برنامه های مدیریتی چرا شکست می خورند؟
پیتر برگمن – از نویسنده های آزاد فوربس می گوید: شرکت فناوری Alentix، رشد بسیار خوبی داشت به طوریکه سالانه ۱۵ درصد بیش از پیش رشد می کرد. اما بخش اروپایی آن با مشکلاتی روبه رو بود. حدود ۵ سال طول کشید تا این شرکت به سوددهی برسد.
برترین ها: پیتر برگمن - از نویسنده های آزاد فوربس می گوید: شرکت فناوری Alentix، رشد بسیار خوبی داشت به طوریکه سالانه 15 درصد بیش از پیش رشد می کرد. اما بخش اروپایی آن با مشکلاتی روبه رو بود. حدود 5 سال طول کشید تا این شرکت به سوددهی برسد.
ژان - سرپرست دفتر اروپا - سابقه بیشتری در کار برای این شرکت و رابطه بسیار قوی و خوبی هم با مدیران اصلی داشت. به همین دلیل بحث در مورد آن بی نتیجه به نظر می رسید.تا اینکه یک روز در یک جلسه کاری، وقتی ژان به همه گفت که بهتر از همه کار کرده است هیچ کس هیچ حرفی نزد، در صورتی که همه در مورد کارهای اشتباه ژان در هفته های اخیر به طور خصوصی با من حرف زده بودند. به همین دلیل، من ۱۵ دقیقه استراحت تقاضا کردم.
همه مدیران حاضر در جلسه انسان های باهوش، تحصیل کرده و توانا بودند. همه آنها کتاب های بیشماری در مورد مدیریت مطالعه و دوره های مهارت های مدیریتی متعددی سپری کرده و دوره های آموزشی متنوع را پشت سر گذاشته بودند. آنها به خوبی روش های مدیریتی خوب را می دانستند.
اما چرا آنها پیشگام نشده بودند؟
پاسخ این سوال کاملا واضح است. تفاوت بسیاری میان آن چه ما می دانیم و آن چه انجام می دهیم وجود دارد. من تاکنون هیچ مدیری را ندیده ام که به دلیل ندانستن اصول مدیریت با شکست مواجه شود. چیزی که مدیریت را مشکل می کند، مسایل تئوری نیست، بلکه مسایل عملی است. این مشکل درباره اینکه چه می گویید یا چه انجام می دهید، نیست. در مورد این است که آیا تمایل به خطر کردن و انجام کارهای دشوار دارید. در واقع بزرگ ترین چالش مدیریت، شجاعت احساسی است.
شجاعت احساسی یعنی اینکه همیشه همراه و در جبهه دیگران باشید و خود را از آنها جدا نکنید. یعنی صحبت کردن هنگامی که دیگران ساکت هستند. و ثابت قدم ماندن در مواجهه با شرایطی که قابل اعتماد نیست.
به عبارت دیگر، بدون اینکه حواس و تمرکز خود را از دست بدهید، به مخالفت های مدبرانه و باسیاست، پاسخ دندان شکن بدهید و در برابر بروز ناراحتی و حالت دفاعی به خود گرفتن، در برابر عصبانیت همکاران ایستادگی کنید.
اینها مسایلی هستند که یک مدیر موفق را از مدیر ضعیف جدا می کند. در ضمن، این مسایل را در هیچ کتاب و جزوه و کلاسی نمی توان آموخت. یکی از اصلی ترین برنامه های توسعه مدیریت، تغییر رفتار است. پس از پایان کلاس های تربیت مدیر، شرکت کننده ها باید به روش های دیگر فکر و رفتار کنند. روش هایی که نتایج بهتر و موثرتری داشته باشد. البته باید بدانید آموزش ها همیشه مملو از برنامه های آموزنده و مفید هستند، اما تا زمانی که خود فرد واقعا تصمصم به تغییر نگیرد، هیچ کدام از این آموزه ها هیچ ارزشی نخواهند داشت. البته شاید دلیل آن این باشد که آموزش دهنده ها مسایل اشتباه به روش اشتباه آموزش می دهند.
اگر چالش مدیریت را شهامت احساسی بدانیم، بنابراین چیزی که باید آموزش داده شود شهامت احساسی است. شما نمی توانید فقط در مورد ارتباطات آموزش ببینید اما همچنان دچار هیجان و حساسیت زیاد باشید زیرا در مواقع پرتنش همه چیزهایی که یاد گرفته اید فراموش می شود و عملا کاری از پیش نمی رود.
برای برطرف کردن این مساله دو راهکار می تواند کمک کننده باشد:
۱. توسعه مدیریت در بطن کار
فضا بسیار ایده آل هنگامی است که آموزش و کار به طور همزمان صورت می گیرند. به طور مثال، جلسه شرکت Alentix بهترین نمونه برای این مساله بود. آن یک جلسه واقعی بود که تیم مدیریت کار واقعی خود را انجام می دادند. تنها تفاوت، حضور من در آنجا بود.
من نقاط ضعف و قدرت هرکسی را می دانستم. به همین دلیل تقاضای استراحت کردم. در طول آن ۱۵ دقیقه، من به طور مجزا با افراد صحبت و مکالمات قبلی با یکدیگر را یادآوری کردم. سپس گفتم به خاطر آنها حاضرم در این رابطه صحبت کنم. اما حقیقت این است که آنها باید خودشان این کار را انجام می دادند.
۲. آموزش مدیریت به همراه شهامت احساسی
بسیاری از برنامه های مدیریتی باید رفتار درست و تصمیم گیری درست هنگام عصبانیت را نیز به افراد بیاموزند. آنها باید بیاموزند چرا شهامت احساسی مهم است و چگونه باید از آنها استفاده کرد.
ارسال نظر