طنز؛ سلام عزیزم! عزیزم سلام!
احمدرضا کاظمی در روزنامه شهروند نوشت:
برنامه هرساله مردم کشور ما همینطوری است. اوایل زمستان که به خاطر وارونگی دما، آلودگی تشدید میشود، همه عین دکتر هانیبال لکتر ماسک میزنند، مدرسه و اداره و دانشگاه است که تعطیل میشود، راننده تاکسیها بالارفتن غظت آلایندههای کارخانه پسر هاشمیرفسنجانی را بهعنوان دلیل اصلی آلودگی معرفی میکنند، طنزنویسها درمورد سفر رئیس سازمان محیطزیست به مراکش طنز مینویسند،
برنامه هرساله مردم کشور ما همینطوری است. اوایل زمستان که به خاطر وارونگی دما، آلودگی تشدید میشود، همه عین دکتر هانیبال لکتر ماسک میزنند، مدرسه و اداره و دانشگاه است که تعطیل میشود، راننده تاکسیها بالارفتن غظت آلایندههای کارخانه پسر هاشمیرفسنجانی را بهعنوان دلیل اصلی آلودگی معرفی میکنند، طنزنویسها درمورد سفر رئیس سازمان محیطزیست به مراکش طنز مینویسند،
کارتونیستها فوتوشاپشان را روی black and white تنظیم کرده و کاریکاتورهای پُردودِ خاکستری و سیاه میکشند، اونوریها ناکارآمدی توافق هستهای در بهبود وضع آب و هوایی کشور و اثرات برجام بر گسترش پدیده Global warming را تیتر یک روزنامه میکنند، اینوریها توی توییتر و فیسبوک در اعتراض به عدم بارش برف درمحله آقای علی مطهری هشتک #FreeTheSky میزنند اما متأسفانه همه اینها به قطرهای بند است. یعنی کافی است که اندازه عرقِ جبینِ یک مورچه کارگر، یک نمه بارانی برفی چیزی بیاید و آسمان کمی صاف و آبی شود تا همه هوای دونفره به سرشان زده و فاز «زیر باران باید رفت» بگیرند.
طرف تا دیروز چایکیسهای توی فلاکس میانداخت و فورت میکشید اما حالا تا چشمش به یک بند انگشت رطوبت جوی افتاده، پشت پنجره اینقدر اسپرسو و کاپاچینو خورده که کافیین خونش بالا زده و فشارخون گرفته است! شما الان استوری اینستاگرامتان را اگر باز کنید، سردتان میشود و امکان دارد سینهپهلو کنید اینقدر که همهجا برف نشسته و سفیدپوش است. من دیشب ١٠دقیقه تصاویر اینستاگرامم را بالا و پایین کردم نوک انگشتم بیحس شد از سرما، حالا سرمایش به جهنم، واقعا آدم از تاریخِ شعر و ادبیات فارسی زده میشود، وقتی یکی از اَبرپلنگهای مقیم اینستاگرام را میبیند که با کلاه خزدار،
کاپشن صورتی، عینک آفتابیِ ٣٩ اینج و شلوار زاپدار و با پوزیشنی شبیه هیکل بیژن بزغاله (شخصیت امین حیایی در فیلم اخراجیها) کنارِ نودوپنجمین عشق ابدی و چهلوسومین کینگِ همیشگیاش ایستاده عکس گرفته، بالایش لوکیشن باغات کرج را زده و زیرش هم بهعنوان کپشن شعر «برفِ نو، برفِ نو، سلام، سلام! بنشین، خوش نشستهای بربام. پاکی آوردیای امیدِ سپید! همه آلودگی است این ایام» از احمد شاملو را نوشته! یکی نیست بگوید آخر این عکس چه دخلی به شاملو دارد؟!! تا دیروز جملات فلسفی رنه دکارت، دیالوگهای ماندگار فیلم پدرخوانده و نظریههای انیشتین را زیر سلفیهای ١٢+تان تحمل کردیم و چیزی نگفتیم اما خواهشا یک کاری نکنید آدم هرکجا دیوان شعر میبیند، کهیر بزند!
خدایی بهتر نیست شما به جای برف نو سلامِ شاملو یک چیزی درحد «سلام عزیزم! عزیزم سلام! برام آدمبرفی بساز والسلام!» مینویشتی؟ هم به عکست بیشتر میآید و هم به پشت صحنههای احتمالیاش! واقعا که ای بیچاره برف! ای بیچاره زمستان! ای بیچاره شاملو! ای بیچاره اخوان ثالث! ای بیچاره تمام فصول سال و تمام نزولاتِ جوی! خدایی من اگر جای این برفِ بیچاره بودم و زبان داشتم، خیلی سعیدعبدوطیطور یک «سلامو کوفت! سلامو زهرمار! سلامو....» حواله کل فضای مجازی و هرچی که هست، میکردم و برای همیشه بند میآمدم!
پ
نظر کاربران
عاااااالی بود آقای کاظمی٬دست مریزاد!دمت گرم. :))))