ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (۵۳)
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما
من باهاش تموم کردم ، دیگه اسمشو نیار !
_ توهنوز باهاش تموم نکردی
_ چرا ، الان ۹ روزه که باهاش تموم کردم
_ تا وقتی بدونی چند روزه باهاش تموم کردی ، یعنی تموم نکردی !
Sliding doors | درهای کشویی | 1998
من آرامشی ندارم که بهت بدم ، برای ما آرامشی نخواهد بود.
تنها بدبختی یا بزرگترین خوشبختی.
۲۰۱۲ | Anna Karenina
مت کوالسکی (George Clooney) : رایان طناب، منو رها کن
رایان استون (Sandra Bullock) : نه اینکارو نمیکنم ، نمیذارم رها بشی توی فضا..
مت کوالسکی : رها کن رایان ، یاد بگیر که توی زندگی به موقع دست بکشی و رها کنی.
Gravity | ۲۰۱۳
اسکاتی : به نظر شما حیف نیست که ما دو تا....
مادلین : جدا جدا پرسه بزنیم ؟
اسکاتی : بله
مادلین : آدم وقتی که تنهاست پرسه میزنه
دو نفر که با هم باشن همیشه یه جایی میرن.
سرگیجه | Vertigo | ۱۹۵۸
تایلر ( Brad Pitt ) : به باشگاه مشت زنی خوش اومدین.
قانون اول باشگاه این هست : در مورد باشگاه مشت زنی با هیچ کس صحبت نمیکنین .
قانون دوم : در مورد این باشگاه با هیچکس صحبت نمیکنین.
قانون سوم : اگه یکی فریاد زد "دیگه کافیه " ، یا چلاق شد یا جونش در رفت ، دعوا تموم هست.
قانون چهارم : دعواها فقط دو نفره هست.
قانون پنجم : در هر زمان فقط یک دعوا باید باشه ، نه بیشتر.
قانون ششم : دعوا باید بدون دستکش و باند و محافظ باشه ، بدون پیراهن ،بدون کفش و بدون اسلحه.
قانون هفتم : دعوا تا هر زمانی که لازم هست طول میکشه.
قانون هشتم و آخرین قانون : اگه این اولین باری هست که توی باشگاه هستین باید دعوا کنین...
Fight Club | David Fincher | ۱۹۹۹
فرانک : میدونی دکترا به موتورسواری که کلاه ایمنی سرش نمیذاره چی میگن؟
بادی : چی میگن؟
فرانک :اهدا کننده ی عضو !
Chaos Theory |۲۰۰۷
هیچوقت چاقوی ارزان قیمت چینی نخرین ، حتی اگه یه چراغ قوه ی اشانتیونم در کنارش داشته باشه.
۱۲۷Hours | ۲۰۱۰
زن : تو این 2 سال نتونستیم بطور جدی باهم صحبت کنیم.
مرد : من نمیتونم با یه خانوم زیبا بطور جدی صحبت کنم.
یک مرد و یک زن | ۱۹۶۶
هرگز از دشمنات متنفر نباش، چون روی قضاوتت تاثیر میذاره.
The Godfather |۱۹۷۲
_ میتونم یه رازی رو بهت بگم؟
+ بله بگو
_ هفته ی پیش رفتم به فروشگاه و یه تفنگ خریدم قصد داشتم اگه تومور مغزی داشتم خودمو بکشم.
تنها چیزی که منصرفم کرد این بود که پدر و مادرم با این کارم نابود میشدن و مجبور بودم اول اونارو بکشم و بعدش عمه و عمو و بعدش قتل عام به راه می افتاد.
Hannah and Her Sisters | ۱۹۸۶
من میدونم که خودکشی از گناهان کبیره ست ..
اما اینم گناه بزرگیه که انسان خوشبخت نباشه..
طعم گلاس | عباس کیارستمی
نویسنده : میدونی چطور میتونی بفهمی که واقعا داری پیر میشی؟
پدر جیمز : چطوری؟
نویسنده : وقتی که دیگه هیچکس دور و برت واژه مرگ را به زبان نیاره.
Calvary | ۲۰۱۴
بعضی وقتا فکر می کنم همه ی احساساتی که لازمه تجربه کردم و از اینجا به بعد دیگه احساس جدیدی نخواهم داشت. هرچی هست فقط یه نسخه ی ضعیف تر از احساساتیه که قبلا داشتم.
Her |۲۰۱۳
جان کافی : خیلی خسته ام رییس ، خسته از تنها سفرکردن ،تنها مثل یه چلچله زیر بارون . خسته از اینکه هیچ وقت رفیقی نداشتم پهلوم باشه و ازم بپرسه از کجا اومدم ، به کجا میرم یا چرا ! انقدر خسته ام از اینکه آدما همدیگه رو اذیت میکنن ، خسته از تمام دردهایی که تو دنیا حس می کنم و می شنوم، هرروز دردهام بیشتر میشه درد تو سرم مثل خرده های شیشه ست، تمام مدت.
Green Mile | ۱۹۹۹ | Frank Darabont
شنیده بودم اونایی که یه کاری رو بلدن انجامش میدن، اونایی که بلد نیستن تدریسش میکنن.
پرسه در مه | بهرام توکلی
پ
نظر کاربران
شنیده بودم اونایی که یه کاری رو بلدن انجامش میدن، اونایی که بلد نیستن تدریسش میکنن.
like
یاد بگیر که توی زندگی به موقع دست بکشی و رها کنی.
اسکاتی : به نظر شما حیف نیست که ما دو تا....
مادلین : جدا جدا پرسه بزنیم ؟
اسکاتی : بله
مادلین : آدم وقتی که تنهاست پرسه میزنه
دو نفر که با هم باشن همیشه یه جایی میرن.
خیلی زیبا