طنز؛ مشکل آب را چطور حل کنیم؟
پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
آب دارد قطع میشود. حواستان باشد. آب اگر قطع بشود شده است و کاریش هم نمیشود کرد. هر چی هم تا حالا عقلا و مسوولان و مخدومان عقلشان را ریختهاند روی هم که مشکل آب را حل کنند نشد. در حالی که حل مشکل آب خیلی ساده است؛ شما وقتی توی خانه آبتان بهمشکل میخورد چیکار میکنید؟ زنگ میزنید به لولهکش. لولهکش هم میآید با عوضکردن واشر جلو چکهکردن آب را میگیرد. حالا ما در مملکت مشکل آب داریم. کاری ندارد که. باید زنگ بزنیم لولهکش. خیلی از مواقع کاری را که صدتا سیاستمدار و مدیر و مسوول و وزیر نمیتوانند حل کنند یک لولهکش بهراحتی حل میکند. مثلا اینهمه سال کسی نتوانست کاری کند مردم و مسوولان به یک زبان حرف بزنند و با هم آشنا باشند. در حالی که آقای احمدینژاد یکتنه توانست کاری کند مسوولان به زبان مردم حرف بزنند. همین مساله ریختن آب یکی از مسایل اصلی ماست. همه اینها مصرف بیرویه آب است. از طرفی الان میگویند آب را مثلا از خزر بردارند بیاورند بریزند تو کویر. از آن حرفهاست. با چی بریزند؟ با سطل؟ با شلنگ؟ اینها راه انتقال نیست. ما باید از سازمان انتقال خون الگوبرداری کنیم که با درشیشهکردن خون مردم، خون را به مناطق دوردست هم میرساند. پس ما با توجه به الگوی موفق سازمان انتقال خون باید آب را در شیشه بریزیم و به مناطق بیآب انتقال دهیم. بههرحال این روشی است که مردم بهش عادت دارند و اذیت نمیشوند.
یک راه جلوگیری از اسرافکردن آب هم این است که جریان انحرافی را مهندسی معکوس کنیم. یعنی آنها از آب کره میگرفتند. ما باید ازشان بخواهیم از کره آب بگیرند و مشکل آب را حل کنند.
البته میتوان با راهاندازی کمپین مردمی حرفهای آبدار یا حرفهای آبنکشیده، از مردم خواست حرفهای آبدار بزنند. یا حرفهای آبنکشیده بگویند. بعد چندتا دانشمند را بنشانیم آب حرفهای مردم را بگیرند و بریزند توی سطل.همچنین میتوان از ورزشکاران و نامآوران خواست بهصورت نمادین کاری کنند که زانویشان آب بیاورد و آب زانویشان را طی مراسمی باشکوه به زایندهرود یا دریاچه ارومیه تقدیم کنند.
یک راه مبارزه با بیآبی هم این است که جلوی انتشار ستون آمبولانس در روزنامه «شرق» گرفته شود. چون آمبولانس از آبکیترین تولیدات ادبی و بیادبی در سطح زبان فارسی است.
آب دارد قطع میشود. حواستان باشد. آب اگر قطع بشود شده است و کاریش هم نمیشود کرد. هر چی هم تا حالا عقلا و مسوولان و مخدومان عقلشان را ریختهاند روی هم که مشکل آب را حل کنند نشد. در حالی که حل مشکل آب خیلی ساده است؛ شما وقتی توی خانه آبتان بهمشکل میخورد چیکار میکنید؟ زنگ میزنید به لولهکش. لولهکش هم میآید با عوضکردن واشر جلو چکهکردن آب را میگیرد. حالا ما در مملکت مشکل آب داریم. کاری ندارد که. باید زنگ بزنیم لولهکش. خیلی از مواقع کاری را که صدتا سیاستمدار و مدیر و مسوول و وزیر نمیتوانند حل کنند یک لولهکش بهراحتی حل میکند. مثلا اینهمه سال کسی نتوانست کاری کند مردم و مسوولان به یک زبان حرف بزنند و با هم آشنا باشند. در حالی که آقای احمدینژاد یکتنه توانست کاری کند مسوولان به زبان مردم حرف بزنند. همین مساله ریختن آب یکی از مسایل اصلی ماست. همه اینها مصرف بیرویه آب است. از طرفی الان میگویند آب را مثلا از خزر بردارند بیاورند بریزند تو کویر. از آن حرفهاست. با چی بریزند؟ با سطل؟ با شلنگ؟ اینها راه انتقال نیست. ما باید از سازمان انتقال خون الگوبرداری کنیم که با درشیشهکردن خون مردم، خون را به مناطق دوردست هم میرساند. پس ما با توجه به الگوی موفق سازمان انتقال خون باید آب را در شیشه بریزیم و به مناطق بیآب انتقال دهیم. بههرحال این روشی است که مردم بهش عادت دارند و اذیت نمیشوند.
یک راه جلوگیری از اسرافکردن آب هم این است که جریان انحرافی را مهندسی معکوس کنیم. یعنی آنها از آب کره میگرفتند. ما باید ازشان بخواهیم از کره آب بگیرند و مشکل آب را حل کنند.
البته میتوان با راهاندازی کمپین مردمی حرفهای آبدار یا حرفهای آبنکشیده، از مردم خواست حرفهای آبدار بزنند. یا حرفهای آبنکشیده بگویند. بعد چندتا دانشمند را بنشانیم آب حرفهای مردم را بگیرند و بریزند توی سطل.همچنین میتوان از ورزشکاران و نامآوران خواست بهصورت نمادین کاری کنند که زانویشان آب بیاورد و آب زانویشان را طی مراسمی باشکوه به زایندهرود یا دریاچه ارومیه تقدیم کنند.
یک راه مبارزه با بیآبی هم این است که جلوی انتشار ستون آمبولانس در روزنامه «شرق» گرفته شود. چون آمبولانس از آبکیترین تولیدات ادبی و بیادبی در سطح زبان فارسی است.
پ
ارسال نظر