طنز؛ سوژهپدیا
سوژه بلایی است که اگر آدم بشود خوشش نمیآید اما اگر همین بلا سر یکی دیگر بیاید آدم خوشش میآید.
سوژه بلایی است که اگر آدم بشود خوشش نمیآید اما اگر همین بلا سر یکی دیگر بیاید آدم خوشش میآید.
چطوری سوژه میشویم؟ فکر کنید شما رئیس باشید و جورابتان سوراخ باشد، یا فکر کنید رفته باشید سازمانملل و برای صندلیها سخنرانی کنید، یا فکر کنید یکدفعه بگویید ما در محلمان بهصورتکلی آدمی که سبیل یا چیزهای دیگر نداشته باشد نداریم، صدتا مثال دیگر هم هست که شما چطوری میتوانید خودتان را سوژه سهامی خاص و سهامی عام کنید.
چطوری سوژه نمیشویم؟ فکر کنید شما یک شهروند هستید که هیچ مسئولیت دولتی و اجرایی و رسمی و رانتی و آقازادگی روی دوش شما نیست. به زبان ساده شما نان بازوی خودتان را میخورید. در این حالت شما هرگز سوژه نمیشوید. اگر بگویید «دوشواری؟ دوشواری کجاست شما آن را به من نشان بده...» شما سوژه نمیشوید. اگر بگویید «شیب؟ بام؟» شما سوژه نمیشوید. فراموش نکنید ممکن است به کار شما بخندند یا خودتان هم به کار خودتان بخندید اما شما سوژه نیستید. تتهپتهکردن شهروندان خندهآور است اما تتهپته مسئولان در تریبونهای رسمی از فرط گریهآوربودن خندهدار است چون آنها مسئول هستند و وقتی کسی مسئولیتش را درست انجام ندهد مردم باهاش رفتار نامناسب میکنند و نمیتوانند جلو خندهشان را بگیرند. حتی اگر غلط املایی داشته باشید و طراوت را تراوت نوشته باشید. نویسنده این ستون هم ٦٠درصد «ر»های زبان فارسی را درست تلفظ نمیکند تازه اگر تلفظ کند، اما این موضوع تابهحال سوژهاش نکرده هرچند با دوستانش بارها به شیوه حرفزدنش خندیده باشند یا دوستان جلو روی خودش ادا دربیاورند. حقیقت این است که اگر نویسنده این ستون دستش تو جیب مردم بود یا از مال مردم و بیتالمال میخورد اصلا جرأت نداشت حرفش را توی دلش بزند چه برسد به اینکه هرروز بیاید و حرفهای گندهگنده بزند.
سوژه در سوژه؟ راستش ما امروز سوژه نداشتیم و به خِنِسی خورده بودیم و مجبور شدیم خودمان را سوژه کنیم.
ارسال نظر