باورهای نادرست از ژاپن، سرزمین آفتاب تابان
تصور این که در کشوری که حتی شیوه خوانش عددهایش هم متفاوت است، بخواهیم ارتباط بگیریم تا پیش از عزیمت به این کشور نگران کننده بود، اما حالا میتوانم با جدیت بگویم که بعید میدانم حتی یک توریست در ژاپن کوچکترین نگرانی از ارتباط گرفتن داشته باشد.
روزنامه هفت صبح - محمد جواد ترابی: دو ساعت مانده به تحویل سال نو شمسی، به توکیو رسیدم. پیش از عزیمت به این سفر دو هفته ای هر آنچه درباره راه و روش بهتر سفر کردن در ژاپن باید می خواندم را مطالعه کردم؛ از سبک معاشرت ها گرفته تا تمام آنچه باید از غذا خوردن و حمل و نقل و اماکن دیدنی می دانستم. بسیار خوانده بودم ولی از همان لحظه که پایم به ژاپن باز شد همه چیز متفاوت تر از آن چیزی بود که تصورش را می کردم. در اینجا ۷ باور نادرست عمومی ما از سرزمین آفتاب تابان را آورده ام، باورهایی که نه الزاما در همان روزهای نخست، بلکه بعضا در اواخر سفر پی واقعیت و چند و چون آن بردم.
۱. کشور درخت های گیلاس!
ساکورا که در ایران به شکوفه گیلاس مشهور شده، گل چندین گونه از درختان پرونوس (درختان گیلاس، آلبالو، هلو، آلو و ...). حدود 430 گونه از این درخت در جهان شناسایی شده و درختان آن در کشورهای ژاپن، تایوان، کره، چین، غرب سیبری (روسیه)، ایران و افغانستان بیش از باقی نقاط پخش شده است. با این حال عموم ما ایرانی ها، شکوفه های گیلاس را نه با خاطره ای از چشم اندازی در ایران، بلکه با تصویری به واقع رویایی از ژاین که عموما از تلویزیون یا در شبکه های اجتماعی دیده ایم به ذهن می آوریم.
همین طور هم بود. زمانی که در پارک اوئنو توکیو قدم می زدم یا که از میانه پارک اوهوری فوکوئوکا که می گذشتم یا از معبد فوشیمی - ایناری کیوتو که بازدید می کردم، نه فقط من، نه فقط توریست ها، بلکه خود ژاپنی ها هم محو تماشای حجم انبوه شکوفه ها بودند و برای ثبت عکس هایی به یادگار به آنجا آمده بودند. دخترهای جوان کیمونو پوشان، مدل عکس های خود شده بودند و خانواده ها به ویژه درت توکیو در حاشیه راه ها و مناطق در نظر گرفته شده، پیک نیک کرده بودند.
حق هم دارند، این شکوفه ها فقط دو هفته دوام می آورند و بعد از آن می روند تا سال بعد. از یک سو بسیار خوش اقبال بودم که در همین زمان در توکیو بودم و از یک سو بد اقبال که توکیو را در شلوغ ترین حالت ممکنش دیدم؛ گویی در ایام نوروز رفته باشی یک منطقه توریستی در شمال! تا روزهای پایانی سفر اما یک سوال مدام ذهنم را به خو مشغول می کرد و آن هم این که چرا هیچ عکسی از درختان به بار نشسته در اینترنت نیست. انتظار نداشتم بار گیلاس بدهند ولی حداقل فکر می کردم بار میوه این درختان «چِری» متفاوتی باشد.
از چند دوست ژاپنی این سوال را پرسیدم، همه جواب ها یکی بود؛ اکثر این درخت ها زینتی اند و بار میوه نمی دهند. سالی یک بار دو سه هفته شکوفه می دهند، مردم از سراسر جهان و البته خود ژاپن سرازیر می شوند برای ثبت عکس و خاطره بازی با شکوفه ها و پیک نیک کردن و دوباره قرار به آغاز سال بعد! به حال خودمان که صدها درخت مختلف با میوه خاص و با شکوفه زیبا را داریم و از نمایش این زیبایی بی بهره ایم افسوس خوردم. «ساکورا» اما دیگر فقط یک شکوفه نیست، بخشی از فرهنگ سرزمین آفتاب تابان است.
2. قطارهای افسانه ای فقط در ژاپن است و بس!
پیش از اینکه به ژاپن بروم، تصورم مانند عموم ایرانی ها این بود که بهترین قطارهای جهان را می توانم در این کشور سوار شوم. رکوردها در اینترنت که چنین چیزی می گفت، اما دلیلی ندارد که مردم عادی سوار بر نمونه های رکوردزن بشوند. در ژاپن قطارهای پر سرعت، «شینکانسن» نام دارند. در میان آنها هم دو قطار پر سرعت نوزومی و میزوهو نام دارند. نوزومی را با سرعت نهایت ۳۰۰ کیلومتر در ساعت در مسیر توکیو به فوکوئوکا (ایستگاه هاکاتا)و میزوهو را نیز با سرعتی تقریبا مشابه در مسیر کاگوشیما به شین اوزاکا سوار شدم.
این قطارها بر خلاف تصویر اولیه مان نه روی خطوط مغناطیسی جدید، بلکه روی همان ریل های کلاسیک حرکت می کنند. گرچه فناوری قارهای شینکانسن، رکورد سرعت ۴۴۳ کیلومتر بر ساعت روی ریل های متداول و ۶۰۳ کیلومتر بر ساعت بر مبنای فناوری مگلو (مغناطیسی) به نام خود زده اند، اما حرکت این قطارها بیش از سرعت ۳۲۰ کیلومتر بر ساعت، هنوز عملیاتی نشده است. به همین علت اگر در کشورهای دیگر سوار قطارهای تندرو شده باشید، خیلی تجربه متفاوتی را احساس نمی کنید.
من پیش از این تجربه قطار ساپسان بین سن پترزبورگ و مسکو را داشتم که با نهایت سرعت ۲۵۰ کیلومتر بر ساعت حرکت می کند که البته دیگر زیر محدوده ۳۰۰ کیلومتر بر ساعت در رده قطارهای تندرو قرار نمی گیرد اما به طور مثال قطار نوزومی هم به چند دلیل از جمله عدم نیاز به سرعت برای جابجایی افراد (توجه کنید که مانند خطوط مترو، این قطارها، تک نیستند و باید مداوم بجز در ساعات نیمه شب خدمات دهند)، نهایت با سرعت ۲۸۵ کیلومتر بر ساعت حرکت می کرد؛ همین شد که تفاوت محسوسی بین ساپسان و نوزومی حس نکردم.
نتیجه آن که تصویری که ما از قطارهای ژاپن داشتیم تا پیش از ورود به داخل آنها بود. بعد از آن هم، طراحی داخلی معمولی این قطارها که به مراتب حتی با طراحی داخلی حتی قطارهای لوکس ایرانی، فاصله داشت بسیار تو ذوق مان زد؛ نه اشتباه نکنید! قطارها واقعا تندرو بودند ولی اولا با آن سرعت افسانه ای دلیلی ندارد که جابجا شوند و ثانیا چه دلیلی دارد برای مدتی کوتاهت مانند قطارهای کندرو، داخل آنها شیک باشد و نمایی غیر از نمای اتوبوسی داشته باشند؟
در کنار اینها، حتی در برخی ایستگاه ها، به رغم این که مسافران برای صندلی های غیر رزرو باید در حدود ۲۱۰۰۰ ین (حدود یک میلیون تومان و تقریبا دو برابر نرخ هواپیما) بپردازند ولی ممکن است تا ایستگاه بعدی که نیم ساعتی دست کم فاصله داشت، جایی پیدا نکنند و این مدت را ایستاده منتظر خالی شدن جا باشند. برای من که این تصویر فرسخ ها با تصورم فاصله داشت.
۳. اینجا ارتباط گرفتن سخت است!
تصور این که در کشوری که حتی شیوه خوانش عددهایش هم متفاوت است (مثلا یک میلیون می شود صد ده هزار) بخواهیم ارتباط بگیریم تا پیش از عزیمت به این کشور نگران کننده بود اما حالا می توانم با جدیت بگویم که بعید می دانم حتی یک توریست در ژاپن کوچک ترین نگرانی از ارتباط گرفتن داشته باشد. اگر از آنهایی که فقط اندکی زبان انگلیسی بلدند (چه برسد به حرفه ای ها) سوالی را بپرسی تا نهایت ممکن اگر کمکت نکنند، دست بردار نیستند.
فقط از نخستین برخورد بگویم کفایت می کند. ساعت از دوازده نیمه شب گذشته بود و از یکی از متروهای داخل شهر توکیو که از قبل نشان کرده بودم و نزدیک به هاستل بود بیرون آمدیم. از نخستین فردی که رسیدم سوال پرسیدم آیا می دانید این آدرس کجاست؟ انگلیسی نمی دانست و با سامانه ای ژاپنی شبیه گوگل در تبلت با ما ارتباط اندکی برقرار می کرد. دقیقه ای بعد گفت راه بیفتیم. هر چه اصرار کردیم کوتاه بیاید، یک ربع پیاده با ما راه افتاد که خدای نکرده آدرس هاستل را اشتباه نکنیم. چنین تجربه ای در کدام کشور جز ژاپن ممکن است؟ شاید هم ممکن باشد، ولی احتمالا در آن کشور هم اندکی از آداب و فرهنگ ژاپن به خون شان رخنه کرده است.
4. غذاهای ژاپنی را نمی توانی بخوری!
این حرف را یک آمریکایی بزند، تعجب نمی کنم؛ چون به خوردن برنج با خورشت عادت ندارد. آن هم چه برنجی؟ برنج سفید! هر چقدر هم بد غذا باشید دیگر طعم ماهی تازه، ترکیبات تخم مرغ با خورشت هایی نزدیک با طعم آشنا، مگر می تواند بد باشد. به تجربه شخص ام می توانم ادعا کنم که اگر شخصی در ژاپن از غذا خوردن لذت نبرد، می توانید مطمئن باشید که ذائقه اش با غذاهای سنتی ایرانی هم هماهنگی ندارد. اگر روزگاری گذرتان به ژاپن خورد، هیچ وقت از امتحان کردن سوشی نهراسید. یکی از همسفران ما که سال ها از هر چه سوشی بود تنفر داشت، آنجا با یک تعارف ساده و البته اندکی نگرانی اولیه، بعد از تست اول، مشتری یک بشقاب کامل سوشی شد.
۵. بهشت اینترنت برای همه
پیش از سفر به ژاپن، یک روزی در مالزی توقف داشتم، مدت زمان درخواست و خرید یک سیم کارت 40 رینگتی (حدودا 50 هزار تومانی) با نصف ماه اعتبار، آن هم در فرودگاه بیشتر از چهار دقیقه طول نکشید. در توکیو اما اوضاع فرق می کرد. تصورم این بود که خرید سیم کارت کاری چه بسا عادی است اما خیلی زود متوجه شدم اشتباه می کنم. روز اول اقامت در توکیو به سراغ نزدیک ترین مرکز اطلاعات گردشگران رفتم. آنها من را به مغازه ای در آن نزدیکی راهنمایی کردند. تقریبا یک ساعتی آنجا معطل شدم تا این که فهمیدم استاندارد ارتباط سیم کار با گوشی من (هوآوی پی 9) همسان نیست. از آن عجیب تر این که با آیفون ایکس هم فعال نمی شد. نتیجه؟
خدا را شکر کردم که همخوانی نداشت چرا که از پرداخت مبلغ عجیب 8000 ینی (حدود 400 هزار تومان) خلاص شدم. تا روز سوم، تمام راه ارتباطی من شده بود استفاده از اینترنت رایگان وای فای های سطح شهر. برای هر بار اتصال به این وای فای ها هم نیاز بود قوانین و مقررات ارسالی به صفحه مرورگر گوشی (شبیه صفحه فیلترینگ) را یک بار باز می کردم و پس از پذیرش آیین و مقررات، اینترنت فعال می شد؛ این صفحه هم به سبب ملاحظات امنیتی، هم در اندروید و هم در گوگل، صرفا با اجازه دسترسی قابل دستیابی است.
اینترنت رایگان صرفا در محدوده چند متری نقطه های مشخص شده مثل کافه های زنجیره ای کار می کرد و برای جهت یابی فقط می شد از نقشه های آفلاین استفاده کرد. برخی از این شبکه های اینترنت رایگان هم اپ هایی داشتند برای پیدا کردن نقطه اینترنت رایگان بعدی. در نهایت دو سه روز اول به روشی طاقت فرسا، اینگونه به اینترنت متصل می شدم اما دیدم برای 10 روز پیش رو دیگر طاقت گشتن دنبال اینترنت رایگان را ندارم. سرانجام در شهر فوکوئوکا، سیم کارتی مناسب یافتم. هزینه یک سیم کارت 3 ماهه (انتخاب دیگری برای بیش از یک هفته نبود) با حجم ترافیک فقط 2 گیگابایت، 4082 ین (حدود دویست هزار تومان) شد.
آیا این تمام کار بود؟ خیر! درست مانند شبکه خودمان مسیری برای فعال سازی با محرز شدن اسم و شماره پاسپورت می خواست. همه اینها فقط برای سیم کارتی که صرفا دیتا (برای اتصال اینترنت) است و امکان تماس و ارسال و دریافت پیامک ندارد. بسیار گشتم، گزینه دیگری برای توریست ها نبود. بماند که دو گیگابایت هم چند روز بعد تمام شد و مجبور شدم 3 هزار ین (حدود 150 هزار تومان) فقط برای یک شارژ 2 گیگابایتی دیگر بدهم. در مهد فناوری جهان، اتصال به اینترنت خارج از محل اقامت، به واقع یکی از سخت ترین کارها بود. گرچه تمام این سختگیری ها حتما به سبب ملاحظات امنیتی است ولی حتی در روسیه هم درصدی از این سختگیری را تجربه نکرده بودم.
6. دستشویی و حمام ژاپنی ها موجب دردسر است!
اینها را ممکن است که مسافران قدیمی ژاپن در دهه شصت و هفتاد تعریف کنند. آن زمان بیشتر کاسه توالت های عمودی مشابه با توالت ایرانی ولی البته بدون آب روال داشت. هر چند در اندک مواردی در فضاهای عمومی پارک ها یا مسیرهای بین راهی یکی از توالت ها اینگونه باشد ولی در حال حاضر، گونه ای از تمیزترین و پیشرفته ترین سرویس های بهداشتی که اتفاقا با اصول بهداشتی عرف و شرع ما همخوانی دارد، در ژاپن یافت می شود. در عموم فضاهای امروزی کاسه توالت به سبک فرنگی با کنترلی در کنار پیدا می شود. جالب است که شستشو با آب ولی بدون دخالت شلنگ و با هدایت کنترل، دیگر در ژاپن عادی شده است.
از ورود به جزئیات خودداری می کنم ولی می توان امیدوار بود که یک استارتاپ ایرانی راه بیفتد و بتواند بعد از گرفتن پتنت های لازم، به بازطراحی و ایرانی سازی آنها اقدام کند تا از این وضع نامطلوب سرویس های بهداشتی داخلی در فضاهای عمومی رهایی یابیم. در ضمن از آن حمام سنتی های خاص ژاپنی هم دیگر خبری نیست. یک مورد به تور من نیز خورد که جزو آپشن اضافه هتل بود و استفاده نکردم. کنجکاوید، بیشتر درباره اش بدانید؟ خودتان لطفا جستجو کنید، البته خیال خام به ذهن تان راه ندهید، همانطور که گفتم دیگر کمتر نمونه ای از آنها پیدا می شود.
۷. اینجا از انحصار خبری نیست
هنوز بعد از دو سه روز اقامت در توکیو هم باور نمی کردیم، چیزی شبیه اوبر یا اسنپ و تپسی خودمان در ژاپن فعال نیست. در روسیه، ایندکس و گت تاکسی فعال است و در مالزی، گرب؛ آنها در محدوده کشور خودشان علاوه بر اوبر شرایطی فراهم کرده اند که استارتاپ های داخلی با قابلیت رقابت با اوبر شکل بگیرند و به همین سبب با قیمت های بسیار مناسب می توان در شهرهایی مثل مسکو، سن پترزبورگ یا کوالالامپور با تاکسی در سطح شهر جابجا شد. در توکیو اما از این خبرها نبود. فعالیت اوبر در ژاپن محدود شده به فعالیت در توکیو آن هم صرفا برای خبر کردن تاکسی ها! تا از چند فرد موثق پرس و جو نکرده بودیم باورمان نمی شد
که در مهد تکنولوژی ها، می توانند برخی نهادها آنقدر مستحکم حاضر شوند که اجازه بقا به سامانه هایی که در جهان مرسوم شده را ندهند. اینجا هم گریزی می زنم به یک تجربه شخصی؛ هفته پیش که در یکی از جزیره های کوچک جنوبی ژاپن، قصد کردم برای بازدیدی از یک مرکز علمی سازمان فضایی ژاپن (سکوی پرتاب تانگاشیما) به سوی دیگر جزیره بروم، به من پیشنهاد کردند خودرو کرایه کنم. خوشبختانه گواهینامه بین المللی همراهم بود و برای 24 ساعت مبلغی در حدود 4600 ین (تقریبا 200 هزار تومان) پرداخت کردم. حال اگر تاکسی می گرفتم چندین برابر این مبلغ را فقط باید برای رسیدن (و نه برگشت) به آن نقطه پرداخت می کردم. بله، تاکسی گرفتن به مراتب کاری لوکس تر از کرایه خودرو در ژاپن به حساب می آید!
نظر کاربران
عکسی که برا نما گذاشتید رو چرا تو متن نذاشتید ؟خواستم ذخیره کنم قشنگه !
توان امیدوار بود که یک استارتاپ ایرانی راه بیفتد و بتواند بعد از گرفتن پتنت های لازم، به بازطراحی و ایرانی سازی آنها اقدام کند تا از این وضع نامطلوب سرویس های بهداشتی داخلی در فضاهای عمومی رهایی یابیم
یعنی میشه ؟
یعنی ممکنه ؟
معمولا هر کی میره ژاپن عاشقش میشه؛ از فرهنگ بالای مردمش بگیر تا پاکیزگیش و تکنولوژی فوق العادش
خوشبحالتون.شما چقدر پولدارید دو هفته رفتید ژاپن و همه جا گشتید.خوشبحالتون که تجربه های خاصی دارید
یه عده میرن ژاپن مرده میسوزنن پول در بیارن یه عده هم میرن پول خرج میکنن
میان ژاپن رفتن تو اقا با ژاپن رفتن ما
تفاوت از مرده شور خونه تا هتل پنج ستارست
واستا دنیا وگرنه خودمو پرت میکنم بیرون
كلا سفر به اين جور جاها منحصر به تعداد خاصي از ايراني هاست . والا با اين درامدهاي پايين من كه 100سال ديگه هم نميتونم به ژاپن سفر كنم
من ۱۴سالمه خیلی دوست دارم به ژاپن سفر کنم و اونجا ادامه تحصیل بدم آخه مردم ژاپن برای ادامه تحصیل میرن کشورای دیگه و بعد دوباره برمیگردن ژاپن پس اگه اونجا تحصیل کنم مثل اینکه توی چند تا کشور همزمان تحصیل کرده باشم خطشونم یاد گرفتم زبونم دارم یاد میگیرم خدارو شکر خانوادم از جمله پدربزرگم که سرپرستمه حمایتم میکنن