خانهای روایتگر قصههای شهر قدیم
سفر ادامه دارد. این بار؛ اما جایی در دل شهر که همهمه و شلوغیهایش، حواس آدم را از تصور اینکه در پشت دیوارهای آنجا چه میگذرد، پرت میکند. جالب است درست برعکس همین اتفاق زمانی روی داد که قدم به درون خانه گذاشتیم. حالا دیگر خیابان و همهمهها پشت در ماندند و ما غرق خانهای شدیم که ما را به سالیانی دور میبرد.
درباره میزبان
مرتضی دره باغی، متولد ۱۳۴۸ در تهران و یکی از نقاشان برجسته معاصر است. او به همراه همسرش، معصومه عبیرینیا که ایشان نیز هنرمندی نامآشنا در زمینه هنر نقاشی است، چندی است خانهای متروکه و حدوداً هشتادساله را در بافت قدیم تهران بازسازی کرده و در آن زندگی میکنند. رجوع به اصالت و حفظ بافت شهری و معماریهای ارزشمند و اصیل ایرانی از مهمترین دغدغههای این هنرمند به شمار میرود که میتوانیم نمودش را حتی در انتخاب محل و سبک زندگی ایشان ببینیم.
خیلی خوشحالیم که این بار مهمان خانه زیبای شما شدیم، خانهای که مطمئناً حرفهای زیادی برای گفتن دارد. برای ما جالب بود که جایی در میان بافت نسبتاً قدیمی شهر وارد خانهای شدیم که بازسازی شده؛ اما بهگونهای که مشخصاً از هویت اصلی خود دور نشده است. ما اعتقاد داریم که روایت پشت هر خانه، روایت خود صاحب خانه و دغدغههای اوست. اکنون میخواهیم داستان شما را بدانیم...
- زمانی من و همسرم تصمیم گرفتیم در «خانه» زندگی کنیم و این موضوعی بود که برای ما در اولویت قرار گرفت. خانه به معنای فضایی که حیاط، باغچه و حوض دارد و به جرأت میتوان گفت چیزی است که در حال فراموشی است و ما به خاطر نیازهای شخصی خود میخواستیم آن را احیا کنیم؛ بنابراین در سال ۱۳۹۰ تصمیم خود را عملی کردیم. طبیعتاً این خانه در میان شهر هم از لحاظ اقتصادی و هم از نظر مطابقت با خواستههای ما انتخاب خوبی بود که یک سال زمان صرف بازسازی آن کرده و در آن ساکن شدیم.
چیزی که ما در بازسازی این خانه میبینیم، یک اتفاق کاملاً حرفهای و فکرشده است، طوری که در کنار حفظ هویت اصلی خانه، چیزهایی که اضافه شده بهصورت زائد به نظر نمیرسد و با کالبد اصلی بنا هماهنگ است. آیا این اتفاقات را یک طراح رقم زده یا خودتان دخیل بودید؟
- من خودم علاوه بر نقاشی در زمینه معماری داخلی نیز فعالیت دارم. این خانه را نیز با کمک همسرم، معصومه عبیرینیا طراحی و چیدمان کردیم. مقداری از وسایل خانه را از قبل داشتیم و مقداری را هم در اینجا متناسب با حال و هوای این فضا اضافه کردیم.
بسیاری از ما به خانههایی اینچنینی که دارای حیاط و حوض و باغچه هستند علاقه داریم؛ اما انتخاب چنین خانهای با این قدمت، آن هم درست در مرکز شهر نیازمند مقابله با چالشهایی است که احتمالاً هرکسی نمیپذیرد. انگیزه شما چرا و چقدر قوی بود که به چنین انتخابی دست زدید؟
- اگر بخواهیم نگاه کلیتری به این قضیه داشته باشیم، بهتر است اول به مفهوم خانه بپردازیم، چیزی که به خانه معنا میدهد، حس آرامش و آسایش است که این نیاز تقریباً در همه ما مشترک است؛ اما متأسفانه از دهه ۱۳۶۰ به بعد ما بهتدریج این مفهوم را گم کردیم. خانهها دیگر نه محلی برای آرامش که تبدیل به خوابگاه شدند و شرایط، ما را به سمتی کشاند که دیگر از خانه انتظاری مانند گذشته نداشتیم و معمولاً بعد از گذران یک روز سخت در بیرون از خانه، تنها برای خواب به این فضا برمیگشتیم.
ما برای انتخاب این خانه دو دلیل عمده داشتیم؛ اول اینکه تنها در مرکز شهر تک خانههایی با هویتی که ما میخواستیم (حیاط و حوض و باغچه و ...) همچنان وجود داشتند که خوشبختانه مورد ساختوساز قرار نگرفته بودند. دلیل دوم مزیت اقتصادی بود که خرید خانه در این نقطه شهر برای ما داشت، چراکه با بودجهای که باید صرف خرید یک آپارتمان ۱۰۰ متری در شمال تهران میشد، میتوانستیم خانهای ۳۰۰-۲۰۰ متری در مرکز شهر داشته باشیم، البته ناگفته نماند که زندگی در این قسمت شهر، چالشهایی ازجمله شلوغی، آلودگی، تراکم واحدهای تجاری و اقتصادی را دارد و اینها چیزهایی نیستند که هرکسی با آنها کنار بیاید.
در راستای صحبتهای شما در سالهای اخیر، شاهد این بودهایم که کافهها و گالریهای زیادی در این بافت شهر تأسیس شدهاند که با استقبال خوبی از سوی مردم نیز مواجه شدهاند. به نظر شما این قسمت از شهر چه ظرفیتهایی دارد که شاید تاکنون چندان جدی نگرفته شده باشد؟
- این قسمت از شهر با مجموعههای فرهنگی و هنری که در خود دارد و خوشبختانه در سالهای اخیر تعدادشان نیز بیشتر شده است، بهنوعی مرکزی فرهنگی هنری برای شهر تهران به شمار میرود. مجموعههایی مثل تئاتر شهر، تالار رودکی، سینما چهارسو، گالریها و سالنهای تئاتر به هویت فرهنگی این بخش بسیار کمک کردهاند. سکونت در این بافت، نهتنها ارتباط و دسترسی به این مراکز را خیلی راحتتر میکند، بلکه برای تقویت هویت آن نیز مفید است. وقتی هنرمندان و فرهنگیان، آتلیهها، کارگاهها و محل زندگی خود را به این بخش شهر و در دل معماری ارزشمند آن منتقل کنند، به انسجام و پایداری این بافت کمک نموده و تمرکز بخشهای تجاری و اقتصادی کمتر خواهد شد. متأسفانه روزبهروز از تعداد این خانهها و بناهای اصیل کاسته شده و ساختمانهای تجاری بلندمرتبه جایگزین آنها میشوند که سنخیتی با این بافت ندارند.
اکنون اندکی از محله و شهر، جزئیتر شده و بیشتر میخواهیم به درون خانه شما بپردازیم. سؤالی که اکنون برای من پیشآمده این است که برای داشتن خانهای با چنین طراحی که از دید ما تحسینبرانگیز است، هنرمند بودن شما چقدر تأثیرگذار بوده است؟ درواقع میخواهیم بدانیم این قضیه، اتفاقی درونی و ذاتی بوده یا اکتسابی؟
- به نظر من این قضیه چیزی درونی نیست، بلکه اتفاقی است که نیاز به آموزش بصری دارد؛ یعنی وقتی ما نمونههای خوب را زیاد ببینیم و چشممان در این مسیر تربیت شده باشد، مطمئناً در هنگام طراحی فضای شخصی خود نیز هوشمندانهتر عمل میکنیم. ما باید خواستههای خود را بشناسیم و با در نظر گرفتن استانداردهای کیفی که وجود دارند به خلق فضای خود بپردازیم.
نباید از این نکته غافل شد که بخش عمدهای از این مسئولیت بر عهده شهرسازان، معماران و هنرمندان بهعنوان متولی این امر است. متأسفانه همانطور که پیشازاین اشاره کردم در دهههای اخیر، ساختوسازها عموماً دست افرادی افتاد که سواد این کار را نداشته و درنهایت فضاهایی ایجاد شد که نه لحاظ زیباییشناسی قابلپذیرش بودند نه کیفی و کاربردی و این فضاها بهعنوان فضای زندگی در اختیار مردم قرار گرفتند. همین اتفاق آموزشی غلط برای مردم جامعه بود که روزبهروز آنها را از معماری باکیفیت و کاربردی دور و دورتر میکرد.
خانههایی که در دهههای اول 1300 و حتی قبلتر از آن ساخته شده و عموماً در این قسمت شهر متمرکز شدهاند از نظر زیباییشناسی، کیفیت معماری و کاربردی بودن (تقسیمبندی و جای گذاری درست فضاها، گرمایش و سرمایش طبیعی، نورگیری و ...) دقیقاً چیزی بودند که ما به دنبالش بودیم. اگر این خانهها را مجدداً احیا کنیم میتوانیم بدآموزی ایجاد شده در شهر را کاهش داده و مردم را به سمت بازگشت به معماری زیبا، باکیفیت و کاربردی رهنمون کنیم. بخشی از اصرار ما برای انتخاب خانه در مرکز شهر به دلیل همین تأثیرگذاری است.
یعنی در یک جمعبندی میتوانیم بگوییم وقتی شما خانهای با این قدمت را انتخاب و بازسازی کرده و بهعنوان فضای شخصی خود مطابق با علاقهها و خواستههایتان طراحی نمودهاید میتواند برای من بهعنوان مهمان شما نیز تأثیرگذار و دلپذیر باشد؟
- ما در این سالها بازخوردهای زیادی نسبت به این قضیه داشتهایم و خوشبختانه معاشرین ما به دلپذیر بودن این موضوع برایشان اشاره کردهاند. مزیت این اتفاق برای ما این است که توانستهایم الگویی تأثیرگذار در جهت توجه به این بخش شهر باشیم.
ما نیز بهنوبه خود این تأثیر را بر خودمان حس کرده و شک نداریم مخاطبهایمان نیز از خانه دلنشین شما لذت خواهند برد. درنهایت اگر حرف ناگفتهای مانده، میشنویم...
- تکتک ما نسبت به شهری که در آن زندگی میکنیم مسئولیم؛ از من بهعنوان نقاش و هنرمند گرفته تا معماران و شهرسازان و درنهایت هر یک از افراد جامعه باید دستبهدست هم دهیم و برای بازگرداندن مسیر ساختوساز به جایگاه درست خود تلاش کنیم. حتی به همین اندازه که فضای زندگی یا کار و فعالیت خود را بهگونهای انتخاب کنیم که دارای کیفیت باشد، میتوانیم الگو و تأثیرگذار باشیم.
حفظ و احیای همین تعداد اندک معماری خوب که از گذشته باقی مانده، میتواند به آموزش جامعه امروز و حتی نسل آینده کمک شایانی کند.
ضمنا برای اشتراک نسخه چاپی مجله منزل روی تصویر زیر کلیک کنید:
نظر کاربران
خونه خیلی قشنگیه؛ مبارکشون باشه