طنز؛ من و سیستم دفاعیام و یه روز خوب
پدرام ابراهيمى در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
صبح یک روز زیبای دیماه از خونه اومدم بیرون و رو به آسمون گفتم: «میدونم امروز هم یک روز شاد و موفقیتآمیز دیگه انتظار من رو میکشه». آسمون آبی بود... البته آبیِ آبی هم که نه ولی آسمون بود.
خیلی از کشورها همینش رو هم ندارن. فقط زمیناند! به سر چهارراه که رسیدم، گلوم میسوخت و به سرفه افتادم. هیچ میدونستید وقتی هوا آلوده باشه، سرفه یکی از شگفتیها و الطاف طبیعته؟
میدونستید یک سیستم دفاعی بسیار پیچیده و پیشرفته است؟ دلخوش از داشتن چنین سیستم دفاعی خوبی، مسیرم رو ادامه دادم و سیستم دفاعی هم داشت کارش با منوکسید و فلان اوکسید به چاقوکشی و کاتیوشا میرسید که یک دفعه حس کردم قفسه سینهام هم داره توانایی دفاعیش رو به معرض نمایش میذاره.
اطراف قلبم درد گرفت - البته درد سازندهای بود - و دیگه چیزی نفهمیدم تا اینکه چند قطره آب به صورتم پاشیده شد و دیدم جمع کثیری از مردم منطقه پنج، اهالی مسئول و متعهد بلوار فردوس، عکاسان، خبرنگاران و آقایان جلیلی و قالیباف بالای سر من ایستادهاند.
آقای جلیلی دست روی سر من میکشید و میگفت: «حال شما باید مایه شرمساری مسئولان باشه. چرا باید ظرفیتهای شما اینطور کف پیادهرو ولو بشن؟ بنده سیستم دفاعی و گلبولهای سفید مردم رو تقویت خواهم کرد».
آقای قالیباف هم شونههام رو میمالید و میگفت: «مو با این سخاوتم اگه رئیس جمهور بشم، این عزیزایه خانهدار مُکنم که اینطور غش نرن. تنفس مصنوعی نُمخوای؟!» خلاصه، آمبولانس اومد و رفتیم بیمارستان و اونجا هم رسیدگی میکردنا!
چه پرسنل با دانشی، چه پرستاران متعهدی. یعنی اگه میدونستم طرح تحول نظام سلامت و تحول پرسنل نظام سلامت اینقدر موفق بوده، سیستم دفاعی بدنم رو مدتها قبل معاف کرده بودم!
توی بیمارستان با دریافت مبلغ بسیار ناچیزی بهم اکسیژن وصل کردن. خدا خیرشون بده، اکسیژن، به به!
پ
ارسال نظر