طنز؛ آب نداشتن و نان داشتن!
سوشیانس شجاعیفرد در روزنامه شهروند نوشت:
از آنجایی که یکساعت کار درهفته ما را از لیست بیکاران کشور خط میزند، گفتیم؛ یک کاری انجام بدهیم و گرهی از مشکلات باز کنیم؛ و خب چون همه مشکلات کشور در روزنامهها و سایتهای خبری جمع شدهاند، لکن یک روزنامه باز کردم و شروع کردم به خواندن!
از آنجایی که یکساعت کار درهفته ما را از لیست بیکاران کشور خط میزند، گفتیم؛ یک کاری انجام بدهیم و گرهی از مشکلات باز کنیم؛ و خب چون همه مشکلات کشور در روزنامهها و سایتهای خبری جمع شدهاند، لکن یک روزنامه باز کردم و شروع کردم به خواندن!
دیدم علی مطهری گفته، اگر قرار است شورای نگهبان درطول دوران نمایندگی برمجلس نظارت کند، یک عده هم باید بر شورای نگهبان نظارت کنند! خب این خوب است! خیلی هم خوب است! یک عده بر شورای نگهبان نظارت کنند، بعد یک کمیتهای هم تشکیل شود که بر ناظران بر شورای نگهبان نظارت کنند! بعد یک کمیسیون نظارت برکمیته نظارت بر ناظران شورای نگهبان تأسیس بشود، بعد یک شورایعالی نظارت بر کمیسیون نظارت بر کمیته نظارت بر ناظران شورای نگهبان تشکیل بدهند که خیال همه راحت شود و قشنگ چهارقفله بشود! شما تصور بکنید با این راهحل چقدر شغل در این اوضاع بیکاری درست میشود؟! هرکدام از این شوراها و کمیسیونها و کمیتههای نظارتی رئیس دفتر میخواهند، منشی مرد میخواهند، ماشین و راننده میخواهند، دفتر و دستک میخواهند! کلی آقازاده و فامیل و حتی باجناق که هیچوقت فامیل نمیشود صاحب شغل آبرومند و درست و حسابی خواهند شد!
حالا وسط روزنامه خواندن یک صدایی از جایی آمد، کمی تأمل کردم و چون بویی احساس نکردم، حدس زدم باید صدای تلگرامم باشد! تلگرامم را نگاه کردم فیلم مراسم دیروز بزرگداشت کوروش کبیر درپاسارگاد آمده بود که ملت با حفظ فرهنگ دوهزارو٥٠٠ سالهشان از روی نردههای محافظ پریده و نزدیک آرامگاه شده بودند! گویا کمی هم برخورد پیش آمده بود! خواستم ضمن طلب آمرزش برای آن عزیزی که سوار بولدوزر شده بود که کلا تخت جمشید و پاسارگاد را از بین ببرد و جلوی این مشکلات این روزها را بگیرد و الکی بودجه کشور را صرف این قرتیبازیها نشود، خدمت مسئولان بگویم حالا آن زمان نشد با بولدوزر خدمت این آثار باستانی برسند، الان شما چرا غافلید؟! خب کلا ستونهای تختجمشید و چند تا دانه سنگ مقبره کوروش را همراه این تابلوهایی که از موزه هنرهای معاصر دارید از کشور رد میکنید، بفرستید خارج! بفرستید برود شرش بخوابد! هرسال ٧ آبان هم بخواهیم کابوس تولد احمدینژاد را داشته باشیم، هم کابوس تجمع مردم در پاسارگاد را؟! چند تایش را بفرستید آنتالیا، چند تایش را پاتایا، چند تا ستون بدهید به دوبی، نقش و نگارهها را هم بدهید به موزه لوور و بریتانیا و سنت پترزبورگ! مردم که خارج میروند حداقل بتوانند به فرهنگ و تاریخشان افتخار کنند!
یک سایتی هم نوشته بود گردوغبار سیستانوبلوچستان را برداشته! بمیرم برای غریبیتان ای مردم سیستانوبلوچستان! آب نداشتن شما برای کسی نان ندارد که بیایند کمیته احیای دریاچه هامون و جازموریان تشکیل بدهند! راستش را بخواهید راهحلش این است دو تا هنرپیشه بیایند با شماها سلفی بگیرند، دو تا کمیته درست بشود، سه تا مقام بیایند سخنرانی کنند، چهار تا عکاس از تابلوی شنا ممنوع روی خشکیهای دریاچه عکس بگیرند و دافیهای اینستاگرام بیایند جملات سوزناک درباره جازموریان بنویسند! ولی بمیرم برای مظلومیت شما که روی بورس نیستید! ترند نیستید! هشتگتان داغ نمیشود! مسئولان ما هم الکترونیک! تا چیزی هشتگش داغ نشود، اینها حرکتی نمیزنند! چه کنیم که مردم ما همراه با مسئولان و مسئولان همگام با مردم همه با هم هشتگ داغشو دوست دارند!
پ
نظر کاربران
فوق العاده بود آقای نویسنده ... دستت درد نکنه
دلم سوخت برای خودمون(خوزستانيا)و مردم سیستان و بلوچستان که این همه مظلوميم