ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما (۳۵)
ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما
+شازده کوچولو: رو چه سیاره ای پایین اومدم؟
- مار: رو زمین... تو قارهٔ آفریقا
+ عجیبه!... پس رو زمین، آدما بهم نمیرسن ؟!
- اینجا کویره... تو کویر کسی زندگی نمیکنه... ولی زمین خیلی وسیعه...
+ (با نگاه به آسمان) به خودم میگم ستاره ها واسه این روشنن که هر کسی بتونه یک روز مال خودشُ پیدا کنه!... ستاره ی منو ببین... درست بالا سرمونه... اما چقدر دوره...
- اینجا اومدی چیکار ؟
+ با یه گل بگو مَگوم شده !... آدما کجان؟... آدم تو کویر یه خُرده احساس تنهایی میکنه
- پیش آدما هم احساس تنهایی میکنی !...
The Little Prince (شازده کوچولو)- Stanley Donen
- دیگه از خوش اومدن و بد اومدن بیزار شدم... دلم میخواد یکی پیدا بشه که یه جور دیگه بهش نگاه کنم... بهش احترام بزارم... بزرگ باشه، بـزرگ...
پری| ۱۳۷۳| داریوش مهرجویی
انعطاف پذير ترين انگل چيه؟ باکتري؟ ويروس؟ کرم روده اي؟ نه بلکه يه فکر. از همه انعطاف پذيرتر و واگيردار تره. به محض اينکه يه ايده وارد ذهنتون بشه. تقريباً غيرممکنه که اونو از بين ببريش. ايده اي که کاملاً شکل گرفته باشه و کاملاً قابل درک باشه، به ذهنتون مي چسبه.
Inception| تلقین ۲۰۱۰| کریستوفر نولان
کارولین : آدم وقتى یه بازى رو شروع می کنه ، احتمال داره ببازه ...
ولى وقتى از ترس باخت ، بازى نکنه ، همیشه یک بازنده ست !
Queen to Play| ۲۰۰۹| Caroline Bottaro
بهرام:چته استاد؟یکی دیگه کشتی هاش غرق شده تو تو فکری!
علی:هیچی.
بهرام:با لاله حرفتون شده؟
علی:حس می کنم داره یه چیزی رو ازم قایم می کنه!
بهرام:قایم کنه!تو هم یه چیزی ازش قایم کن.
سعادت آباد | مازیار میری
عشق مثل یه سرابه ...... از دستش فرار کنی به سمتت میاد ، وقتی به طرفش بری از دست تو فرار میکنه .......
El Amor Brujo | عشق ، افسونگر ۱۹۸۶| کارلوس سائورا
امیلی : بدون تو ، احساسات امروز مثل برف دیروز از بین میرن .
Amelie |۲۰۰۱| Jean-Pierre Jeunet
حبیب (ﺷﻬﺎﺏ ﺣﺴﯿﻨﯽ) : تو ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻋﻄﺮ ﻧﺎﻥ ﮔﺮﻡ , ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﻓﯽ ﮐﻪ ﺁﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ ...
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ.
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺷﮑﯽ ﮐﻪ ﺧﺸﮏ ﺷﺪ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﺮﯾﺨﺖ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﻣﺤﻮ ﺷﺪ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﻧﺸﮑﻔﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺸﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﻣﺤﺎﻝ... ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺗﻮﻫﻢ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﻭﺩ ﻻﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﻭﺣﺸﯽ... ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﯼ ﺯﺭﯾﻦ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﮔﺮﺩﺍﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻨﻔﺸﯿﻪ ﺑﻨﻔﺸﻪ ﻫﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻠﺦ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ... ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺩﯾﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻗﻄﺮﺍﺕ ﺑﺎﺭﺍﻥ ، ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺕ ، ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺁﻥ ﻗﻠﺐ ﭘﺎﮐﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ... ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ.
مجموعه تلویزیونی ﻣﺪﺍﺭ ﺻﻔﺮ ﺩﺭﺟﻪ| حسن فتحی
بهترين و واضحترين شکلي که بتونم برات توضيح بدم اين هست که فکر کن اخبار ما راجب يک زن در حال جيغزدني باشه که با گلوي بريدهشده اش توي خيابون ميدوه!
Nightcrawler| شبگرد ۲۰۱۴| دن گیلروی
کین: قضیه ی این چشمهای گنده ای که می کشی چیه؟
مارگارت: خب من اعتقاد دارم که میشه چیزهارو در چشم افراد دید، چشم ها پنجره ای به درونت هستن
Big Eyes |۲۰۱۴ چشمان بزرگ | Tim Burton - Official Page
محدثه ( هنگامه قاضیانی ): منصور … ساناز شیطونه، نه؟
منصور ( حمید فرخ نژاد ): زنِ شیطون معلوم می کنه!
زندگی مشترک آقای محمودی و بانو| ۱۳۹۰| روحالله حجازی
در عشق همانند سیاست تنها یکی از طرفین باید قدرت داشته باشد!...
Roman Polanski |Venus in Fur |۲۰۱۳
-من دوستت دارم ،ميخواستم باقي عمرم و با تو بگذرونم.
-من باقي عمر تو رو نميخوام! باقي عمر خودم و ميخوام.
Bitter Moon| ماه تلخ ۱۹۹۲| رومن پولانسکی
زن :میدونی من دلم میخواست دستگاهی اختراع می کردم
که خاطره رو نگه می داشت
مثل عطر تو شیشه و این خاطره هرگز محو نمی شد و من هر وقت دلم
می خواست می تونستم درِ بطری رو باز کنم و خاطره رو از نو تجدید کنم.
مرد :چه لحظه ی بخصوصی از زندگی ت رو میل داری حفظ کنی؟
زن : تمام ش رو
تمام لحظات اون رو ... فکر می کنم برای این کار باید هزاران هزار بطری جمع کنم .
مرد : می دونی بعضی وقت ها توی این بطری ها شیطونایی هستند که درست در لحظه ای که که آدم با تمام قوا سعی می کنه اون هارو فراموش کنه سر بلند می کنند.
زن : دلم می خواست یه زن سی و شش ساله بودم با لباس سیاه و یه رشته مروارید ..
مرد : در این صورت اینجا پیشِ من نبودی.
Rebecca| ربهکا ۱۹۴۰| آلفرد هیچکاک
جعفرخان ( حسین سرشار ): مردمی که قدرت تمیز ندارن، لیاقت ترقی هم ندارن.
جعفرخان از فرنگ برگشته| ۱۳۶۶| علی حاتمی
پ
نظر کاربران
حسين سرشار آخي