طنز؛ ترامپینژادها
علی هدیه لو در ضمیمه طنز قانون نوشت:
ای قلدرِ برآمده از بیسوادها
ای پرزیدنت منتخب حزبِ بادها
ای مایهدارِ حامی هرگونه ضرب و جرح
ای عاشق مناقشه و انسدادها
تو بیرق بلند شکوه بلاهتی
در عصر تلخ و پرنوسان تضادها
ای اختلاط سنتی و صنعتی و اِکس
چت کرده از «اُوِر دوزِ» برخی موادها
غرق توهمی تو و دیوار میکشی
مابین شهر خویش و تمام بلادها
باید ادای تنگدلی در نیاوری
وقتی شدی رییس همه دلگشادها
از کوچک و بزرگ و سیاه و سفید و زرد
یکریز میکنند به تو انتقادها
تو فحش میدهی چو کسی انتقاد کرد
یا میکنی چو آکلهها جیغ و دادها
تازه دوهفته رفت و تو اینقدر... (حرف بد!)
تا چند تپه غرق شود در فسادها..
خر تو خر است عالم و... ما هیچ، ما نگاه
افتاده دور، دست «ترامپی نژادها»
ای قلدرِ برآمده از بیسوادها
ای پرزیدنت منتخب حزبِ بادها
ای مایهدارِ حامی هرگونه ضرب و جرح
ای عاشق مناقشه و انسدادها
تو بیرق بلند شکوه بلاهتی
در عصر تلخ و پرنوسان تضادها
ای اختلاط سنتی و صنعتی و اِکس
چت کرده از «اُوِر دوزِ» برخی موادها
غرق توهمی تو و دیوار میکشی
مابین شهر خویش و تمام بلادها
باید ادای تنگدلی در نیاوری
وقتی شدی رییس همه دلگشادها
از کوچک و بزرگ و سیاه و سفید و زرد
یکریز میکنند به تو انتقادها
تو فحش میدهی چو کسی انتقاد کرد
یا میکنی چو آکلهها جیغ و دادها
تازه دوهفته رفت و تو اینقدر... (حرف بد!)
تا چند تپه غرق شود در فسادها..
خر تو خر است عالم و... ما هیچ، ما نگاه
افتاده دور، دست «ترامپی نژادها»
پ
نظر کاربران
مجلتون بی معنا ترین مجله که تاحالا دیدم.
به به...به به...روزی در محفلی تاریک شخصی بر مسندی تکیه زده و شعر میگفت...در همان تاریکی یکی از حاضرین به به وچه چه میکردکه ناگهان چراغها روشن کردند و دیدند شخصی در گوشه مجلس نشسته و زولبیا بامیه میخوردومیگوید به به...به به