پاراگراف کتاب (۸۵)
ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم.
راستي چرا؟ چرا در لابه لاي حوادث ، رخدادها و مناسبت هاي ايام مختلف سال، «کتاب و کتاب خواني» به اندازه يک ستون از کل روزنامه هاي يک سال ارزش ندارد؟ شايد يکي از دلايلي که آمار کتاب خواني مردم ما در مقايسه با ميانگين جهاني بسيار پايين است، کوتاهي و کم کاري رسانه هاي ماست. رسانه هايي که در امر آموزش همگاني نقش مهم و مسئوليت بزرگي را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکي برايمان هديه اي دوست داشتني بود و يادمان داده اند که بهترين دوست است! اما اين کلام تنها در حد يک شعار در ذهن هايمان باقي مانده تا اگر روزي کسي از ما درباره کتاب پرسيد جمله اي هرچند کوتاه براي گفتن داشته باشيم. و واقعيت اين است که همه ما در حق اين «دوست» کوتاهي کرده ايم، و هرچه مي گذرد به جاي آنکه کوتاهي هاي گذشته ي خود را جبران کنيم، بيشتر و بيشتر او را مي رنجانيم.
ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم. مثل همیشه ما را با نظراتتان یاری کنید.
وقتی از دی ان ای معنوی حرف می زنم، منظورم مهر اصالتی است که مثل چشمان آبی و موهای طلایی و قد متوسطم، خاص خود من است. درست همانطور که خصوصیات بدنی ما در زمان انعقاد نطفه مشخص شده اند، به نظر من، ما حامل مهر یا نسخه اولیه موهبت ها و استعدادهایمان و نحوه رشد آنها نیز هستیم. ما اغلب اوقات خیلی بیشتر از آنچه تصور میکنیم استعداد داریم. بعنوان مثال عشق به موسیقی می تواند نشانه استعداد موسیقی نیز باشد.
رگه طلا | جولیا کامرون

توپ مرواری | صادق هدایت

روزی کنار خم خود نشسته بود و از آفتاب لذت می برد، در این حال اسکندر بزرگ سراغش رفت. امپراتور در برابر او ایستاد و پرسید چه می تواند برای او بکند. آیا چیزی می خواهد؟ دیو گنس پاسخ داد: بلی، کنار بایست؛ جلوی آفتاب را گرفته ای! بدین طریق نشان داد غنی تر و خوشبخت تر از بزرگمردی است که در برابرش ایستاده. یعنی آنچه را میخواست داشت.
خوشبختی حقیقی در مواهب ظاهری همچون تجملات مادی و قدرت سیاسی نیست. خوشبختی حقیقی در این است که انسان خود را از قید و بند این چیزهای اتفاقی و گذرا رها سازد و این خوشبختی وقتی بدست آمد، دیگر هیچ وقت آن را از دست نمی دهد.
دنیای سوفی | یوستین گردر

خوشی های بزرگ خیلی زیاد مهم نیست، مهم این است که آدم بتواند با چیزهای کوچک خیلی خوش باشد. باباجون من رمز واقعی خوشبختی را کشف کردم و آن این است که باید برای حال زندگی کرد و اصلا نباید افسوس گذشته را خورد یا چشم به آینده داشت؛ بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده را برد. من می خواهم بعد از این، زندگی فشرده بکنم و هرثانیه از زندگی ام را خوش باشم. می خواهم وقتی خوش هستم بدانم که خوش هستم.
بابا لنگ دراز | جین وبستر

عشق فقط وقتی دل انگیز است که محبوب خود تو را دوست داشته باشد، نه وجهی از تو، مثلا پولت را. مردم دوست دارند به خاطر خودشان دوست داشته شوند. اگر کسی تو را به خاطر بخشی فرعی از وجودت دوست داشته باشد، یا دلبسته ی تصویری دروغین از تو باشد، در واقع تو را به خاطر چیزی غیر از خودت دوست دارد. البته کسی که هویتش را بر مبنای پول یا قدرت پول درآوردن تعریف می کند، یا هویتش را در زیبایی یا هوش یا مهربانی سرشارش خلاصه می داند، در آن صورت نباید گله کند که چرا دیگران او را به دلیل این خصایصش دوست دارند.
درباره ی عشق | رابرت نوزیک

داستان مرد دیوانه ای را شنیده اید که یک صبح آفتابی فانوسی را روشن کرد و به بازار رفت و فریاد می زد: خدا را میجویم، خدا رو می جویم! این کار او عابران و رهگذران را به خنده انداخت. یکی از آنها گفت: ای مرد مگر خدا را گم کرده ای؟ دیگری گفت: آیا او راهش را بسان یک کودک گم کرده است؟ هنگامی که مرد دیوانه با نگاه نافذش به آنها خیره شد آنها خنده شان را متوقف کردند و او ناگهان فریاد زد: خدا کجا رفته است؟
حکمت شادان | فردریش نیچه

آدم عاشق باشد و نتواند به کسی بگوید، غم انگیز نیست؟؟
خیلی دلم میخواست روبروی من بنشینی تا بگویم نگاه کن آدم ها چقدر ضعیف میشوند؟!
چرا فکر نمی کنند؟ مگر آدم هر حرفی به زبانش آمد می گوید؟ مثل بچه های لجباز روح آدم را میجَوند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند. نه به عشق فکر میکنند نه به گذشته ها...
و یادشان نمی آید که روزی، روزگاری گفته اند: دوستت دارم.
سال بلوا | عباس معروفی

میدانی، گاهی فکر میکنم دلتنگی ای که با از دست دادن چیزی یا به دست نیاوردن چیزی دیگر در وجود آدم شکل میگیرد به لایه های چرک و چرب غباری میماند که به مرور روی اسباب و اثاثیه ی خانه ای قدیمی نشسته و دیگر نمیشود تمیزشان کرد، حالا گیرم که با یک کوفتی هم بشود جلایشان داد اما این غبار طوری در دل درزهای پیدا و پنهان و طرح های کنده کاری شده شان نفوذ کرده که دیگر جزیی از همان ها شده، هرکاری هم بکنی بی فایده است، خودت هم میدانی که هیچوقت از برق روز اولشان خبری نمیشود، این دلتنگی که گفتم درست عین همین غباری است که همیشه هست اگر به چشم نیاید.
مثل کسی که از یادم میرود | سیاوش گلشیری

من احساس می کنم سرنوشت، ارتباط میان لطف و عنایت الهی و تلاش و کوشش فرد است. نیمی از سرنوشت در دست شماست و این عواقب اعمال و رفتارتان است که سرنوشت شما را رقم می زند. بخشی از سرنوشت ما اجباری است و بخشی دیگر اختیاری. حال تصمیم با ماست که بخش اختیاری زندگیمان را چگونه رقم بزنیم.
من می توانم بلیط های بخت آزمایی بخرم و به شانس و اقبالم تکیه کنم، می توانم وقتم را آنطور که می خواهم بگذرانم، کارهای مورد علاقه ام را انجام دهم، وقتم را صرف نگهداری از فرزندم، به دست آوردن پول و قدرت کنم. می توانم انتخاب کنم که چه بخورم و چه کتابی بخوانم، چگونه با بدشانسی های زندگی ام کنار بیایم. من می توانم هنگام گفت و گو با دیگران کلام و لحن گفتارم را انتخاب کنم. می توانم افکارم را انتخاب کنم. و این ریچارد بود که این را به من آموخت!
غذا دعا عشق | الیزابت گیلبرت

توی دنیا هیچ چیز به اندازه ی شجاعت و ناامیدی به هم وابسته نیست. انسان شجاع، همان انسان ناامید است. تمامِ انسان هایی که هنوز امید و آرزو دارند، ترسو هستند. حالا فهمیدی چرا آخرین نفری بودم که سنگرها را ترک کردم؟ من ناامیدترین انسان بودم ولی دوستانم هرکدام آرزویی داشتند. بعضی هاشان می خواستند به خارج از کشور بروند و بعضی دیگر دلشان می خواست فرمانده بزرگی شوند.
آخرین انار دنیا | بختیار علی

هریک از ما با نقاط حساس خود وارد انواع ارتباط ها میشویم، آزردگی های انباشته شده، پشیمانی، عدم امنیت، ترس، خشم.
این ها نقاط حساس ما هستند؛ نقاطی که اگر لمسشان کنیم به درد می آیند. باج گیری عاطفی زمانی بوجود می اید که ما به افراد اجازه دهیم بدانند که این نقاط را در ما شناخته اند، یعنی زمانی که ان نقاط حساس را می فشارند و ما از جا می پریم.
...واقعیت تلخ این است که سازش ما پاداشی است که باج گیر دریافت می کند، و هر زمان که ما این پاداش را در قبال عمل خاصی به کسی می بخشیم، مهم نیست خودمان بدانیم یا نه، به روشنی به آنها می فهمانیم که می توانند باز هم چنین عملی را تکرار کنند.
باج گیری عاطفی | سوزان فوروارد

رسالت من این است که متعهدانه زندگی کنم و در زندگی دیگران تاثیر داشته باشم. برای رسیدن به این رسالت نامه و پیامِ فردی؛
احساس می کنم؛ بدون توجه به موقعیت و وضعیت افراد، آن ها را پیدا میکنم و دوست دارم.
ایثار میکنم؛ وقت، استعدادها و منابع خود را وقف رسالتم میکنم.
الهام می بخشم؛ نمونه و الگویی می شوم برای اینکه نشان بدهم ما همگی بندگان خدای مهربان هستیم و می توانیم با توکل بر او بر هر اندیشه شیطانی و بدی غلبه کنیم.
موثر واقع میشوم؛ هرکاری انجام می دهم، در زندگی دیگران تفاوتی را ایجاد می کند.
هفت عادت مردمان موثر | استفن کاوی

از نظر رواقیان علاوه بر اینکه لازم است به انجام دادن کارهای خودخواسته سخت بپردازیم، گهگاه باید از موقعیت هایی که لذت و خوشی در بر دارند هم چشم بپوشیم. این امر به این سبب است که لذت و خوشی ها وجوه منفی هم دارند.
سنکا هشدار می دهد که تعقیب لذت همانند تعقیب چهارپایی است درنده، اگر اسیر او شویم به ما یورش می آورد و تکه تکه مان می کند؛ یا با تشبیهی متفاوت می گوید: لذت های شدید، آن هنگام که شکارمان می شوند، تبدیل می شوند به شکارچیان ما، یعنی هرچه لذت های بیشتری برگیریم، سروران بیشتری برای خدمت کردن به آنها برگزیده ایم.
فلسفه ای برای زندگی | ویلیام اروین

اگه واقعا میخوای خودت رو خلاص کنی، باید بگم مشکلِ نگاه داری! واسه اینکه از داخل همون حلقه ی طناب دار داری دنیارو میبینی..نگاه تو به کوچیکی همون حلقه ایه که می خوای باهاش زندگی رو وداع کنی.. تا نگاهت رو بازتر نکنی... درست تر نمیبینی، تا یه ذره از داخل اون دستهات بیرون نیای، هرروز همین برنامه است. بهونه هات هم اصلا بهونه ی خوبی نیس. خب منم مریضم، دکترا جوابم کردن (سرفه میکند) حالا دیگه واسم مهم نیس دکترا چی میگن. مهم همین الانه که توش دارم نفس میکشم.
زندگی مه آلود پریا | سید مرتضی مصطفوی

فقط زندگی در جهانی را تصور کن که در آن آیینه نباشد. تو درباره ی صورتت خیالبافی می کنی و تصورت این است که صورتت بازتاب آن چیزی است که در درون تو است. و بعد وقتی چهل ساله شدی، کسی برای اولین بار آیینه ای در برابرت می گیرد. وحشت خودت را مجسم کن! تو صورت یک بیگانه را خواهی دید و به روشنی به چیزی پی خواهی برد که قادر به پذیرفتنش نیستی: صورتِ تو، خودِ تو نیست.
جاودانگی | میلان کوندرا

نظر کاربران
همگی متن هایی که باید درموردش فکرکرد،عالیه این بخش سپاس
مرسی