طنز؛ آ شیر آب هم وا؟!
وسط تحریریه داشتم برای سردبیر و رفقا تعریف میکردم که؛ دیروز شیر آب را باز کردم یکقلپ آب بخورم که یکهو دیدم که؛ آمبولانس لببهلب آدم بود. لببهلب که میگویم منظورم این نیست که خیلی لببهلب بودها. منظورم این است که یعنی تاحدودی پر...
وسط تحریریه داشتم برای سردبیر و رفقا تعریف میکردم که؛ دیروز شیر آب را باز کردم یکقلپ آب بخورم که یکهو دیدم که؛ آمبولانس لببهلب آدم بود. لببهلب که میگویم منظورم این نیست که خیلی لببهلب بودها. منظورم این است که یعنی تاحدودی پر. راستش ما خودمان یک عمر لبگزان با همین آمبولانس، با لب تشنه رفتیم لبچشمه و لبتشنه برگشتیم، لب تشنه کجا و لب چشمه کجا. اینکجا و آنکجا؟ بهقول شاعر میان ماه من تا ماه گردون که دیگر منتشر نمیشود تفاوت از زمین تا آسمان است. خلاصه آمبولانس لببهلب آدم بود و حال همه هم خراب. خراب چرا. چون نفسشان گرفته بود. چرا؟ از من میپرسید چرا؟ واقعا؟ بهخاطر بدی هوا. بهخاطر بیآبی. بهخاطر بیجنگلی. بهخاطر بیرودی. بهخاطر بیدشت و مرتعی. یعنی این گونه عجیب طبیعتخرابکن، یعنی همین دیو یکسر و دوگوش، آدمیزاد دوپا را عرض میکنم، چی از طبیعت باقی گذاشته؟
حالا بگویم تقصیر کی است؟ چی؟ تقصیر دولتیها؟ مسوولان؟ مدیران؟ این را هم بیندازیم گردن صبحیها؟ والا ما هم بچه بودیم هرچی میشکست و هر گچی گم میشد، میانداختیم تقصیر صبحیها. دارم غر میزنم؟ واقعا دارم غر میزنم. حق ندارم؟ نزنم؟ صبح رفتم حمام، نگو آب جیرهبندی شده، الان 96درصدم کفی است. آنهایی که با 96درصد کف از حمام آمدهاند بیرون میفهمند من چه میگویم. سر ظهر پا شدم رفتم جلسه؛ کار فرهنگی کنم، علیرضا رمضانی، مدیر نشر مرکز میگوید: چرا کفکردی آمبولانسچی؟ میگویم کف نکردم که، آب قطع شد. ما هربار هر کاری خواستیم بکنیم آب قطع شد. پس اینهمه آب کجا رفت؟ من یادم است بچه که بودم اینقدر آب زیاد بود مردم روزی سهبار باغچه و حیاط و جلو در و کوچه و ماشین را آب میدادند. آببازی هم میکردند. البته آنموقع آببازی میشد انجام داد. پس آبها چی شد؟
ما رفتیم زایندهرود، تا چندسال پیش توش قایقسواری میکردند، ایندفعه توش داشتند راگبی بازی میکردند. آب نبود که. رمضانی گفت: بله. جغرافیای ما دارد به تاریخ میپیوندد. پسفردا بچه مردم جای اینکه در درس جغرافیا از دریاچه ارومیه و جنگلهای زاگرس و رود کارون و زایندهرود بخواند، باید توی درس تاریخ امتحان بدهد. یعنی باید اسم رودها و جنگلها را مثل اسم سلسلهها و هنرمندان ازدسترفته، از حفظ کند. این حرفها را که زدم سردبیر گفت: اونوخ اینهمهوقت، آ شیر آب هم وا؟
ارسال نظر