طنز؛ آش کشک خالته بخوری پاته، نخوری پاته
عليرضا كاردار در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
در زمانهای قدیم جنگلی بود خوش آب و هوا که اهالیاش به لهجه محلی «جینگیل» صدایش میکردند.
یک روز خرگوش چشمش به لاک پشت افتاد که داشت چالش مانکن اجرا میکرد. خرگوش که همیشه به دلقک بازی و مسخره کردن دیگران معروف بود، هوس کرد سر به سر لاک پشت بگذارد.
نزدیک رفت و شروع به تمسخر لاک قهوهای لاکپشت کرد که دیگر این رنگ لاک مد نیست. لاکپشت که با یک دستش میله سلفی را بالا گرفته بود و با دست دیگرش سعی میکرد سرش را از لاکش بیرون نگه دارد بدون توجه به اداهای خرگوش زیر لبی گفت: «یک آشی برات درست کنم که بیا و ببین». خرگوش که از رفتار کند لاکپشت حوصلهاش سر رفت، یک هویج برداشت و رفت پی کارش.
همان شب لاکپشت مقداری آت و آشغال سر هم داد و توی کاسه ریخت و از کفتری که نامش «پاته» بود و در آن حوالی میزیست هم خواست که روی کاسه را با رنگ سفید تزیین کند و کاسه را به خانه خرگوش برد. به خاطر سرعتش فردا برای ناهار به در خانه خرگوش رسید و در زد.
خرگوش که داشت برنامه «مسابقه آشپزی با ماهیتابههای نچسب جینگیلپز با ست پیشبند رایگان» را میدید در را باز کرد و با دیدن لاکپشت که یک کاسه شبیه آش برایش آورده بود ابتدا تعجب کرد و بعد خجالتزده کاسه را گرفت و گفت: «بیا با هم بخوریمش».
در زمانهای قدیم جنگلی بود خوش آب و هوا که اهالیاش به لهجه محلی «جینگیل» صدایش میکردند.
یک روز خرگوش چشمش به لاک پشت افتاد که داشت چالش مانکن اجرا میکرد. خرگوش که همیشه به دلقک بازی و مسخره کردن دیگران معروف بود، هوس کرد سر به سر لاک پشت بگذارد.
نزدیک رفت و شروع به تمسخر لاک قهوهای لاکپشت کرد که دیگر این رنگ لاک مد نیست. لاکپشت که با یک دستش میله سلفی را بالا گرفته بود و با دست دیگرش سعی میکرد سرش را از لاکش بیرون نگه دارد بدون توجه به اداهای خرگوش زیر لبی گفت: «یک آشی برات درست کنم که بیا و ببین». خرگوش که از رفتار کند لاکپشت حوصلهاش سر رفت، یک هویج برداشت و رفت پی کارش.
همان شب لاکپشت مقداری آت و آشغال سر هم داد و توی کاسه ریخت و از کفتری که نامش «پاته» بود و در آن حوالی میزیست هم خواست که روی کاسه را با رنگ سفید تزیین کند و کاسه را به خانه خرگوش برد. به خاطر سرعتش فردا برای ناهار به در خانه خرگوش رسید و در زد.
خرگوش که داشت برنامه «مسابقه آشپزی با ماهیتابههای نچسب جینگیلپز با ست پیشبند رایگان» را میدید در را باز کرد و با دیدن لاکپشت که یک کاسه شبیه آش برایش آورده بود ابتدا تعجب کرد و بعد خجالتزده کاسه را گرفت و گفت: «بیا با هم بخوریمش».
لاکپشت گفت: «نه، این رو خالهام با کشک مارک پاته درست کرده و داده من برات بیارم. بخور نوش جونت». خرگوش با شرم تشکر کرد و به داخل خانه رفت.
لاکپشت هم بشکن زنان از انتقامی که از خرگوش گرفته بود به سمت خانهاش حرکت کرد تا فردا صبح به خانه برسد.
از این زمان بود که وقتی کسی، دیگری را مسخره میکند و آن شخص میخواهد انتقام بگیرد این ضربالمثل را به کار میبرند که «آش کشک خالته، چه بخوری و چه نخوری در هر صورت مارک کشکش پاته است».
لاکپشت هم بشکن زنان از انتقامی که از خرگوش گرفته بود به سمت خانهاش حرکت کرد تا فردا صبح به خانه برسد.
از این زمان بود که وقتی کسی، دیگری را مسخره میکند و آن شخص میخواهد انتقام بگیرد این ضربالمثل را به کار میبرند که «آش کشک خالته، چه بخوری و چه نخوری در هر صورت مارک کشکش پاته است».
پ
ارسال نظر