انجام شود. سطح بسیاری از مناطق بسیار پایین است. برخی از مدارس حتی ریاضیات را به دانش اموزان ارائه نمیدهند. سطح پایین تجربه و تخصص در علوم و مهندسی در فرهنگ آمریکایی ریشه دارد. »
به گفته وی مردم مهندسی را به عنوان یک رشته و راه آسان برای کار در جامعه نمیدانند. به طور مثال اگر به برنامههای تلویزیونی و فیلم نگاه کنیم، چه تعدادی وکیل یا پلیس هستند؟ یا چه تعدادی پزشک هستند؟ یا حتی چه تعدادی دانشمند و مهندس در برنامه وجود دارد؟ هنگامی که سیستمی پر از حسابدار، وکیل و بانکدار داشته باشید و خالی از مهندس باشید، آنگاه باید این افراد را از از خارج وارد کشور کنید.
با توجه به بنیاد ملی علوم، در سال ۲۰۱۰، ۲۷ درصد از کارگران در علوم و مهندسی در خارج از امریکا متولد شدهاند.
مطالعه دیگری که توسط این بنیاد انجام شد، نشان میدهد که ثبت نام افراد بومی در بخش علمی و کارشناسی ارشد مهندسی طی سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۴، ۵ درصد کاهش یافته؛ این در حالی است که ثبت نام افراد خارجی در همان زمان ۳۵ درصد افزایش یافت. در حال حاضر، دانشگاههای آمریکا از استعدادهای خارجی برای پر کردن بخشهای علمی خود سود بردهاند.
در سال ۲۰۱۵، دانشگاههای دولتی آمریکا ۹ میلیارد دلار از شهریه و هزینه دانشجویان خارجی بدست آورد که این مقدار از ۱۲ درصد از جمعیت دانشجویی گرفته شده که ۲۸ درصد از هزینههای کل شهریه را دربر میگیرد.
از آنجا که برخی از مهاجران واجد شرایط دریافت مزایا و پاداشهای خاص نیستند، استخدام در یک شغل با دستمزد پایینتر، برایشان جذابتر است.
به دلیل نوع ویزای H-1B که به دعوت کننده اصلی گره خورده است، مهاجر بیشتر وابسته به شرکتی است که در آن فعال است و نه تنها نمیتواند مانند یک کارگر محلی تغییر شغل دهد، بلکه شرکت قدرت بیشتری بر روی کارگر دارد.
در پایان، زمانی که اقتصاد مهاجرت از طریق بازار آزاد اداره نمیشود و بدون دخالت رفاه عمومی دولت، هر مقرراتی باعث ایجاد برنده و بازنده میشود.
بورهاس معتقد است که اگر جمعیت بومی یک کشور آماده پرداخت هزینه و خسارت ورود مهاجران به کشورشان هستند، آنگاه باید بدانند که مهاجرت باعث ایجاد برخی مشکلات میشود؛ اما اگر مهاجران برای شما اهمیت داشته باشند، آنگاه در حال کمک به بسیاری از مردم در سراسر جهان هستید. این بزرگترین برنامه مبارزه با فقر در جهان است.
ارسال نظر